ارغوان رضایی کارش را در سال 2005 به عنوان یک تنیسباز حرفهای
شروع میکند و خیلی زود نامش را در بین برترینهای تنیس دنیا در بخش
بانوان سر زبانها میاندازد. چه اتفاقی افتاد که خیلی زود به موفقیت
رسیدید؟
از سال 2005 که شروع کردم در مسابقات زیادی به میدان رفتم. آن موقع در
رده جوانان بودم و داشتم به سمت بازیهای حرفهای میرفتم. در آن
زمان هم بازی در تورنمنتهای مختلف کمک کرد تجربهام زیاد شود و با
اتکا به همین تجربه در دیدارهای مختلفی که داشتم به برتری رسیدم و حتی
به رنکینگ شماره 40 دنیا هم رسیدم.
اتفاقا درست در زمانی که 17 یا 18ساله بودید دچار حاشیه هم شدید؛ در یک دیدار پدرتان با مربی رقیب مشاجره لفظی کرد و بعد شما هم حاضر نشدید با رقیبتان دست بدهید.
این ماجرایی که میگویید مربوط به بازیهای المپیک اسلامی است که من به ایران آمده بودم و برای ایران بازی کردم. در آن دیدار رقیبم حین بازی به من فحشهای رکیک داد و من هم گفتم خب، حالا که این طوری است من هم نمیروم دست بدهم. البته اصلا نمیخواستم دیگر بازی کنم ولی به خاطر احترام به تنیس، بازیام را انجام دادم با این حال به خاطر بیاحترامیهای رقیب با او دست ندادم.
البته همین موضوع منجر به محرومیت شما در فرانسه هم شد. درست است؟
این که آمدم ایران و در اینجا بازی کردم اصلا خوشایند فدراسیون
فرانسه نبود و میخواستند هر طوری شده ما را اذیت کنند و به هدفشان
هم رسیدند. جالب اینجاست که فدراسیون فرانسه هم خیلی سریع ما را جریمه
کرد درحالی که کاری نکرده بودیم.
ولی بالاخره دلیلی برای محرومیت وجود داشت.
بالاخره در فرانسه نژادپرستی زیاد است و وقتی میبینند که ما دوملیتی
هستیم سعی میکنند چوب لای چرخمان بگذارند. دلیل محرومیتی که عنوان شد
بهانه بود. موضوع این بود که نمیخواستند من برای ایران بازی کنم.
کمی بعد و در سال 2010 اتفاق مهمی رخ داد و در رقابتهای
مسترز مادرید، ونوس ویلیامز را بردید و رنکینگتان هم بهطور قابل
توجهی بالا آمد؛ ارغوان رضایی شماره 15 تنیس دنیا شد.
در سال 2009 با یک مربی به نام پاتریک مورات اوغلو شروع کردم. به آکادمی
او رفتم و تا پایان سال 2010 هم با او کار کردم. دیسیپلین و برنامهریزی
را آموختم و او به من تاکتیک را یاد داد؛ چیزهایی که با پدرم یاد
نگرفته بودم. بههرحال به داشتههای من افزوده شد و توانستم پیشرفت کنم
و درنهایت هم در رقابتهای مادرید به موفقیت رسیدم.
شاید کمتر ایرانیای فکر میکرد که ارغوان رضایی، ونوس ویلیامز
را که موفقیتهای زیادی در عرصه تنیس داشت شکست بدهد. در آن بازی در
ذهنتان چه چیزی میگذشت؟
سالهای قبل از آن فینال، رقبای بزرگی را شکست داده بودم و حتی سال قبلش
هم ونوس را در استانبول شکست داده بودم. هیچ ترس و واهمهای از او
نداشتم. من خودم را از نظر فنی بالاتر از او میدیدم. بههرحال اگر به
خودم اطمینان نداشته باشم، نمیتوانم رقیبم را شکست دهم. در آن بازی هم
مثل همه بازیهایم به عنوان یک جنگجو وارد زمین شدم و برای شکست دادن
ونوس پا به میدان گذاشته بودم که درنهایت هم در دو ست شکستش دادم.
