نامه سرگشاده مهدي اميريان، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز به سخنگوی سابق جبهه پایداری که برای سایت فرارو ارسال شده است را در زیر می خوانید.
جناب آقاي دكتر كامران باقري لنكراني
استاد محترم دانشگاه علوم پزشكي شيراز
سلام عليكم
سخنان مورخ پنجشنبه 30 خرداد شما در جمع فعالين دانشجويي شيراز مبني براينكه "این انتخابات، پیروزی اصلاحطلبها نبود؛ بلکه پیروزی منتقدیندولت دهم بود" و "گمان موفقیت در سالهای 68 تا 76 و بازگشت به آن،گمان غلط و ساده انگارانهای است" را در رسانه ها خواندم و به عنوان یکفعال سابق دانشجویی و همچنین یک پزشک سخت متأثر و متأسف شدم.
هنوز سال هاي نه چندان دور گذشته را به ياد دارم كه منتظر بودم تا وارد بخش هاي آموزش باليني شوم تا افتخار شاگردي استادي با سواد و خوشنام يعنيجنابعالي نصيبم شود كه درست در همان هنگام در سال 84 شما به عنوان وزيربهداشت انتخاب شديد. به خوبي به ياد دارم كه در آن هنگام حتي دانشجويانيكه خط و ربط سياسي شما را قبول نداشتند به سطح معلومات جنابعالي و
تعهدتان به آموزش و درمان معترف بودند.
طي چند سال اخير هم وقتي مصاحبه ها و گفتگوهاي شما را در رسانه ها ميخواندم، احترامي كه براي شأن استادي شما قائل بودم و ارادتي كه در چندبرخورد در دانشگاه با شما داشته و دارم، مانع از آن شد که تأسف و تعجبخود را با تحمل فراوان از طريق چنين نامه اي منتشر كنم. حتي قبل ازانتخابات رياست جمهوري كه اظهارات مضاعف شما را مشاهده مي كردم به دليلعدم تأثيرگزاري در ايام انتخابات و جلوگيري از سوء برداشت ها و سوءاستفاده هاي احتمالي آن، ترجيحم بر ننوشتن اين مرقومه بود.
پس از انتخابات رياست جمهوري هم حداقل انتظار اين بود كه شما و هم جبهه ايهايتان پيام نتيجه معنادار انتخابات را دريافت كرده باشيد. اما صحبت هاياخير شما كاسه ي صبرم را لبريز کرد؛ لذا با پوزش بابت جسارت يك شاگرد بهاستاد كه همچنان براي جايگاه استاديش احترام خاصي قائل است، نكات وسوالات زير را از محضرتان مي پرسم و اميدوارم از طريق رسانه هايي كه تمامقد در اختيار شما هستند و لذا مطمئنا نامه اينجانب را منتشر نمي كنند، به اين نامه پاسخ مقتضي دهيد.
1. با يك بررسي سرانگشتي از دانشگاه ها و یا حداقل همان دانشگاه علومپزشكي شيراز که در آن به تدریس اشتغال داشته اید، به خوبي در مي يابيد كهچند درصد از دانشگاهيان با افكار سياسي شما و جبهه پايداري موافق هستند.
اينكه چرا يك استاد دانشگاه تا اين اندازه با مطالبات و رويكرد سياسيفرهنگي دانشگاهيان بيگانه است چندان ارتباطی به ما ندارد، اما اينكه چراديگر ديدگاه ها و جريان های سیاسی در دانشگاه ها - كه تنوع شان هم كمنيست - نبايد حداقل به اندازه شما و همفكرانتان از امكانات دانشگاه و
بسترهاي دانشگاه براي ظهور و بروز خود استفاده كنند، جای سوال دارد.
