نجات دختر جوان از دست اراذل و اوباش
دختر جواني كه توسط يكي از اراذل و اوباش اغفال شده و به يك خانه متروكه كشانده شده بود پس از 6 ساعت توسط ماموران سركلانتري چهارم نجات پيدا كرد.
هفته گذشته مردي 45 ساله به نام مهدي با مراجعه به سركلانتري چهارم اعلام كرد كه دخترش ربوده شده است. وي به ماموران گفت: بعد از ظهر امروز دخترم به نام آيدا به كلاس زبان رفت و الان چهار ساعت از زمان هميشگي بازگشتش به خانه ميگذرد كه هنوز مراجعت نكرده است و من احتمال ميدهم كه ربوده شده است.
ماموران اطلاعات سركلانتري چهارم با توجه به حساسيت موضوع سريعا اقدامات گسترده خود را آغاز كردند و در تحقيق از مسوولان كلاس زبان و دوستان دختر مفقود شده متوجه شدند كه آيدا با پسري به نام امير 25 ساله معروف به ماك كه يكي از اراذل و اوباش بنام منطقه نارمك است رابطه دارد و آخرين بار سوار بر خودروي وي شده است.
با استفاده از بانك اطلاعات مجرمين و جمعبندي اطلاعات ماموران سريعا آدرس مخفيگاه امير را پيدا كرده و در ساعت چهار صبح با اكيپ كامل عملياتي به مخفيگاه متهم اعزام شدند كه ماموران وارد منزل شدند و با دستگيري امير ماك، دختر جوان را از دستان اين اوباش نجات دادند.
آيدا پس از رهايي از دستان امير ماك به ماموران درباره علت واقعه بيان داشت كه در حال بازگشت به خانه از كلاس زبان بودم كه امير با من تماس گرفت و گفت كه ميخواهد مرا تا خانه برساند، من نيز به او اعتماد كردم و او من را به زور به منزل مجردي اش كشاند و قصد آزار مرا داشت كه ماموران سر رسيدند.
پزشک متجاوز دستگير شد
پزشک متجاوز که به مادران تجاوز و نوزاد آنها را میفروخت سرانجام دستگیر شد.
بسیاری از بازماندگان بیماران این پزشک از وی به دلیل سوء استفاده جنسی هنگام بی هوش بودن بیماران و در بعضی موارد کشتن نوزادان با تزریق هروئین به بدن مادر شکایت هایی را در اداره پلیس اوهایو کرده بودند و خواستار دستگیری و محاکمه وی شده بودند اما به دلیل نبودن مدارک کافی پليس وي را زير نظر گرفت و توانست با مدارک کافي اين پزشک شيطان صفت را دستگير کند.
وی پس از آخرین تجاوز خود به یک مادر 23 ساله که متاسفانه به دلیل تزریق هروئین به بدن مادر نوزادش قبل از به دنیا آمدن کشته شد دستگیر و روانه زندان شد.
وی متهم به مرگ 5 نوزاد به همین شیوه شده است. این پزشک که نامش هنوز فاش نشده است متهم به آدم ربایی نیز شده است و بر اساس آن نوزادان افراد روستایی را که برای به دنیا آوردن نوازادانشان در این بیمارستان بستری میشوند را پس از به دنیا آمدن از طریق وب سایت اینترنتی خود به حراج میگذاشت و به خانواده آنان خبر از مرده به دنیا آمدن نوزادشان میداد.
وی با اتهامات چندین فقره قتل عمد، آدم ربایی، تجاوز جنسی، تجاوز به عنف متهم است و تا تشکیل دادگاه دربازداشت پلیس به سر میبرد.
زورگیری از زنان داخل آسانسور
در 28 بهمنماه پارسال، از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 وقوع یک فقره زورگیری و سرقت گردنبند به کلانتری 109 بهارستان اعلام که با حضور مأموران در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد که جوانی حدود 25 ساله اقدام به سرقت گردنبند خانمی جوان داخل آسانسور یک مجتمعِ مسکونی واقع در خیابان سرهنگ سخائی کرده که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «زورگیری» و به دستور دادیار شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه هفتم پلیسآگاهی تهرانبزرگ قرار گرفت.
