یادداشت زیر را آقای کامران منصوری جمشیدی برای فرارو ارسال نمودهاند
در یکی از روز های منتهی به اول مهر ماه و گشایش مدارس که بازار خرید لوازم
تحریر ، کتاب و لباس مدرسه کودکان و نوجوانان داغ داغ بود نکته ای تلخ جلب
نظر میکرد.
فرزند من اصرار عجیبی داشت که طرح و تصویر روی جلد دفتر و
لوازم تحریرش و حتی رخت و لباسش منقش به تصویر چند کاراکتر افسانه ای غربی
نظیر مرد عنکبوتی (اسپایدرمن) و بتمن و.. باشد.
حیران از اینکه کجای کار
من ایراد داشته که فرزندم از تهاجم فرهنگی غرب متاثر شده قدری در احوال
سایر بچه هایی که همراه والدین برای خرید آمده بودند تامل کردم و دیدم
اکثریت آنها نیز بر سر همین مسئله و به شوق همین تصاویر و شخصیتهای خیالی
غربی با والدینشان دست به یقه هستند و چه فروشی میکرد این لوازم اسپایدرمنی.
طی چند روز پرسش و تحقیق از فامیل و دوست و بیگانه این نتیجه حاصل شد که
این تب و این تهاجم فرهنگی عمومیت داشته و جدی می باشد.
البته خود در
فکر شدم که حداقل منکه بسیار شبها از قصه های شاهنامه و اسطوره های خوش
ترکیب و جذاب آن برای فرزندم گفته و در گوشش خوانده ام چرا سخنم در وی در
نگرفته و اثر نکرده و باز مرغ همسایه برایش غاز است.
قدری دیگر کنکاش لازم
بود تا عیب کار را تقریبا بیابم. آری که کودکان بدنبال قصه ها و شخصیتهای
مصور، عینی و مشهورند و تعریف و تمجید گفتاری به نیم دقیقه رویات تصویری
نمی ارزد.
در بازار ما هرچه دیده میشد نیز همان تصاویر غربی و مشهور بود و
بر جلد دفتری، کیفی، یا رخت و لباسی دریغ از نقش رستم و فریدون. دریغ
از آرشی کمان بدست دریغ از زال و سیمرغش.
باز فکر کردم، آری از دیروز
نوجوانی و کودکی خود و تا امروز فرزندم یک فیلم انیمشین و هرگونه برنامه
تصویری از قهرمانان افسانه ای و اسطوره ای ملی و بومی تولید نشده یا اگر
معدود کاری صورت گرفته آنقدر محدود و ناچیز و ضعیف بوده که هرگز یارای
رقابت با اسطوره های بیگانه را نداشته و نتوانسته شهرت و محبوبیتی ایجاد
کند که در نهایت در اذهان کودکان ایرانی مطرح و ملکه شود.
این اسطوره ها که
نماد تهاجم فرهنگی غربی و شرقی هستند چه مشکلی برای مردم ایجاد میکند که
امروزه روز و در این وانفسای مشکلات عدیده ملی و جهانی عنوان نمودنش لازم
آمد؟
جواب این سوال هم نیاز به فکر و تامل دارد، زماینکه کاراکتری محبوب
دل کودکان شد و کودک با او همزاد پنداری کرد با غرق شدن در رویاهای آن
تمامی اطراف و اکناف آن کاراکتر را گرداگرد خود می طلبد و تجسم میکند و به
بیان دیگر ارزشهای بیگانه به مرور ارزش مقبول کودک شده و غیر متعارف های
عرف خود را برای نزدیک شدن به شخصیت محبوبش بجان دل می پذیرد و این همان
تهاجم فرهنگی است که هم ما و هم بیشتر از ما افراطیون از آن بیمناک هستند.
در چنین شرایطی یا کودک آن فضا را در مکان خود پیدا میکند که یعنی فرهنگ
خورا باخته و دیگر افکارش بر خط مشی فرهنگ و عرف خود نه، که از فرهنگ غالب
خط میگرید یا اینکه در چالش و اصطکاک دو فرهنگ و دو تفکر و در میان برخورد
با این تعارض همیشه عاصی و ناسازگار خواهد بود.
از افراطیون گفتیم که
امروز تنها در مقالات و مباحث سیاسی نقش ایشان دیده و بررسی میشود. اما جا
دارد در این مجال هم دستاورد این دوستان را نیز قدری شفاف کرد. افراطیونی
که حس وطن دوستی و عرق ملی و پرداختن به پیشینه فرهنگی فاخر خویش را نماد
ملی گرائی به مفهوم سیاسی تعبیر میکنند و آنرا به تقابل با دین و مذهب
میکشانند و فرضا اسطوره های میتولوژی ملی در اثر نامور شاهنامه را در ردیف
طاغوت می شمارند و در بایکوت فرهنگ ملی و کهن، دستی دراز دارند همانها
خود تسهیل کننده تهاجم فرهنگی هستند تهاجمی که در ضدیت با آن دادشان از
همه بلند تر است.
اگر شرکت های تبیلغی و تولیدی های ملی ترجیحشان این است
که بجای اسطوره های هویت ملی خودمان از کارکترهای بیگانه برای تصویرهای
لوازم تحریر و اساباب بازی و رخت کودکان ایرانی استفاده کنند دلیلش محبوبیت
بیشتر آن بیگانگان در بین کودکان و مهجوریت مظلومانه اسطوره های ملی در
مملکت خودمان است.