بعید است حضرتعالی از فضای بسته و انقباضي حاکم بر دانشگاه بی خبر باشید. اگر اطلاع دارید و اقدامی صورت ندادید که جای تأسف است و اگر پس از تجربهچهار ساله وزارت، مدعی هستید که اطلاع نداشته اید، در این صورت باید تأسفمضاعف خورد. هرچند که در عمل تفاوت چندانی میان این دو نیست چرا که هرگزاز شما موضع انتقادی در این زمینه شاهد نبوده ایم.
اما آيا عدالتي كه آن را شما انتظار و مطالبه داريد و محور اصليانتخاباتي شما بود، در عالم سياست هم جايي دارد؟ چقدر اين عدالت را برايتشكل هاي دانشجويي منتقد و براي تشكل هاي تأسيس نشده اساتيد مطالبه كردهايد و اصولا به ضرورت آن اعتقاد داريد؟ آيا وضعيت امروز دانشگاه هابيانگر فضايي به مراتب ناامن تر و نامناسب تر براي فعاليت سياسي در فضايعمومي جامعه نيست؟
2. به راستي آيا نتيجه انتخابات گوياي پيروزي جرياني به زعم شما فقطمنتقد دولت بود؟ آيا کانديداهاي ديگر بعضا به مراتب منتقدتر دولت نبودند؟
بيشتر گفته بوديد آقاي هاشمي و جريان اصلاحات كمتر از 4ميليون رأي دارند،پرسش من این است که با چه تحليلي و با چه نظرسنجي معتبري چنين استنتاجیمي فرماييد؟ ما شما را انسان راستگويي مي دانيم اما آيا واقعا نمي خواهيدمتوجه واقعيت هاي جامعه، تمايلات و مطالبات فرهنگي سياسي فضاي عموميشويد؟ آیا بهتر نیست به جای تخطئه آراء رقیب، به بازخوانی خطاهای گذشتهخود بپردازید که چرا موفق به کسب رأی چندانی نشده اید؟ وقتی شما به نفع
کسی کنار رفته اید که مدعی مقبولیت بیشتر نسبت به شما بوده ولی نهایتابیش از چهار میلیون رأی کسب نکرده، در این صورت باید پرسید که رأی «اصلحنامقبول» جبهه پایداری چقدر می بود؟
و حال که مجموع آراء گزینه مقبول پایداری به همراه سه کاندیدای اصولگرایدیگر، کمتر از آراء آقای روحانی است، آیا باز هم این ادعاها و تخریب هامی تواند معنایی داشته باشد؟
3.من نيز به عنوان یک «دانشجوی پیرو خط امام» انتقاداتي به آقاي هاشمي،خاتمي و جريان اصلاحات دارم اما هيچگاه نتوانسته ام اتهاماتي از سنخاظهارات شما و همكارانتان به اين افراد و جريانات را هضم نمايم. ای کاشیک بار پاسخ دهید که شما و دوستان هم جبهه اي تان به چه حجت شرعي وقانوني رسيده ايد كه چنين بي محابا در تخطئه و تخریب رقیب سخن گفته و مي
گوييد؟
یکی از دوستان هم فکر شما که زمانی با رانت حضور در رسانه ملی به سرعت بهشهرت رسید، در جایی نوشته که مردم به خاطر معیشت به نماینده هاشمی رأیدادند. چطور سال 84 که مردم به دولت مدعی عدالت رأی دادند، رأی مردم بهخاطر معیشت نبود؟ (بگذریم از اینکه آن سالها اوج رفاه مردم بود، چرا کهدولت خاتمی تورم را از 16 درصد به 10 درصد رساند. و نیز بگذریم از اینکه
دولت مدعی عدالت شما این رقم را به بالای 33 درصد رسانده است).البته من براي شعور ملت ايران خيلي بيشتر از اين ها احترام قائلم كه سطحمطالبات و نيازهايشان را صرفا به مسائل اقتصادي تنزل دهم. يقينا بخش عمدهاي از نتيجه انتخابات به دليل مطالبات سياسي فرهنگي و اجتماعي بخشي ازمردمي است كه در اين سالها ناديده انگاشته شده و منتظر فرصتي همچون
انتخابات رياست جمهوري بودند تا با استفاده از ظرفيت عظيم مردمسالاريديني، فرياد زنند كه نجابت و بزرگواري مان در مقابله با سوء استفاده ازعنوان مردم، ناشي از رضايت نيست.اما آنچه تأسف را دوچندان می کند آنست که شما و دوستانتان اين اظهارات رااز جانب مردم بيان مي كنيد و خود را نماینده خودگماشته مردم می دانید!
