سفر
حسن روحانی، در لباس رییسجمهوری ایران، به نیویورک را میتوان از جهاتی
شبیه سفر سیدمحمد خاتمی به اجلاس عمومی سازمان ملل دانست؛ البته اگر میشد
از هشت سال ریاستجمهوری جورج بوش و دو دوره ریاست محمود احمدینژاد بر
دولتهای نهم و دهم چشم پوشی کرد. اما تنها از جهاتی. سیدمحمد خاتمی،
رییسجمهوری اصلاحطلب ایران با پیام گفتوگوی تمدنها و صلح به آمریکا
رفت، ولی شرایط آن روز دو کشور و دنیا بهگونهای بود که رییسجمهوری وقت
ایران مجبور شد از دیداری حتی غیررسمی با رییسجمهوری آمریکا پرهیز کند.
حسن روحانی در اولین سفر خود با امید ایرانیان بدرقه میشود و این طور که
از اخبار بر میآید با روی باز طرف آمریکایی مورد استقبال قرار میگیرد.
نمایندگان اصولگرای مجلس اصولگرای نهم از سیاستهای دولت یازدهم حمایت
میکنند و مقام معظم رهبری از سیاست نرمش قهرمانانه در آستانه اولین سفر
روحانی به نیویورک سخن میگویند. حمایتهایی که باعث شد حسن روحانی بگوید:
«من با دست باز به نیویورک میروم.» مقامات واشنگتن نیز در تکاپو برای
استقبال از نماینده ملت ایران، از احتمال دیداری غیررسمی بین روسای جمهوری
دو کشور و به صورت ضمنی تمایل باراک اوباما به این دیدار خبر میدهند.
اجماعی که حسن روحانی را در این سفر بدرقه میکند، جای این امیدواری را
باقی میگذارد که برنامهریزی مقامات آمریکایی برای دیدار با حسن روحانی به
سرنوشت دیدار انجام نشده خاتمی و کلینتون، روسای جمهوری اسبق ایران و
آمریکا دچار نشود.
هرچند رییسجمهوری ایران دیدار احتمالی با باراک اوباما
را نه تایید کرد و نه تکذیب، اما تاکنون گمانهزنیهای فراوانی از سوی بعضی
مقامات آمریکایی درباره دیدار احتمالی رهبران دو کشور منتشر شده است.
واشنگتنپست درباره سفر روحانی به نیویورک مینویسد: «فرصتی که برای رسیدن
به یک دستاورد در روابط با ایران پس از 34 سال به دست آمده است، برای
اوباما و تیم سیاست خارجیاش وسوسهکننده است.» شبکه خبری سی. بی. اس
نیوز در گزارشی درباره دیدار احتمالی روسای جمهور ایران و آمریکا نوشت:
«این دیدار میتواند یک گام سمبلیک ولی قابل توجه برای رفع تنشها بین دو
کشور باشد.»
هرچند تغییر رویه رهبران ایران و آمریکا خبر از حاکمیت «خرد» بر روابط دو
کشور میدهد، اما کسانی هستند که از بهبود این رابطه نه تنها استقبال
نمیکنند، بلکه سعی در خراب کردن هرچه بیشتر رابطه ایران با جهان دارند.
تندروهایی مانند اسراییل که به گزارش نیویورکتایمز، از تغییر رویکرد
آمریکا در قبال ایران، هراسان است. این روزنامه آمریکایی مینویسد: «تحولات
دیپلماتیک اخیر در روابط میان ایران و آمریکا، اسراییل را دچار شوک و
نگرانی کرده است، از اینروست که آنها میکوشند با موضعگیریهای خود در
این مسیر سنگاندازی کنند.»
مقامات اسراییلی جزو معدود افرادی بودند که
پیروزی حسن روحانی را نشانهای برای تغییر سیاستهای کلان ایران ندانستند و
در دو ماه اخیر همواره سعی در بیتاثیر نشان دادن سیاستهای حسن روحانی
داشتند. تلاشی که تاکنون چندان مورد استقبال طرفین قرار نگرفته است. اما
الهه کولایی، استاد روابط بینالملل و نماینده مردم تهران در مجلس ششم،
مخالفان بهبود روابط دو کشور را محدود به اسراییل و لابی صیهونیستی
نمیداند.
او به «بهار» میگوید: «گذشته از تندروهای داخلی و بینالمللی،
بعضی کشورهایی که در 34 سال گذشته از تخاصم بین ایران و آمریکا سود
بردهاند نیز تلاش میکنند رابطه ایران و آمریکا بهبود نیابد.» اما هنوز
جای امیدواری برای بهبود روابط دو کشور وجود دارد. الهه کولایی به گفته حسن
روحانی استناد میکند و میگوید: «در عالم سیاست هیچ چیز غیرممکن نیست.»