شاکی پرونده پس از حضور در پایگاه هفتم، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت که هنگام زدن دکمه آسانسور یک پسر حدود 25 ساله با لباس قرمز و قد متوسط اقدام به بازکردن در آسانسور کرد که ابتدا قصد داشتم تا از داخل آسانسور خارج شوم اما زمانی که این جوان مدعی شد که در طبقه سوم پیاده میشود، اطمینان پیدا کردم که از اهالی مجتمع است و به همین علت داخل آسانسور ماندم اما به محض حرکت آسانسور ناگهان این جوان به سمتم حملهور شد و با ضرب و شتم اقدام به پارهکردن گردنبند از گردنم کرد و پس از سرقت به سرعت در طبقه پارکینگ از آسانسور خارج و متواری شد.
همزمان با آغاز رسیدگی به پرونده و در حالی که اقدامات و تحقیقات پلیسی برای شناسایی متهم در دستور کار کارآگاهان پایگاه هفتم قرار داشت، پرونده مشابه دیگری نیز در اختیار پایگاه هفتم قرار گرفت که در آن جوانی قصد سرقت طلا و جواهرات از یک خانم جوان را داشت اما موفق به سرقت نشده بود که با شناسایی محل سرقت کارآگاهان به این محل در خیابان حافظ مراجعه و به تحقیق از این زن جوان پرداختند.
زن جوان در اظهارات خود به کارآگاهان گفت که قصد ورود به منزل خود را داشتم که جوان ناشناسی حدود 25 ساله با هیکل درشت و قد متوسط پشت سر من وارد مجتمع و به همراه من سوار آسانسور شد که ناگهان دست خود را به سمت گردنم پرتاب کرد و قصد داشت با تهدید و ضرب و شتم اقدام به سرقت گردنبند کند که در برابرش مقاومت کرده و شروع به داد و فریاد کردم که در طبقه دوم از آسانسور خارج و متواری شد.
در زمان انجام تحقیقات از محل ارتکاب سرقت در خیابان حافظ، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که پارکینگ مجتمع مجهز به دوربینهای مداربسته است و در حالی که هیچ یک از اهالی مجتمع به این موضوع اشارهای نکرده بودند، با بررسی تصاویر بدست آمده از دوربینها موفق به شناسایی تصویر سارق شدند؛ تصاویر بدست آمده به شاکی اول پرونده نشان داده شد و او نیز جوان سارق را مورد شناسایی قرار داد.
در اول مرداد ماه سالجاری و طی تماس یکی از شهروندان با 110 در مورد شناسایی سارق اموال خود، ماموران کلانتری 129 جامی به خیابان امامخمینی (ره) – خیابان میردامادی مراجعه کردند که با حضور مأموران کلانتری در محل، خانم جوانی با مراجعه به آنها عنوان داشت جوانی را که اقدام به زورگیری و سرقت گردنبندش کرده به صورت کاملا اتفاقی داخل مغازهای مشاهده کرده که در آنجا مشغول به فروشندگی است که با هدایت و راهنمایی شاکیه مأموران به در مغازهای در خیابان میردامادی مراجعه و جوانی به نام «آرمان»24 ساله را دستگیر و به کلانتری منتقل کردند.
«آرمان» که در اظهارات اولیه مدعی اشتباه از سوی زن جوان و بیگناهی خود شده بود برای انجام تحقیقات در اختیار پایگاه هفتم قرار گرفت و توسط دومین شاکی پرونده «سرقتهای به عنف داخل آسانسور» مورد شناسایی قرار گرفت اما با این وجود همچنان منکر هرگونه سرقت از شکات پرونده بود تا سرانجام تصاویر بدست آمده از محل یکی از سرقتها به او نشان داده شد؛ زمانی که آرمان تصاویر زمان فرار از داخل مجتمع را مشاهده کرد به ناچار لب به اعتراف گشود و به سرقت و زورگیری از زنان داخل آسانسور مجتمعهای مسکونی اعتراف کرد.
با توجه به اعترافات صریح متهم پرونده واحتمال ارتکاب سرقتهای مشابه، قرار قانونی از سوی قاضی پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی سرقتهای مشابه در اختیار پایگاه هفتم پلیسآگاهی تهرانبزرگ قرار گرفت.