4. شايد برای شما پذيرش اين حقيقت تلخ باشد اما دیر یا زود خواهید فهمیدکه جريان اصيل اصلاحات داراي پايگاه اجتماعي بوده و شخصيت هايي چونآقايان هاشمي ، خاتمي و از اين به بعد عارف میان مردم مقبوليت دارند. کمااینکه حمايت اين اشخاص و جريانات در پيروزي دكتر روحاني موثر بوده است.البته كه براي شما سخت است همه تحليل هاي چند سال گذشته خود و دوستانتانرا كه توسط رسانه هاي مختلف و متاسفانه حتي صدا و سيما در فضاي تك قطبي و
ايمن منتشر مي شد، بي اثر ديده و نتيجه عكس آن را در نتيجه انتخاباتمشاهده كنيد و شايد انتظار نه بزرگ مردم به جريان هاي نوظهور سياسينداشتيد، همان جريان هاي نوظهوري كه همه اثبات و گفتمان خود را در نفي وتخريب ديگر جريان ها و اشخاص سياسي يافته اند.
مطمئنا چنانچه شرايط مساعدبراي حضور كانديداهاي حداكثري جريان هاي مختلف سياسي و توزيع عادلانه امكانات ملي و رسانه اي براي همه جريان ها فراهم مي شد و در پي آن مشاركتحداكثري بيشتري محقق مي گشت قطعا نتايج انتخابات گذشته نيز به گونه ديگريرقم مي خورد كه انشاالله در آينده چنين خواهد شد و در آن هنگام احتمالاتجزيه و تحليل هاي شما قدري واقع گرايانه تر و منصفانه تر خواهد شد.
5. مي پذيريم كه برخي جريان ها و برخي اشخاص احتمالا با حب و بغض از دولتاحمدي نژاد انتقاد كردند، اما آیا واقعا اين همه كج روي و تخطي از قانونو سياست هاي تنش زا، سوء مديريت ها و حاشيه سازي هاي دولت نهم و دهم جايانتقاد نداشت؟ يادمان نمي رود كه شما و دوستانتان تا همين اواخر نيز بااكراه از دولت انتقاد مي كرديد که اگر نبود تساهل هاي اين چنيني، امروزملت شريف ايران نمي بايست با مشكلات عديده اي دست و پنجه نرم كنند.
استاد عزیز! کاش بپذیرید که «جمهوریت» و «مردمسالاری» در نزد دوستان شمابه امری نازل بدل شده که هرگاه مطابق میل ایشان باشد، اصالت دارد و هرگاه غیر از آن باشد، فاقد مشروعیت و حقانیت است. دوستان شما باید بهجمهوریت ایمان عملی بیاورند، چراکه به تعبیر امام راحل «میزان رأی ملتاست». آنان که در انتخابات اخیر شکست خورده اند و از سر توجیه رأی ملت رابا میل خود ارزیابی می کنند، باید افکار و اعمال خویش را به محک جمهوریتبسنجند تا ببینند در سالهای گذشته و در دوران حاکمیت که رقبا را به انواعتهمت و اقسام افترا می راندند، با مردم چه کرند که اینک مردم از ایشانروی گردانده اند. وگرنه ما نیز به مقاومت در برابر چشم طمع بیگانه واستمرار بر مشی استکبارستیزی امام راحل استواریم، اما از این مشی، دکان«گفتمان مقاومت» نمی سازیم و رقیب را به تهمت و طعن «گفتمان سازش» نمیرانیم. که اگر روزی در اثر ضعف عملکرد خود و یا قوت عمل رقیب نتوانستیماعتماد ملت را جلب نماییم، تصوری غلط در میان خودی و غیرخودی به وجود آیدکه گفتمان مقاومت مغلوب گفتمان سازش شده است.