این موفقیت شما در عرصه بینالمللی بازتاب زیادی داشت و در
داخل ایران هم خیلی از رسانهها با روی خوش به استقبال آن رفتند. بعد از
این اتفاق از فدراسیون تنیس ایران کسی با شما تماسی گرفت تا تبریک
بگوید؟
تماس که بله ولی در همین حد.
یعنی بحث اینکه بخواهند از شما حمایت کنند مطرح نبود؟
نه. بحث حمایتی در میان نبود. جالب است که برایتان ماجرایی را هم تعریف
کنم. پدرم بعد از آن موفقیتها بارها تلاش کرد به فدراسیون تنیس ایران
کمک کند که اصلا روی خوشی نشان ندادند و آقای شایسته به درخواست پدرم
برای کمک به تنیس ایران توجهی نکردند.
چرا؟
آقای شایسته فکر میکردند که من و پدرم از آنها کمک میخواهیم و
احترامی به خواسته ما نگذاشت. این در شرایطی بود که ما قصد داشتیم به
فدراسیون تنیس ایران کمک کنیم نه برعکس.
بعد از سال درخشان 2010، ارغوان رضایی کمی وارد حاشیه شد؛
اختلاف نظر با پدرتان به وجود آمد و خبرهای ضد و نقیضی منتشر شد.
چقدر این خبرها صحت داشت؟
سال 2011 مشکل جزیی با پدر و خانوادهام به وجود آمد. بههرحال این
مشکلات در همه خانوادهها هست ولی چون معروف بودم مشکلات ابعاد بیشتری
پیدا کرد و بزرگنمایی زیادی دربارهاش صورت گرفت و دروغهای زیادی
در اینباره منتشر شد. هر خبرنگاری به خبری که به دستش میرسید موضوعی
اضافه و این شایعات را بیشتر کرد. مشکل بهوجودآمده در حدی نبود که
در رسانهها بازتاب پیدا کرد. اتفاقا من در زمان این مشکلات با هیچ
رسانهای مصاحبه نکردم چون به نظرم این مشکلات درونخانوادگی بود و
باید هم در جمع خانواده حل میشد.
حالا که به همراه پدرتان اینجا هستید ظاهرا مشکلات حل شدهاند. چطوری این اختلافات را کنار گذاشتید؟
به خودم گفتم خب، مشکلی که با پدر و مادرم دارم را باید سعی کنیم حل
کنیم. به خودم گفتم ما که بچه نیستیم، دیگر بزرگ شدهایم و میتوانیم
مثل آدمبزرگها با هم صحبت کنیم. این طور شد که دوباره کنار هم جمع
شدیم و درباره مشکلات جزیی که بیشتر هم اختلاف سلیقه بود صحبت کردیم و
همهچیز هم حل شد.
درست، ولی ارغوان رضایی از اوج فاصله گرفت.
بعد از سال 2011 تمرین را رها کردم چون تنیس دیگر برایم در اولویت قرار
نداشت و با مشکلات دیگری که داشتم کنار میآمدم. در این مدت مصدوم
هم شده بودم و زانوهایم آسیب دیده بودند. به خاطر همین مشکلات 10 تا
15 کیلو هم اضافهوزن پیدا کردم و همه اینها دست به دست هم داد تا
برای مدتی از تنیس فاصله بگیرم.
یعنی اصلا تمرینی نداشتید؟
در این دو سال البته تمریناتم را آهستهآهسته شروع کردم و دوباره به
آکادمی پاتریک برگشتم. در آنجا با یک مربی مشغول به تمرین شدم...
همان الکسیا؟
نه، اورلین. الکسیا خانمی بود که فدراسیون تنیس فرانسه برایم فرستاده
بود تا برای یک مدت کوتاه با او تمرین کنم. بههرحال تمریناتم را در
اواخر 2012 از سر گرفتم ولی متوجه شدم مربیانی که میآیند و با آنها
تمرین میکنم سطح بالایی ندارند و به نتیجهای که میخواهم نمیرسم.
به همین خاطر دوباره برگشتید و با پدرتان تمرین کردید؟
بله. تمریناتم را با پدر از سر گرفتم و تا الان پیشرفت خوبی هم داشتهام
ولی به زمان نیاز دارم. این روزها تمریناتم را پیگیری میکنم تا برای
رقابتهای اوپن استرالیا آماده شوم.