هتک حرمت ۱۷ دختر به بهانه انرژی درمانی!
مردی که با برگزاری کلاسهای عرفانی در شهرستان کرج اقدام بە اغفال زنان و سوءاستفاده از آنها میکرد در حالی با شکایت ۱۷ زن دستگیر شده که قرار است چهار شنبه این هفته اتهاماتش در شعبه ۷۹ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شود.
حسین ۴۵ ساله با برگزاری کلاسهای عرفان در شهرک وحدت و همچنین منطقه مهرشهر کرج و با عنوان مشاوره خانواده طی هفت سال اقدام بە فعالیتهای غیرقانونی کرده و در این مدت چندین زن و دختر را مورد اذیت و آزار قرار داده است.
متهم برای عملی کردن نیات خود با چهار زن بە نامهای مریم، صدیقه، فریده و مریم همدست بوده که مریم همسر و فریده مادرزن متهم می باشند. اولین شکایت از متهم این پرونده توسط شاکی اصلی او مریم، اوایل اسفندماه سال ۸۸ تسلیم دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان کرج شده که تنها سه روز پس از اعلام این شکایت حسین در خانهاش توسط ماموران پلیس اطلاعات و امنیت اخلاقی این شهرستان دستگیر و برای بازجویی فراخوانده شده است.
دراین پرونده که تحت نظر قاضی کاظمی دادیار شعبه ۸ دادسرای عمومی و انقلاب استان البرز رسیدگی شده است ۱۷ زن از مردی بە نام حسین دربارهٔ اذیت و آزار شکایت کردهاند. بە نقل از شکات این پرونده، متهم در جلسات مشاوره خانواده که در کنار کلاسهای عرفان برگزار میکرد مدعی شده بود که تنها راه و روش درمان مشکلات مراجعانش اعمالی است که او آنها را مجاز میشمرده ولی از نظر اخلاقی جامعه آن را مطرود میداند.
وی که با شگرد خاصی طعمههای خود را مورد اغفال قرار میداد وانمود میکرد که بە مباحث عرفان شرقی تسلط دارد و این روش از درمان را از فرقهیی یاد گرفته و تدریس میکند. متهم ضمن ترویج زنا برای حل مشکلات جسمی و روحی زنانی که بە این کلاسها مراجعه میکردند مدعی شده بود که برای حل کامل مشکلات باید در مرحله آخر دست بە اعمال منافی عفت با محارم خود بزنند!
بر اساس گفتههای تعدادی از شکات وی درکلاس شاگردانی را که خطایی از آنها سر میزد با چوب یا لوله جارو برقی مورد ضرب و شتم قرار میداد بە طوری که آنها تا چندین روز از شدت ضربات وارده بە بدنشان قادر بە انجام کاری نبودند.
مریم که تنها ۲۴ سال سن دارد و برای پیگیری شکایتش از این فرد بارها تهدید بە قتل شده است در باز جوییها بە ماموران گفت: سال ۱۳۷۶ از طریق مریم که خاله من است برای شرکت در کلاسهای تربیت معنوی بە این مرد معرفی شدم و سابقه اذیت و آزارهای او بە ۱۲ سال پیش بازمیگردد. او بیکار و تحصیلاتش زیردیپلم است اما مدعی میشد که فردی دارای مقام مذهبی و ماورایی است. تا چند ماه پیش نیز این کلاسها را برگزار میکرد اما بە سبب شکایت چند تن از شاگردان مجبور بە تعطیل کردن دفتر کارش شد.
مریم دربارهٔ نحوه آشناییاش با این کلاسها و اعمالی که این فرد درکلاسهایش انجام میداد، گفت: قبل از اینکه ازدواج کنم زمانی که تنها ۱۳ سال سن داشتم بە دلیل مشکلاتی که با خانوادهام داشتم از طریق خالهام با حسین آشنا شدم و طی این سالها با خانواده او زندگی کردم. در تمام این سالها او بارها بە من دست درازی کرده بود.
