استفان والت در فارن پالیسی نوشت:
یکی از موضوعاتی که در سال گذشته مقامات آمریکایی مخالفت خود را با آن اعلام کرده اند، سیاست مهار برنامه های هسته ای ایران بوده است. آیپک، در سال 2012 ، این موضع را اتخاذ کرد (در چارچوب قطعنامه ای غیر الزام آور که سناتور لیندسی گراهام از آن حمایت کرد)، اما باراک اوباما نیز ناگزیر به دنبال کردن همین خط مشی شد. وی سپس جو بایدن، معاون خود را رهسپار اجلاس آیپک کرد تا بگوید آمریکا بلوف نمی زند.
جدا از هدفی که این پیام در دورنگاهداشتن ایران از سلاح هسته ای دنبال می کند، این پیام یک معنی پشت پرده نیز دارد و آن این است که آمریکا نمی تواند با ایران هسته ای کنار بیاید و بهتر است که تهران نیز در این جهت گام برندارد. این تفکر می تواند یک شیوه مذاکره ای باشد – هرچند که به ندرت می توان موفقیت آن را تضمین کرد – اما در عین حال در این پیام به این نکته اشاره نمی شود در صورتی که ایران هسته ای شد، ایالات متحده چه اقدامی انجام خواهد داد.
تصور کنید آژانس بین المللی انرژی اتمی و آژانس های جاسوسی آمریکا اشتباهات فاحشی در برآورد اطلاعاتی از برنامه های هسته ای تسلیحاتی ایران داشته باشند. همچنین تصور کنید که صبح فردا از خواب بیدار می شودید و به یکباره در می یابید که ایران به باشگاه هسته ای وارد شده است. همچنین اطلاعاتی به شما می رسد که ایران بیش از 10 سلاح هسته ای تولید کرده اما از محل نگاهداری آنها اطلاعاتی در دست نیست. به بیان دیگر تصور کنید که بدترین پیش بینی های تندروهای آمریکایی محقق شده و جمهوری اسلامی یک شبه ، هسته ای شده است.
گمان می کنید در این شرایط آمریکا باید چه کاری انجام دهد؟ آیا اوباما یا هر کس دیگری باید فورا فرمان حمله نظامی پیشگیرانه را صادر کند؟ احتمال این سناریو کم است، چرا که اوباما هنوز نمی تواند به طور حتم نتیجه گیری کند که ایران از سلاح هسته ای اش علیه متحدان واشینگتن استفاده می کند یا آن را به طرف خاک ایالات متحده نشانه می گیرد. آیا اوباما تهدید به حمله را مطرح خواهد کرد تا از این طریق تهران را ناگزیر کند تا به طور داوطلبانه، سلاح هسته ای اش را تحویل دهد؟ این احتمال نیز اندک است. زیرا آمریکا نمی تواند به منظور متقاعد کردن ایران، فشار کافی علیه آن اعمال کند. آیا آمریکا از متحدان منطقه ای خود دست می کشد و اجاز می دهد ایران بر خلیج فارس حکمرانی کند؟ البته که خیر. به همان دلایلی که آمریکا در زمان آزمایش یک بمب در جماهیر شوروی سابق ( 1949) ناتو را ترک نکرد یا اینکه زمانی که کره شمالی، آزمایش هسته ای انجام داد، از حمایت ژاپن و کره جنوبی دست نکشید.
خیر، حتی اگر ایران وارد باشگاه هسته ای شود، ایالات متحده همان اقدامی را انجام داد که تا کنون در مقابل ورود دشمنان به کلوپ هسته ای انجام می داده است: استراتژی آمریکا به مهار کردن تنزل پیدا می کند. همچنین ایالات متحده چتر حفاظت هسته ای خود را تا متحدان کلیدی خود گسترده می کند و پیام روشنی به تهران در مورد پیامدهای استفاده از تسلیحات جدید از سوی هر کسی، ارسال می شود. دستیابی به سلاح هسته ای، ایران را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل نمی کند، به طور حتم به تهران اجازه نمی دهد بر همسایگانش سلطه یابد. تنها موقعیتی که سلاح هسته ای می تواند برای ایران فراهم کند، این است که ایالات متحده را از دنبال کردن گزینه تغییر رژیم در ایران باز می دارد.
این شرایط ایده آل نیست و به همین دلیل است که من دیپلماسی هوشمندانه ای را ترجیح می دهم که انگیزه ایران برای دستیابی به بازدارندگی را کاهش دهد. دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد ایران باقی ماندن در طرف امن باشگاه هسته ای را ترجیح می دهد، و در مقابل دلایل خوبی وجود دارد که نشان می دهد آمریکا باید انگیزه های تهران برای این انتخاب را افزایش دهد. به طور مثال آمریکا باید گزینه تغییر رژیم را از روی میز بردارد. همچنین اینکه آمریکا تاکید کند هیچگاه استراتژی بازدارندگی را دنبال نمی کند، تهدید معتبری نیست، چرا که همواره در صورتی که نیاز باشد، تمامی گزینه ها روی میز است و کارآمدی آنها بیش از جایگزین ها خواهد بود. به همین دلیل آمریکا بلوف می زند و ریسک ناشی از این رویکرد این است که در صورت نیاز باید بلوف هایی که می زند را به کار ببندد.