آمنه شیرافکن در روزنامه شرق نوشت:
تکهها باید درست کنار هم قرار بگیرند تا سرانجام، آن ایده پنهان دولت برای همگان عیان شود.
نزدیک به هشت سال گذشت و حالا در آستانه تغییر دولت و کابینه، پازل، بهنسبت، تکمیل است. همه دستگاهها و نهادها کارشان را خوب انجام دادهاند، از زنان گرفته تا مردان. برنامهها وامدار یک رویکرد مشخص است و برنامههای طلایی بعد از سالها رودربایستی مسوولان، این بار متهورانه روی کاغذ آمده و خروجی آن هم بهنسبت درخشان است.
آموزش زنان به شکل جدی با مانعی بزرگ به نام ایدهپردازیهای جنسیتی غیرکارشناسی وزارت علوم همراه شده و وزارتخانههای دیگر هم هر کدام در این مسیر کم نگذاشتهاند.پازلوار که ببینم، باید وزارت علوم را در کنار دیگر دستگاهها و نهادها و وزارتخانههای مسوول قرار داد.
به این شکل، تصویر «برنامه راه» دولت برای آموزش و اقتصاد و سیاست و شهروندی زنان، این روزها دورنمای واضحتری پیدا میکند. تمام ایدههای طلایی بهطور سیستماتیک در نهادهای تصمیمگیر پیش رفته و حالا تصویر مبهم سالهای گذشته، روشنتر از همیشه پیش روی ماست؛ همان تصویری که روزی نمایش آن در عرصههای عمومی دشوار بود.وزارت علوم بهعنوان یکی از ایدهپردازترین و پرکارترین وزارتخانههای دولت، برنامههایش را قطرهچکانی به خورد دانشجویان و دانشگاهها داد. ابتدا ایده «گناهآلودهبودن» دانشگاه دستاویزی برای تفکیک شد و دستگاه آموزشعالی ایران با وجود توصیههای صریح سالهای دور امام(ره)، به ورطه تفکیک غلطید.
گام بعدی هم بهسرعت برداشته شد؛ سیستم انتخاب رشته طوری طراحی شده تا دختران آفتابومهتابندیده بیشتر در همان ولایت خودشان ادامه تحصیل دهند.
دلیلش همان نگاهی افراطی است که برای «تو» بهعنوان «زن» از کودکی تا بزرگسالی نقشه راه میکشد و نگران لغزشهاست. حالا تصمیم بر این است که در «خانه» بمانی و چندان صلاح نیست که برای ادامه تحصیل راه دشوار سفر به شهر و دیاری دیگر را در پیش گیری حتی اگر امکان و احتمال این باشد که در دانشگاههای «مادر» با آن حجم متراکم فرصتها، فردای بهتری برای تو باشد.
همه نگراناند نکند از شهری به شهری دیگر بروی و آن اعتمادبهنفس همیشهنداشته، تقویت شود؛ نکند به هویتی از یک انسان مستقل و نه همیشه وابسته دست یابی و نکند که فرداروز در جایگاهی اقتصادی و سیاسی برای خودت آدم مهمی شوی. راستش را بخواهی در اینجا همه نگراناند؛ نگران ناامنیها و ناملایمات زندگی؛ برای تو و برای همه دختران دانشجو.گام بعدی تلختر است و اجرایش «روی» زیادی میطلبد؛ از این راه بروید و از آن راه نه.
این رشته مردانه است و آن رشته زنانه. مهندسی و هر آنچه رشتههای تحصیلی متناسب و منتهی به بازار کار، باشد برای پسرانی که باید دایما نقش نانآور خانواده را بازی کنند و دیگر رشتههای منتهی به بیکاری سهم زنان.پیشتر که میآیی مسیر دشوارتر میشود.
برخی مذکرها با رتبههای بالاتر سر از کلاسهای مهندسی و پزشکی درمیآورند و برخی مونثها هم به جرم «تحت تکفل» بودن، مجبورند به برخی واقعیتهای ناخوشایند نظام آموزش در ایران تن دهند و ساختارها کماکان بازتولید کلیشه است و نابرابری.حالا کافی است برای جمعبندی، برنامه عمل وزارتخانههای دولت نهم و دهم را کنار هم بچینی، تا آن تصویر مبهم سالهای پیش مشخصتر شود. پازل تکمیل است و خروجیاش جامعهای است با بازتولید عمیق «نابرابری»؛ نابرابریهای این بار ساختاری و فکرشده که بر دل و جان نظام آموزشی ایران نشسته است.
ایده طلایی دولت در تاریخ سیاستگذاریهای جنسیتی یکصدساله اخیر ایران عقبگرد معناداری است، عقبگردی که سالها بعد رفتهرفته آثار سوءاش را در آمار حداکثری بیکاری زنان، فقر و فقدان دسترسی به منابع و فرصتها و افزایش انواع خشونتها به دنبال وابستگی زنان به منابع درآمدی همسران و جابهجایی معنادار مشاغل در اختیار زنان به مردان نشان خواهد داد.
تفکیک جنسیتی دانشگاهها نهتنها راه بهجایی نخواهد برد که بعدها بهعنوان یک طرح شکستخورده به مسوولان معرفی خواهد شد و تلاش برای افزایش حضور پسران در دانشگاهها نیز بدون شک به احساس عدم اطمینان و ناامیدی دختران نسبت به ساختارهای تصمیمگیر منتهی میشود.
این وضعیت در شرایطی که کشورها برای حرکت به سمت توسعه به توانمندسازی زنان توجه ویژه میکنند، نشان از آن دارد که مساله «توسعه» چندان در محور توجه دولتمردان نبوده یا اگر بوده اشکال و برداشتهای تازهای از توسعه مبتنی بر توانمندی و ارتقای جامعه مذکر مورد نظر است. اگرنه دولت بهسادگی میتوانست برای انبوه دخترانی که سالها آمارشان در ورودی دانشگاهها رو به ازدیاد گذاشته بود، راهکارهای اجرایی برای ورود به بازار کار بیندیشد نه اینکه میزان بیکاری زنان در سال گذشته نسبت به سالهای پیش دو برابر باشد.تاثیر این تصمیمگیریها، تاثیر زیرپوستی و غیرشفافی است که شاید به این زودیها از دل آمار غیرشفاف ما به جایی درز نکند اما متاسفانه نمیتوان منکر این واقعیت شد که برنامه تبعیض مثبت (positive discrimination)برای نخستینبار در جهان از سوی کشوری چون ایران برای مردان به کار برده شده است، این در حالی است که همواره تبعیض مثبت به عنوان یک سیاست حمایتی از زنان برای حضور در دانشگاهها، عرصههای سیاسی و اجتماعی و آموزشی به کار بسته شده و درصدهایی به آنها اختصاص داده میشد، وزارت علوم ایران نیز به قول خودش برای متعادلسازی ورودی جمعیت دانشگاهی بنا را بر آن گذاشته تا به شکلی از پسرانی حمایت کند که در این سالها به دلیل موج بیکاری تحصیلکردهها دیگر رغبتی برای ورود به دانشگاه ندارند.
رشد آموزش زنان در ایران از دوران مشروطه تا به حال، با تمام موانع ساختاری، تا به امروز آبرومندانه پیش آمده و انتظار این بود که دولت عدالتمحور احمدینژاد، امکان دسترسی زنان به بازار کار و آموزش و فرصتهای برابر تحصیل را افزایش دهد.متاسفانه کارنامه وزارتخانه علوم بهعنوان اتاق فکر برنامههای دولت در تاریخ آموزش عالی زنان ایران به یادگار خواهد ماند.