زمانی که ۲۰ سالم شد با شوهرم مهدی ازدواج کردم. همان موقع بود که حسین بە من گفت که از طریق کارهای غیراخلاقی میتواند مشکلات زنان را حل کند و وانمود میکرد که خودش هیچ تمتعی از این روابط نمیبرد و تنها برای حل مشکلات دست بە این کار میزند. با این حال متهم در بازجوییها تمام این اتهامات را رد کرد و مریم را یک بیمار روانی توصیف کرد که معلوم نیست بە چه دلیلی این حرفها را میزند.
وی در دفاع از برگزاری این کلاسها بە ماموران گفت: به دلیل آشنایی که با مباحث قرآنی و احادیث داشتم چند سال پیش مجوز برگزاری کلاسهای اخلاق را گرفتم و برای خودم آموزشگاهی دایر کردم. من ۱۰ سال است که شاکی را میشناسم.
زمانی که مادرش او را پیش من آورد او مشکلات اخلاقی داشت من هم بە مادرش گفتم که او را نزد روانپزشک ببرد اما او خودش گاهی اوقات بە کلاسهای ما میآمد. او الان چهار سال است که ازدواج کرده و شوهرش هم فامیل من است و تمام این ادعایی که او میکند کذب است. او بیمار روانی است و نمیدانم چرا این اتهامات را علیه من مطرح کرده است.
در ادامه تحقیقاتی که در این زمینه اتجام شد مریم خاله شاکی نیز که یکی از متهمان است بە ماموران گفت: شوهرخواهرم مرد سختگیری بود. مریم در نوجوانی مورد اذیت و آزار قرار گرفته بود و مادرش از من خواست تا بە آنها کمک کنم، من هم او را بە این فرد معرفی کردم اما شاهد هیچکدام از این کارهایی که مریم عنوان کرده نبودم.
ادعای متهمان این پرونده در حالی عنوان میشود که ۱۶ شاکی دیگر نیز در شکواییهشان عنوان کردهاند که متهم اصلی این پرونده با چهار زن همدست خود زنان را در این کلاسها مورد اذیت و آزار قرار داده و بە بهانه انرژی درمانی از طریق چاکرها از آنها سوءاستفاده کرده است.
شاکیان این پرونده همچنین اعلام کردهاند که بعد از اینکه مورد اذیت و آزار این مرد قرار گرفتهاند تصمیم بە ترک این کلاسها گرفتهاند اما متهم از آنها خواسته که در رابطه با مسائلی که در کلاس مطرح میشود چیزی بە کسی نگویند و حتی آنها را تهدید کرده که در صورت عدم مراجعه بە کلاس نوار اعترافات آنها را در اختیار دیگران قرار میدهد.
در حال حاضر از سوی دادستانی کرج برای متهمان این پرونده قرار بازداشت موقت بە اتهام ایجاد مرکز فساد و ارتکاب فعل حرام و روابط نامشروع و همچنین نگهداری از مشروبات الکلی صادر شده و دو روز دیگر این پرونده توسط قاضی کشکولی در شعبه ۷۹ دادگاه کیفری رسیدگی خواهد شد.
همدستی زن جوان برای کشتن شوهر
رونده قتل مردی که هشت سال قبل قربانی توطئه همسرش و مرد مورد علاقه او شده بود برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
پیرمردی اسفند سال 84 به پلیس مراجعه کرد و گفت پسرش به نام یوسف گم شده است.
این مرد گفت: چندماهی است که از پسرم خبر ندارم هربار که سراغ او را از عروسم میگیرم میگوید برای کار به جنوب رفته است و برای سال جدید برمیگردد. پسرم در این مدت یکبار هم با من تماس نگرفته است البته عروسم میگوید پسرم یکبار تلفن زده است. امکان نداشت پسرم بخواهد کاری بکند و من را در جریان قرار ندهد. این اتفاقات مشکوک است و من فکر میکنم اتفاقی برای پسرم افتاده است. مهتاب -همسر یوسف- با توجه به شکایت این مرد مورد بازجویی قرار گرفت. او هم ادعا کرد از شوهرش خبر ندارد و فقط میداند وی برای کار به جنوب رفته است. وقتی ماموران از مهتاب پرسیدند شوهرش چه زمانی با او تماس گرفت، مکالمه تلفنی را انکار کرد و گفت: شوهرم چندماه قبل به من گفت برای کار به جنوب میرود. از آنجایی که میترسید پدرش جلوی رفتنش را بگیرد به او چیزی نگفت.