رییسجمهوری در آستانه سفر به نیویورک در مصاحبه با یک شبکه
آمریکایی خبر داد «با دست باز به آمریکا میروم.» این گفته حاوی چه پیامی
برای دنیا است؟
تاکید دکتر روحانی بر «دست باز» به معنای آمادگی ایران برای اجرای سیاست
اعتدال در روابط خارجی جمهوریاسلامی است. حسن روحانی در برنامه انتخاباتی-
تبلیغاتی خود نیز این سیاست را بهعنوان محور روابط بینالملل دولت
احتمالیاش، مورد تاکید قرار داده بود. یکی از نقاط عطف دیپلماسی ایران را
میتوان تایید این سیاستها از سوی مقام معظم رهبری دانست. مقام معظم رهبری
در مقاطع مختلف از سیاستهای خارجی دولت یازدهم دفاع و حمایت کردند تا به
مردم در داخل کشور و به جهان این پیام را بدهند که سیاستهای حسن روحانی و
تیم سیاست خارجی این دولت مورد تایید و حمایت ایشان است. بهکاربردن عبارت
«دست باز» نشان داد که حسن روحانی به عنوان نماینده مردم ایران برای حل و
فصل مشکلات کشور با جامعه جهانی و رفع نگرانی از سیاستهای پیشین آمادگی
دارد. البته حل مشکلات بینالمللی موکول است به پاسخی درخور ازسوی مقامات
کشورهای غربی بهویژه صاحبنظران آمریکایی درباره ضرورت بهرهگیری از فرصتی
که تغییر دولت در ایران دراختیار جهان گذاشته است. درواقع براساس تغییرات
شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی، شرایط برای ایجاد تغییر اساسی در
رابطه ایران و جهان بهوجود آمده است.
آیا رییسجمهوری یازدهم کشور در مقایسه با سیدمحمد خاتمی و رییس
دولت نهم و دهم، با اختیار عمل و حق تصمیمگیری بیشتری به نسبت گذشته برای
شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل به نیویورک سفر میکند؟
سفر رییسجمهوری یازدهم ایران به آمریکا برای شرکت در اجلاس عمومی سازمان
ملل، از دو جهت با سفر دیگر روسای جمهوری ایران به این کشور تفاوت دارد؛ از
یک سو بعضی سیاستهای اشتباه سالهای اخیر، فشار سنگین و مستمری بر اقتصاد
ایران و مردم وارد کرده است. سیاستهایی که گمان میرود عزم جدی برای
تغییر آن حاصل شده است. از سوی دیگر منطقه و جهان در چند سال اخیر با
تغییرات گستردهای مواجه شد، تغییراتی که حتی قدرت بازیگران بزرگ عرصه
جهانی را هم تحتتاثیر قرار داد.
حسن روحانی در چنین شرایطی است که بهعنوان نماینده مردم ایران به اجلاس
جهانی سازمان ملل میرود. تجربه داخلی و مسائل بینالمللی باعث میشود سفر
او از هر جهت سفری حائزاهمیت شود، در حالی که هیچیک از روسای جمهوری پیشین
در چنین شرایطی، چه به لحاظ تجربه داخلی و چه از نظر شرایط بینالمللی، به
نیویورک سفر نکرده بودند. مجموعه تحولاتی که در کشورهای غرب آسیا در چند
سال اخیر اتفاق افتاده است، نشان میدهد که تا چه میزان شرایط این منطقه
آماده تحول است. این تحولات معادله روابط کشورهای منطقه با جهان را به سوی
در نظر گرفتن سازوکارهای جدید پیش میبرد. سازوکارهایی که بتواند روابط
کشورهای منطقه و جهان را به گونهای بهبود بخشد که منافع همه طرفها تامین
شود.
انتخاب او بهعنوان رییسجمهوری که بر اجرای سیاستهای تنشزدا و اعتدالی
تاکید دارد، تایید مقام معظم رهبری بر اجرای این سیاستها و شرایط منطقه و
جهان، باعث شده اولین حضور رییسجمهوری جدید ایران در مجمع عمومی سازمان
ملل از هر نظر مهم و تاثیرگذار جلوه کند.
