بهترين سندي كه ميتوانيم درباره ديدگاه امام نسبت به متحجران به آن اشاره كنيم، سندي است كه از آن به عنوان منشور روحانيت ياد ميشود. در منشور روحانيت، امام خميني ضمن اينكه به خدمات روحانيون در ابعاد مختلف در طول تاريخ اشاره ميكنند، از مسئله تلخي با عنوان تحجر ياد ميكنند.
در يكي از عبارات امام خميني تصریح شده که انقلاب اسلامي آمده تا با انحرافات درون اسلام مقابله كند، بخش اعظم اين انحراف مربوط به سنت اخباريگري و تحجر در جهان تشيع است. بر اساس اين سنت و نگاه از منابع چهارگانهاي كه ميشود به آن رجوع كرد سه منبع كتاب و اجماع و عقل رخت برمي بندد و صرفاً منبع سنت با نگرشي گزينشي و متناسب با قد و قواره کوتاه برداشت کننده برجسته ميشود.امام در منشور روحانيت درباره متحجران از عبارت هايي چون افعی و مارهاي خوش خط و خال، ولايتيهاي ديروز، مدعيان امروز و ... استفاده ميكنند.
ايشان به صراحت از انجمن حجتيه به عنوان مخالفان مبارزه در رژیم گذشته و انقلابی تر انقلابیون امروز نام ميبرند. مخالفت با فلسفه و عرفان از ویژگی های مشترک آنهاست.
تعبیر ایشان به صراحت هرچه تمام گویای این مسئله است: « در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم.»
امام درباره متحجران فرمودهاند: « خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته منحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است.»
شايد بتوان مهمترين شاخصه اين گروه را بيتوجهي به حضور دين در سياست دانست، امام، نقل به مضمون ميفرمايند در مقطعی از تاريخ به اين دسته از افراد ميگفتيم وارد مبارزه شويد و با شاه مقابله كنيد ميگفتند شاه شيعه است و یا هرگونه قیامی در زمان غیبت محکوم به فناست. شاخص مرتبط ديگري كه در اين زمينه قابل استناد است بيتوجهي اين گروه به تغییر و تحول اجتماعی، زمان و مكان و فلسفه تغییر است. ظاهراً نزد آنان نه تنها زمان ایستاده است ، بلکه باید کوشید تا زمان را به عقب برد. در حاليكه امام خميني روي زمان و مكان و تاثيري كه بر احکام و تصميمگيريها دارد بسيار حساس بودند و ميفرمودند بايد زمان و مكان را در موضوع دخالت داد، موضوعي كه در يك شرايط مكاني و زماني حكمي داشته باشد ممكن است در شرايط مكاني و زماني ديگري حكم ديگري داشته باشد، به همين دليل امام خميني احكام حكومتي را مطرح كردند كه مسئله پر اهمیتی است.
دينداران اخباري، متوهمانه ميخواهند رفتار گرایانه رجعتي به گذشته داشته باشند، در حاليكه نميشود جلوي تحولات را گرفت. امام نسبت دين و جامعه را نسبت عموم و خصوص من وجه ميدانستند، يعني جامعه براي خود اصالت دارد و عطف به اين اصالت بايد به تغيير و تحولات جامعه توجه داشت و حكم مناسب با شرایط متحول را استنباط كرد. تجلي اين بحث را در فلسفه سياسي مردم سالاري ديني امام نيزشاهد هستيم. متحجران، حسب نگاه قرون وسطایی و تکلیف گرایانه صرف خود قادر به فهم این فلسفه سياسي و حق مدار بودن انسان نیستند. درک رابطه متقارن انسان و خدا در ساحت معرفت شناسی و فلسفه سیاسی در مخیله آنان نمی گنجد. بر پایه نگرش قاطبه آنان مردم هیچ جایگاهی در مشروعیت یا قانونیت یک نظام مستقر ندارند. این در حالی است که مردم در مردم سالاری دینی، هم رکن اساسی مقبولیت این مشروعیت اند و هم برخوردار از حق شرعی نظارت بر حکمرانان هستند.
اینان، بر خلاف دستورات دینی مبتنی بر وحدت و فروتنی اخلاقی، با روش اختلاف افکنی و صفر و یک کردن جامعه، خود را با « ژست تقدس مآبی» یک و دیگران را صفر می پندارند. خودشان را چوپان و بقيه را رمه ميدانند. متأسفانه این تفکر توانسته با حربه خدعه و عوام فریبی و سوء استفاده از احساسات پاک دینی مردم در بدنه قدرت نفوذ و به منافع و ارزش های سطحی و بازدارنده خود سامان دهد. روش اين افراد در بهترين حالت ارائه تفسير سطحي و گزينشي از دين است كه به موجب آن حقي براي انسانها قائل نيست و انسان را برده و رمه می داند و در حالت واقعی نوعی كلاهبرداريهاي برای رسیدن به مطامع دنیوی است وبه تعبير امام براي رسيدن به اين هدفها دكان باز كردهاند.
امام درباره خطر متحجران ميفرمايد خطر متحجران هميشه حس ميشود اينها در دورههاي گوناگون رنگ عوض ميكنند و به شكل ديگري وارد ميشوند. اگر اين گروه قبل از انقلاب جدايي دين از سياست را مطرح ميكردند امروزه مدعي ميشوند و ميگويند ما اهل سياست و دينداري ومبارزه و شهادت هستيم اما مشي گذشته خودشان را ادامه ميدهند و با روشهاي نفوذي انقلاب اسلامي را مسخ ميكنند.
اين گروه مباني انقلاب اسلامي و ولايت فقيه را بخوبی درک نکرده اند و از ريشهها و دلالتهاي عقلاني آن غافلند. اينها درزمان غيبت با غفلت از مسئولیت خود و به صورتی و البته در ظاهر محافظه کارانه بحث مديريت مستقيم امام زمان را مطرح ميكنند، در حالي كه در شرايط غيبت تنها راه اتصال به وحي اجتهاد است.
امام خميني درباره متحجران در منشور روحانيت عبارتي را بيان كردهاند که به وضوح گذشته و نیت کاسبکارانه آنان را بر ملا می کند: «ديروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوبه مبازرات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروزه انقلابيتر از انقلابيون شده اند! ولايتيهاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريختهاند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را ميخورند.»
همان گونه که بعدازپیامبروخانه نشینی مغز علمی آن زمان، عده ای نومسلمان مرجع علمی مردم شدند