یوسف قبلا یکبار میخواست این کار را بکند و پدرش مانع شده بود. بعد از رفتنش هم دیگر تماس نگرفت چون پدرشوهرم خیلی نگران بود و بچهها هم دلتنگی میکردند. من به دروغ گفتم یوسف یکبار تماس گرفته است اما از آنجایی که برادرم شوهرخواهر شوهرم هم هست نگران شده و از پدرشوهرم خواسته بود تا موضوع را جدیتر پیگیری کند.پلیس تحقیقات گستردهای را در این خصوص انجام داد اما ردی از یوسف پیدا نکرد. مدتی بعد مهتاب با مراجعه به دادگاه خانواده و اعلام غیبت شوهرش از او طلاق گرفت و با مردی به نام ایوب که از مغازهداران محل سکونتش بود، ازدواج کرد. به نتیجه نرسیدن تحقیقات نتوانست پدر یوسف را از گشتن دنبال فرزندش مایوس کند و او همچنان پیگیر این پرونده بود تا اینکه در سال 87 ماموران پلیس تهران اعلام کردند حین لایروبی رودخانهای در بلوار ابوذر تهران بقایای جسدی توسط ماموران آتشنشانی پیدا شده است. تکهلباسهایی هم اطراف جسد بود که به نظر میرسید با مشخصاتی که از یوسف داده شده بود، همخوانی دارد.
بنابراین پزشکیقانونی ماموریت یافت هویت جسد را با انجام آزمایشهای علمی مشخص کند. متخصصان چندماه بعد در گزارشی اعلام کردند تکه اجساد کشفشده متعلق به یوسف است. به این ترتیب یکبار دیگر تحقیقات درباره سرنوشت یوسف از سر گرفته شد. ماموران که به مهتاب مشکوک شده بودند او را مورد بازجویی قرار دادند اما این زن همچنان منکر قتل بود و میگفت از سرنوشت شوهرش هیچ خبری ندارد. پلیس از آنجایی که جسد کاملا مثله شده و نیمتنه پایین یوسف پیدا نشده بود احتمال داد این مرد قربانی انتقامگیری خشن شده است، به همین سبب روابط مهتاب از چند سال قبل از گم شدن شوهرش مورد بررسی قرار گرفت. وقتی ماموران فهرست مکالمات تلفنی او را بررسی کردند، متوجه شدند مهتاب قبل از گم شدن شوهرش هم با ایوب رابطه داشت و چند ماه بعد از مفقود شدن او با این مرد ازدواج کرد.
مهتاب سرانجام مجبور به اعتراف شد و گفت: یوسف به مواد اعتیاد داشت و هیچوقت سر کار نمیرفت. ما همیشه با هم مشکل داشتیم. او بداخلاقی میکرد و خیلی من را کتک میزد. نمیدانستم باید از دستش چه کنم تا اینکه با ایوب آشنا شدم و روزبهروز رابطه ما بیشتر شد و ما عاشق هم شدیم. مدتی بعد تصمیم گرفتیم یوسف را از سر راه برداریم. از آنجایی که میدانستم اگر از او طلاق بگیرم، بچهها را از من میگیرد، به همین دلیل تصمیم به قتلش گرفتیم. شب حادثه مقدار زیادی داروی خوابآور به او دادم و وقتی خوابش برد، ایوب را صدا زدم. ما با هم کمربندی را دور گردن یوسف انداختیم و از دو طرف کشیدیم تا او خفه شد. جسد چندروزی در خانه ماند نمیتوانستیم آن را از خانه خارج کنیم. ایوب پیشنهاد داد جنازه را تکهتکه کنیم. من هم قبول کردم.