هرچند در یک هفته اخیر آمریکا نشان داده که از تغییر سیاستهای
ایران استقبال میکند و حتی گمانهزنیهایی درباره دیدار غیررسمی اوباما و
حسن روحانی منتشر شده است، اما این کشور تقریبا بلافاصله پس از پیروزی حسن
روحانی تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. باتوجه به این موضوع چقدر
میتوان به تغییر رویکرد آمریکا اعتماد کرد؟ آیا این استقبال تنها به
منظور اقناع اذهان عمومی در دو کشور صورت نگرفته است؟
نکتهای که در سالهای گذشته همواره بر آن تاکید شده، استفاده از ظرفیتهای
قابلتوجهی است که در بهبود روابط دو کشور برای تامین منافع ایران و
آمریکا وجود دارد. ولی بسیاری از کشورها در آمریکا لابیها و گروههای
صاحبنفوذ دارند و تاکنون درقبال فرصتهایی که برای بهبود این رابطه پیش
آمده است، از خود مقاومت نشان دادهاند. گروههایی که در جهت منافع خود
میتوانند بر سیاستهای خارجی آمریکا تاثیر بگذارند. متاسفانه جز در دوران
ریاستجمهوری آقای خاتمی، توجه جدی به ایران و بهرهگیری از بهبود روابط با
ایران در سیاست خارجی آمریکا صورت نگرفت. درواقع بدون درنظر گرفتن میزان
تاثیرگذاری عوامل موثر بر سیاست خارجی آمریکا نمیتوان درباره بهبود رابطه
با آمریکا اظهارنظر کرد.
این نوع رفتارهای پرتناقض، ازجمله آنچه شما به آن اشاره کردید، نشان
میدهد دولت آمریکا، مقامات و مشاوران آنها همواره در مواجهه با قدرت
غیرقابل انکار جمهوریاسلامی در غرب آسیا نمیتوانند با سیاستی واحد رفتار
کنند. اما این موضوع به معنای از دست رفتن فرصت برای تصمیمگیری مناسب و
سازنده در جهت تامین منافع مردم ایران نیست. همین عدم وجود سیاستی واحد در
آمریکا نشان میدهد در صورتی که دیپلماتهای کارآزموده سیاستهای سنجیده و
هوشمندانهای را در حوزه اصلاح رابطه با آمریکا دنبال کنند، میتوانند از
فرصتها و امکانات موجود برای تامین منافع مردم ایران بهرهبرداری کنند.
البته درپیش گرفتن این روش نیازمند بهرهگیری از دیپلماتهای باتجربه و
کارآزمودهای است که آمریکا، سیاستهای آن، روند تصمیمگیری و سیاستورزی
در این کشور را به درستی بشناسند و رویکرد ایدئولوژیک نسبت به واقعیتهای
این کشور را کنار بگذارند. به نظر میرسد آقای روحانی با چنین تیمی برای
گفتوگو و مذاکره به سازمان ملل میرود.
طرف آمریکایی از احتمال دیدار روسای جمهوری دو کشور استقبال کرده
است. حسن روحانی هم امکان دیدار غیررسمی با اوباما را رد نکرد. اما اساسا
یک دیدار غیررسمی بین روسای جمهوری دو کشور چه میزان در مناسبات رسمی ایران
و آمریکا تاثیر دارد؟
به نظر میرسد که با توجه به تجربههای پیشین در روابط دو کشور مانند
فرصتهای از دست رفته در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی و کلینتون و باتوجه
به تغییرات جهانی، منطقهای و البته داخلی، این نوع ارتباطات میتواند فضای
عمومی روابط دوجانبه ایران و آمریکا را به صورت اساسی تحتتاثیر قرار دهد.
هرچند در هر دو کشور همچنان نیروها و عواملی هستند که مایل به حفظ شرایط
موجود هستند، بهویژه در این زمینه نقش لابی صهیونیستها در آمریکا را
نمیتواند نادیده گرفت. اسراییل به حفظ فضای امنیتی در منطقه و ادامه روابط
نامناسب سالهای گذشته بین ایران و آمریکا و در سالهای اخیر بین ایران و
جامعه جهانی نیاز دارد. کاملا روشن است که نیروهای وابسته به این محافل
تلاش میکنند تا اجازه ندهند گام جدی برای اصلاح این روابط برداشته شود. از
سوی دیگر در کشور ما هم هستند نیروهایی که نگاه ایدئولوژیک به سیاست خارجی
دارند و حاضر به پذیرش واقعیتهای جهان کنونی نیستند. هر دو طرف این طیف
تلاش خواهند کرد تا مانع بروز تحول در رابطه بین ایران و آمریکا شوند.
البته بخشی از طیفی که در داخل کشور با بهبود رابطه ایران و آمریکا مخالفت
دارند، باتوجه به گفتههای دکتر روحانی، تاییدهای کلی نظام و رهبری آن
نمیتوانند تاثیر چندانی داشته باشند. حسن روحانی را در این سفر، اجماع
عمومی و تاییدات مقام معظم رهبری بدرقه میکند.