و این درد نیز جای سیلی محکم رسانه ملی و دست اندر
کاران فرهنگ بر سیمای هویت فرهنگی و ادبی ملی ماست. عده ای در مسئولیتهای
فرهنگی و هنری با تنگ بینی و کوته نظری اسطوره های ملی و شخصیتهای میتولوژی
ایرانی را تاب نمی آورند و به آن انگ گبری گری و ملی گرائی سیاسی میزنند
حالیکه اگر بخوانند و ببینند آنگاه می دانند که اسطوره هامثلا در شاهنامه
اغلب افسانه ای و خیالی و بی ارتباط با سلطنتها و طاغوتهای حقیقی بوده
هرچند این خصومت با آنچه درسه هزار سال پیش در پس تاریخ امحاء شده هم خود
جالب است.
آنها اگر قدری اندیشه و تحقیق کنند خواهند فهمید تنها سبب خلقت
این کاراکتر های خیالی ملی تقویت بن مایه های فرهنگی و هویت ملی می باشد که
خود دژی استوار است در برابر تهاجمات فرهنگی.
کودکان جذب جذابیت و جمال
می شوند و حقیقت و افسانه در عالم ذهن آنها تمیز بارزی ندارد. آنها دوست
دارند که قهرمانی خیالی داشته باشند که با نیرویی خارق العاده بر دشمنان و
شیاطین ذهن و خیالشان پیروز شوند.
اگر رستم زال و قدر ت و توانش را
نشناسند و هنر نمایی و زور آزمایی او را نبینند هر کاراکتر قدرتمند دیگری
را که در دسترس دیده و بتواند قهرمان خیال انگیزشان باشد که با آن همزاد
پنداری کنند هرچند بیگانه برای قصه های خیالی ذهن خود بر میگزینند این است
که کودکان ما برای پرواز مرد عنکبوتی و نیروی بتمن ذوق میکنند والبته می
بینیم دیگران و غربی ها با شناخت این مهم اغلب شخصیتها را فرا ملی پرداخته و
خلق می نمایند.
تنگ نظران نمیخواهند با واقعیت ها کنار بیایند و آرمان
گرائی را سد و مانع چاره گری کرده و شعار را بر عمل مقدم می دانند از ترس
ملی گرائی فضا را برای بیگانه پرستی و غرب گرایی مهیا می سازند در فرهنگ
ملی ما به برکت وجود حکیمان و نوابغی چون فردوسی بزرگ خلاء و ضعفی در این
زمینه نیست و اسطوره های چند هزارساله و ریشه دار ما نامی تر خوش قصه تر و
جذابتر از کاراکترهای بیگانه اند حتی این استدلال که آن قصه ها قدیمی شده و
با امروز تطابقی ندارند نیز نادرست است زیرا که می بینیم امروز داستانها و
کاراکتر های بازسازی شده و در ورژن جدید که در غرب ساخته میشوند اتفاقا
سخت مورد توجه و استقبال قرارگرفته است .
ما در عرصه فنی نیز از حیث
کارگردان – نویسنده – برنامه ساز – گرافیست طراح – انیمیشن ساز و هرگونه
ابزار و لوازم مورد نیاز برای تهیه یک فیلم و یا کارتون اثر گذار که
جذابیتش بر تهاجم فرهنگی غلبه داشته و شخصیتهای داستانی جذاب و مشهوری را
برای کودکان ایرانی خلق کند نیز دستانی پر و توانا داریم .
شایسته و بایسته
است رسانه ملی کم لطفی خود را در این برهه که دیگر نمیتوان بر چشم کودکان
چشم بند زد را نسبت به هویت ملی جبران کند و لازم است مسئولین فرهنگی کشور
با درک مخاطرات خودباختگی فرهنگی در امروز و در این فضای مسموم که از چهار
طرف دشمنانی برای تمامیت ارضی و اتحاد قومیتهای ایرانی نقشه های شوم میکشند
و سستی در هویت ملی افراد بهترین فضا را برای دشمنان فراهم میکند تا با
تحمیق بیشتر ساده لوحان آنها را از مهر مام وطن دل سرد کنند، دستی بالا
بزنند و چشم ها بر مهمات فرهنگی بخصوص ویژه کودکان ایران بگشایند.
آیا
محبوبیت رستم زال و کاوه آهنگر و فریدون فرزندان ما را در مقابل تهاجم و
تبلیغ رسانه ای هدفدار واکسینه نمیکند تا با برگشت این اذهان پاک به مهر
میهن به سهولت بیشتر بتوان عرفان و مذهب ایرانی اسلامی را در ضمیرشان
نهادینه ساخت؟
آیا سازندگان فیلم اسپایدرمن به مکتب و مرام و مذهب ما از
فردوسی بزرگ نزدیکترند؟
فردوسی بزرگ با آن اندیشه ها و گرایشات عرفانی که
نمونه ای از پرداختن به ماهیت فکری اثر گرانسنگش شاهنامه در مجموعه
تلویزیونی چهل سرباز تلیفق دلربای مذهب و ملیت را به نمایش گذاشت آنجا که
رستم زال از مولای فردوسی یعنی علی (ع) مدد و نیرو می گرفت.
باشد روزی در مغازه های ایران کاراکترهای ایرانی بنا به تقاضای کودکان
ایرانی عرضه شود . کودکان نه زبان زور می فهمند و نه موعظه، باشد با
جذابیتهای ملی جذبشان کنیم دیر نیست که با اندکی توجه و همت کودکان ایران
روزی اسطوره های ومیتولوژی های ملی خود را در بازار و سینماهای غرب دیده و
صادر کننده و نه واردکننده کاراکتر باشند.
باغ مرا چه حاجت سرو صنوبر است / شمشاد خانه پرور من از که کمتر است