زن جوان گفت: ایوب جسد را با ساطور به دونیم کرد و هرروز یک تکه را بیرون برد اینکه او نیمتنه یوسف را کجا انداخته است، خبر ندارم. ایوب با توجه به اعترافات این زن بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت. او اتهامش را قبول و تایید کرد هرآنچه مهتاب گفته درست است. متهم گفت: وقتی جسد را به دونیم کردم، نیمی از آن را کنار باغی در شهریار رها کردم و نیمدیگر را در رودخانهای در تهران انداختم. بعد از چند ماه هم با مهتاب ازدواج کردم. پلیس با توجه به آدرسی که ایوب داده بود، به جستوجو برای پیدا کردن نیمتنه یوسف ادامه داد و معلوم شد در تاریخی که متهم میگوید، نیمتنه انسانی در شهریار پیدا شده و مشخصاتش با مقتول همخوانی دارد. با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جرم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 74 دادگاه کیفری فرستاده شد. متهمان بهزودی مورد محاکمه قرار میگیرند.
شمارش معکوس برای اعدام قاتل مرد راننده
پسر تبهکار که در پوشش مسافر راننده آژانس را به قتل رسانده و خودرویش را سرقت کرده بود، با تائید حکم اعدامش در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
اردیبهشت سال 89 کشف جسد مرد جوانی در یکی از جاده های اطراف داراب به ماموران اطلاع داده شد. در ادامه تیمی از ماموران راهی محل مورد نظر شده و در بررسی های اولیه دریافتند که مرد ناشناس با شلیک گلوله به قتل رسیده است.
پس از تحقیقات مقدماتی جسد برای تعیین علت اصلی مرگ و هویت او به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با آغاز تحقیقات خانواده مرد جوانی به نام سعید با مراجعه به ماموران پلیس آگاهی از ناپدید شدن مرموز او خبر دادند.
آنها در شکایت خود گفتند: سعید در یک موسسه کرایه خودرو کار می کند و دیروز سه پسر جوان را سوار خودروی خود کرده و پس از آن ناپدید شد. تلفن همراهش نیز خاموش است.
با این شکایت مشخص شد، جسد کشف شده در بیابان متعلق به سعید است و روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه ای شد. با توجه به سرقت خودروی مقتول پس از این جنایت، کارآگاهان احتمال دادند که سعید قربانی دزدان مسافرنما شده است. در ادامه مشخصات خودروی او برای شناسایی در اختیار گشتی های پلیس قرار گرفت.
با ردیابی های پلیسی یکی از متهمان سوار بر خودروی سرقتی شناسایی و دستگیر شد. متهم در بازجویی ها با قبول اتهامش گفت: با همدستی دو تن از دوستان مقتول را با به قتل رسانده و خودروی او را سرقت کردیم.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به شعبه دوم دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد و متهمان به ریاست قاضی عرفانی زاده محاکمه شدند.
در جلسه دادگاه نماینده دادستان به تشریح کیفرخواست پرداخت. اولیای دم نیز خواستار قصاص قاتل فرزندشان شدند.
در ادامه امیر در جایگاه حاضر شد و با قبول اتهامش گفت: شب حادثه تصمیم به سرقت گرفتیم. به همین خاطر به یک موسسه کرایه خودرو رفته و از مقتول خواستیم ما را به حاشیه شهر ببرد. پس از رسیدن به محلی خلوت از او خواستیم توقف کند. مقتول در برابرمان مقاومت کرد و من مجبور شده او را با شلیک گلوله بکشم.
در ادامه جلسه دادگاه دو متهم دیگر پرونده به تشریح ماجرا پرداختند. با آخرین دفاعیات متهمان و کلای آنها قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شده و امیر را به اتهام قتل به قصاص و به اتهام سرقت به زندان محکوم کردند. دو متهم دیگر پرونده نیز به حبس محکوم شدند.
با اعتراض متهمان پرونده برای تائید نهایی به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی مجازات تبهکاران را تائید کردند.
قتل نوزاد 25 روزه با ميله آهنی!
پدري که با يک ميله آهني نوزاد 25 روزهاش را به قتل رساند، توسط ماموران پليس آگاهي دستگير شد.
در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیس 110 مبنی بر وقوع یک فقره قتل نوزاد، بلافاصله این موضوع در دستور کار پلیس قرار گرفت.