تندروهایی که مخالف بهبود رابطه ایران با جهان، خصوصا آمریکا
هستند، چقدر توانایی تاثیرگذاری بر تصمیم رهبران دو کشور برای ایجاد
رابطهای دوجانبه با حفظ حقوق هر دو طرف دارند؟
ضرورتا مخالفان بهبود روابط دوجانبه ایران و آمریکا محدود به جناحهای
تندرو نمیشوند. در طول سالهای گذشته، اختلافهای بین ایران و آمریکا و طی
سالهای اخیر، ایران و غرب برای بسیاری از کشورهای دنیا و منطقه منافعی به
همراه داشته است. کشورهایی هستند که با استفاده از فرصتی که رابطه غیرسالم
ایران و آمریکا و ایران و جهان در اختیارشان گذاشته بود، به حل و فصل
بسیاری از مشکلات خود پرداختند مانند کشورهای چین و روسیه. درواقع با تداوم
وضعیت کنونی و بهرهبرداری این کشورها از بدبینیهای حاکم بر روابط ایران و
جهان، طبیعی است که این کشورها میکوشند تا از روشهای گوناگون از ایجاد
تحول در رابطه ایران و آمریکا جلوگیری کنند.
اما اگر رهبران ایران و آمریکا برای تغییر رابطه کنونی، به رابطهای مبتنی
بر تامین منافع هر دو طرف تصمیم راسخ داشته باشند، این تلاشها نمیتواند
ثمربخش باشد. تاریخ روابط دو کشور پیش از این هم نشان داده است که به لحاظ
اقدامات ژئوپلیتیکی دو کشور منافع متداخلی در سطح منطقه و جهان دارند که
نمیتوانند نسبت به آن بیتوجه باشند.
چه نشانههایی مبنی بر تصمیم راسخ رهبران دو کشور برای ایجاد تغییر
در روابط دوجانبه وجود دارد؟ منظورم نشانههای قابل استنادتر از تعارفات
مرسوم دیپلماتیک است.
در چند ماه اخیر، از سوی صاحبنظران و مقامات پیشین اجرایی آمریکایی
انتقادهایی از سیاستهای این کشور به گوش میرسد. بعضی از مقامات فعلی و
نهادهای تصمیمساز آمریکا نیز بهویژه بر ضرورت تغییر رابطه دو کشور اذعان
دارند.
اما در ایران سازوکار دیگری ضرورت این تغییر را مطرح ساخته است. مسائلی
ازجمله تحریمها و اعمال فشارهای شدید بینالمللی باعث شده که خردورزان بر
لزوم تغییر رابطه اصرار ورزند. از سوی دیگر شرایط موجود باعث شده تندروها
نتوانند صرفا با بهرهگیری از ابزارهای پیشین، بر لزوم باقی ماندن این
رابطه به صورت پرتنش اصرار ورزند تا از اختلافهای بین دو کشورجلوگیری شود.
در نهایت آیا باتوجه به تغییرات کلی که در کشورهای ایران و آمریکا
روی داده است، تغییرات منطقهای و جهانی، آیا میتوان نسبت به دستاوردهای
سفر روحانی به نیویورک امیدوار بود؟
همانطور که خود آقای روحانی تصریح کرده است، در عالم سیاست نه چیزی قابل
پیشبینی است و نه امری محال و غیرقابل تصور به حساب میآید. تحولات داخلی و
منطقهای و البته بینالمللی شرایط را برای رهبران دو کشور برای رسیدن به
منافع مشترک که تامین نیازهای دو ملت و پاسخگویی به دغدغههای منطقهای
است، فراهم کرده است. منافع ایران و آمریکا در سطح منطقهای نیز در
حوزههای بسیاری تداخل پیدا کرده است اما نمیتوان مطمئن بود که آیا رهبران
ایران و آمریکا میتوانند منافع دو کشور را بر ملاحظات صاحبان قدرت ارجح
بدانند یا خیر؟ خصوصا لابی پرقدرتی مانند لابی صیهونیست در آمریکا که مسلما
درقبال این تغییر رویکرد از خود مقاومت نشان خواهد داد. بخشی از این
مقاومت را میتوان در سخنان مقامات سیاسی اسراییل دید که با ترویج جو
بدبینی به استقبال مذاکره حسن روحانی و اوباما میروند. اما ابراز تمایل
علنی رهبران دو کشور، میتواند نقطه امیدی برای بهبود روابط دوجانبه
کشورهای ایران و آمریکا باشد.