ولی اگر در مسابقهای شرکت نکنید، در رنکینگ جهانی دوباره نزول میکنید.
درخواست کردهام شش ماه اصلا بازی نکنم تا این طوری ردهبندیام محفوظ
بماند و پایینتر نرود. وقتی شما بهطور رسمی درخواست بدهید که بنا به
دلایلی در مسابقات شرکت نمیکنید رنکینگتان محفوظ میماند. آخرین
مسابقهام در تنیس ویمبلدون بوده و تا گرند اسلم استرالیا هم دیگر در
تورنمنتی بازی نمیکنم.
در ویمبلدون هم که در همان دور اول کنار رفتید.
خب میدانید وقتی 15 کیلو اضافهوزن دارید کار سخت میشود و باید
آهسته آهسته مهیا شوید. من تازه دو هفته بود که با پدرم تمریناتم را
شروع کرده بودم و راهی گرنداسلم ویمبلدون شدم.
تنیس ایران را هم دنبال میکنید؟ فکر میکنید سطح تنیس در ایران چطور است؟
من کم و بیش دنبال میکنم. برادرم هم چندبار به ایران آمده بود تا
بازی کند و بیشتر خبرها را از او میگرفتم. متاسفانه برادرم را خیلی اذیت
کردند و از حضور در ایران خاطره بدی دارد. واقعا مطرح کردن این
موارد هم برای من ناراحتکننده است. مشکل تنیس ایران این است که رییس
فدراسیون تنیسی نیست و برنامههایشان هم طوری چیده میشود که اصلا ربطی
به تنیس حرفهای ندارد. بههرحال حیف است؛ بازیکنان تنیس ایران استعداد
زیادی دارند و پشتکار لازم هم برای رسیدن به موفقیت را دارند. در
این میان فقط نبودن مربیان خوب است که مانع پیشرفت آنها میشود و البته
فدراسیون خوبی هم نداریم که بخواهد این بچهها را حمایت کند.
سطح تنیس بانوان را چطور میبینید؟ خبری از تنیس بانوان ایران دارید؟
مشکل تنیس بانوان در ایران این است که زیاد امکانات در اختیارشان قرار
نمیدهند؛ تابستان که میشود خانمها را به سالن میفرستند و زمستان هم
که میشود دیگر اصلا نمیتوانند بازی کنند.
و اگر از شما بخواهند به تنیس ایران کمک کنید میپذیرید؟
این پیشنهاد خود من و پدرم هم هست؛ من سعی میکنم حرفهام، دیسیپلین و
برنامهریزی را به تنیس ایران بیاورم که همه اینها لازمه تنیس حرفهای
بودن است. اگر برنامهریزی و دیسیپلین وجود نداشته باشد کسی
نمیتواند به سطح حرفهای برسد و این دو مقوله چیزی است که در ایران
نداریم، نه تنها در تنیس بلکه در همه ورزشها. اگر از من بخواهند کمکی
به تنیس بکنم دریغ نمیکنم ولی فراموش نکنید که نمیشود تنیس را در 10،
11سالگی یاد گرفت؛ از پنج یا شش سالگی است که باید بنا را ساخت تا
بازیکن وقتی به 15 یا 16سالگی میرسد، بتواند در سطح حرفهای بازی کند.
متاسفانه در فرهنگ ایران ورزش به عنوان یک تفریح در نظر گرفته میشود
نه یک حرفه و این موضوع به مشکلات زیاد ورزش در ایران افزوده است.
در این مدتی که در ایران حضور داشتید در کرج مشغول تمرین بودید. برنامههای تمرینیتان در فرانسه به چه شکل خواهد بود؟
این مدت با پدرم تمرین کردهام و آخر هفته هم به فرانسه برمیگردم.
آنجا بین شش تا هشت ساعت در روز تمریناتم را ادامه میدهم تا دو ماه و
نیم دیگر که بازیهای گرنداسلم شروع شود.