ماموران پلیس آگاهی شهرستان سرخس به محل عزیمت و فوت نوزاد 25 روزه به هویت علی اصغر را مشاهده کردند.
در تحقیقات اولیه مشخص شد والدین این کودک به علت اختلافات خانوادگی شروع به مشاجره کرده که پدر نوزاد پس از مصرف مواد با میله آهنی شروع به ضرب و شتم مادر میکند.
در همین حین نوزاد از خواب پریده و شروع به گریه کرده و پدر بلافاصله با میله آهنی به سر نوزاد زده و او را به سویی پرت میکند که متاسفانه نوزاد پیش از رسیدن اورژانس به محل فوت کرد.
جسد نوزاد به پزشکی قانونی منتقل شد و علت اصلی مرگ اصابت جسم سخت به سر نوزاد اعلام شد.
ماموران پلیس آگاهی بلافاصله مخفیگاه متهم را شناسایی و پدر نوزاد را به منظور انجام بازجوییهای تخصصی به پلیس آگاهی انتقال دادند.
سرعت غیرمجاز 5 قربانی گرفت
ساعت 21.50 جمعه 11 مرداد ماه واژگونی یک دستگاه سواری پژو 405 در استان گلستان به ماموران راهنمایی و رانندگی پلیس راه اعلام شد.
ماموران پلیس راه بلافاصله به محل حادثه در کیلومتر 12 جاده فرعی باغوکناره به بندر ترکمن اعزام شدند.
در بررسی های کارشناسان پلیس راه مشخص شد در این حادثه 5 نفر از شهروندان مجروح شدند. علت این حادثه تخطی از سرعت مطمئنه از جانب راننده سواری پژو 405 اعلام شده است.
تجاوز مرگبار به دختر 7 ساله!
دختري در آمریکا که به همراه برادرانش براي شنا وارد استخر شده بود، بعد از تجاوز توسط مرد همسايه با شليک گلوله زندگي را بدرود گفت.
دو پسر 10 و 11 ساله به همراه خواهر 7 ساله شان به منظور شناکردن به دور چشم از همسايه وارد استخري که در پشت منزل مسکوني ارجر اندرسون 58 ساله شدند که وي با روئت دختر و برادارشان وارد استخر شد و قصد تجاوز به دختران 7 ساله را کرد.
دختر که در تکالپوي فرار از دست اين متجاوزگر پير بود، مورد اصابت گلوله وي قرار گرفت و جان خود را ازدست داد.
براردران اين دختر که حادثه را ديده بودند، پس از حضور پليس ماجرا را براي ماموران بازگو کردند.
پليس پس از دستگيري راجر اندرسون موفق به کشف اسلحه 9 ميلي متري از زير تخت خواب وي شد و براساس تحقيقات پليس وي مجوز استفاده از اسلحه را نداشته است.
وي در حال تمرين با اسلحه خود بوده و در بازجويي ديگرش اين طور بيان کرد که با شليک گلوله قصد فراري دادن بچه ها را از استخر شخصي اش داشته است.
گلوله از فاصله 180 متري به پشت دختر 7 ساله اصابت کرده و موجب مرگ جوليا شد.
وي تا اثبات شدن قتل عمد يا غير عمد در بازداشت پليس است و تحقيقات براي دستيابي به جزئيات بيشتر براي روشن شدن حقايق وابسته اين پرونده ادامه دارد.
یادتون هست روزنامه هممیهن؟
صفحه حوادث نداشت و این یک حسن بود.
مردمی که صبح علیالطلوع توی مترو و اتوبوس ابتدا صفحه حوادث روزنامهشون رو می خونند واقعا روانپریش هستند.
شما هم به این موضوع توجه داشته باشید، هرچند که رسالت یک رسانه بازتاب حوادث و وقایع جامعه است.
اگر خوانندگان این اخبار رو از دست بدین و آمار سایت کمی کمتر بشه باز هم به نظر من خط مشی خوبی هست که برای خودتون ترسیم کنید.
این حرفها رو برای این گفتم چراکه آمار اینگونه اخبار اخیرا در سایت شما بیشتر شده؛ مخصوصا با تیتر تجاوز گروهی، تجاوز به کودکان و قتلهای فجیع...
یا حق