ما نه شخص پرست هستیم و نه مکتب و گفتمان خود را به اشخاص تقلیل می دهیمکه روزی از سر افراط رئیس جمهوری همچون خودمان را «معجزه هزاره سوم»بنامیم و روزی دیگر از سر تفریط او را «بزرگترین خطر از صدر اسلامتاکنون» خطاب کنیم. همچنین کاندیدای حداقلی یا حداکثری مطالبات خود را«اصلح بین آسمان و زمین» نمی نامیم و سپس به دنبال «اصلح تر»! نمی رویم.
روزی دیگر هم کاندیدای خود را نماینده تام و تمام و انحصاری انقلاب نمیکنیم که اگر در اثر ضعف شخصی و کم کاری در شناخت مطالبات مردم و ارائهبرنامه برای حل آنها، نتوانست در آزمون جمهوریت پیروز شود، دشمن از شکستشخص او شاد شود و آن را شکست انقلاب قلمداد نماید.
6. اي كاش همگي دريافت واقعي از رهنمود ها و منويات مقام معظم رهبريداشته باشيم، مخصوصا در مباحث جذب حداكثري، تأكيد بر نقش و حضور مردم درمشاركت سياسي و نشان دادن چهره رحماني و با محبت دين مبين اسلام. و خدايناكرده با رهنمودهاي رهبري به صورت گزينشي و ابزاري برخود ننماييم. اینتوصیه ای است که ابتدا به خود و سپس به شما استاد بزرگوار می کنم، چراکهاگر کسانی چون ما که کمابیش به تریبون ها و رسانه ها دسترسی دارند تقواپیشه کنند و تکلیف خود در قبال حاکمان و مردم را ادا کنند، حقوق مردمضایع نخواهد شد.
در پايان؛ ضمن پوزش مجدد بابت جسارت اين شاگرد، تأکید مي كنم چنانچهاضطرار نبود و خطر تحریف ارزش هایی جون «مقاومت» و «جمهوریت» جدی نمینمود، در اين فضاي با نشاط و وحدت بخش، دست به قلم نمی بردم که مباداپزشکی متخصص و متعهد را برنجانم که خود زمانی آرزومند شاگردی اش بوده ام.اما حیف است پزشکی حاذق که سالها جسم بیمار مردم سلامت بخشیده، در وادیسیاست، سخنان بیماردلانی را تکرار کند که درک درستی از انقلاب و مردمندارند.
این آرزوی شاگرد دیروز و همکار امروز شماست که اگر زمانی است در سياستپانهاده ، تمام هم و غمش آن است که از یک سو از افراط و تفریط دور بماندو از سوی دیگر از مردم و انقلاب فاصله نگیرد. باشد که همه در عمل اینچنینباشیم.
مهدی امیریان
دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز
این امیریان خودش نفوذی بود در انجمن اسلامی، با حمایت نهادهای امنیتی سال 87 امدن طیف علامه رو تعطیل کردن و طیف شیراز راه انداختن، هنوز یادمون نرفته سر این قضیه چند نفر تعلیق شدن، هنوز یادمون نرفته تو نشریاتشون چقدر از احمدی نژاد و اطرافیانش حمایت میکردن، هنوز یادمون نرفته علیه سید حسن، محسن رضایی، احمد توکلی، علی لاریجانی به قول خودشون به خاطر سکوت در مقابل اتفاقات سال 88 چقدر مطلب نوشتنن، هنمز یادمون نرفته چقدر با رانت تو دانشگاه جه کارهایی که نکردن، فزازو جان خواهشن منتشر کن