گفتید که از این به بعد هم قرار است کار را با پدرتان ادامه
دهید. میخواهم بگویم اندی ماری با آن همه بزرگیاش در دنیای تنیس
بالاخره فهمید برای رسیدن به قهرمانی در گرنداسلمها باید بیخیال
تمرین کردن با مادرش شود و مربی حرفهای بگیرد. با احترام به پدرتان،
فکر نمیکنید برای رسیدن به موفقیت باید شما همچنین کاری انجام دهید؟
من الان 26ساله هستم و دیگر به اندازه کافی تجربه دارم که بدون مربی هم
بروم و مسابقه بدهم. ضمن اینکه علاوه بر کار کردن با پدرم الان
برادرم هم هست که حریف تمرینی بسیار قدری برای من است و خود او هم مربی
بسیار خوبی است که بعضا هم با او میروم و مسابقاتم را انجام میدهم. در
فرانسه تمرینات سنگینم را با پدرم انجام میدهم و وقتی خارج از فرانسه هم
هستم برادرم در کنارم هست و تمریناتم را زیر نظر دارد. بههرحال درست
است که مربیان دیگر به داشتههایم اضافه میکنند ولی من در این مدت
مربیان زیادی داشتهام و حالا فکر میکنم کسی بهتر از برادرم نمیتواند
به من کمک کند.
وقتی ارغوان رضایی در مسابقات حاضر میشود بیشتر خودش را ایرانی میداند یا فرانسوی؟
من خودم را فرانسوی نمیبینم و خودم را کامل ایرانی هم نمیدانم. با این
حال بیشتر خودم را طرف ایران میبینم. دلیلش هم ساده است؛ من فقط در
فرانسه به دنیا آمدهام ولی پدر و مادرم ایرانی هستند و اقوامم هم در
ایران هستند. این طوری است که میگویم حسم بیشتر ایرانی است.
اتفاقات سیاسی در ایران را هم دنبال کردهاید؟ حماسه سیاسی ایرانیها و انتخاب آقای روحانی به عنوان رییسجمهوری جدید ایران را از فرانسه پیگیری میکردید؟
بله، دنبال میکردم. من ایران، این مملکت و مردمش را دوست دارم و دلم میخواهد نام ایران را بالا ببرم و در تمام دنیا نام ایران را نشان بدهم حالا به هر شیوهای که بشود. هر زمان که وقتم اجازه دهد اتفاقات سیاسی در ایران را دنبال میکنم.
پس حتما میدانید که بعد از هشت سال، یکبار دیگر رییسجمهوری از ایران با رییسجمهوری از فرانسه دیدار کرد؟
بله. هم دیدم و هم خبرهایش را خواندم. باید ببینم پیامدهای دیدار آقای روحانی با اولاند چه میشود. واقعا دوست دارم ایران در دنیا تک باشد و بدرخشد. البته من آدم سیاسی نیستم و به عنوان یک ورزشکار آرزو میکنم نام ایران همواره در عرصه بینالمللی بدرخشد.
شما میگویید سیاسی نیستید ولی چند سال پیش راکت تنیسی به آقای احمدینژاد دادید که سروصدای زیادی در حزب سیاسی ایشان به پا کرد.
ببینید دعوت شدن من به ایران ربطی به انتخابات نداشت. خواسته بودند که نخبههای خارج از کشور به ایران بیایند تا از آنها قدردانی شود. من هم راکت تنیسم را که ابزاری برای مبارزه و جنگجویی من بود به آقای احمدینژاد دادم و همانجا هم گفتم تقدیم به مردم ایران. این راکت قرار نبود به شخص خاصی اهدا شود و ابزاری تبلیغاتی برای انتخابات هم نبود. بههرحال ابزار من در دنیا راکت تنیسم بود و فکر میکردم این راکت میتواند بهترین هدیه به مردمی باشد که دوستشان دارم.
هدف ارغوان رضایی در دنیای تنیس چیست؟
هدف آخر من این است که شماره یک تنیس دنیا شوم.
حالا تا قبل از آن چی؟
ابتدا تلاش میکنم دوباره شماره 15 شوم و بعد هم به هدف نهایی برسم.
و صحبت پایانی؟
آرزوی سلامتی برای ایرانیهای عزیز و همزبانهایما ن دارم. امیدوارم که صلح و دوستی برقرار باشد.
هر کار اون موقع کرده مسولیتش رو قبول کنه ورنگ عوض نکنه!!!
به این کار می گویند " عوام فریبی "