May 21 2024 - سهشنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
فرارو- همزمان با بحرانیتر شدن وضع سلامتی هوگو چاوز، رییس جمهور ونزوئلا، گمانهزنیها راجع آیندهی ونزوئلا پس از وی افزایش یافته است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو، نشریهی فارن افرز در یادداشتی به قلم خاویر کورالس به این موضوع پرداخته است. متن کامل این یادداشت را در زیر میخوانید:
این روزها دولت ونزوئلا هم برای مراسم تحلیف هوگو چاوز خود را آماده میکند و هم برای مراسم تشییع او. چاوز که تاکنون چهارده سال در سمت ریاست جمهوری بوده است، در اکتبر سال 2012 برای بار سوم به این سمت انتخاب شد. وی قرار است روز دهم ژانویه سوگند یاد کند. چاوز اما حداقل از سال 2011 مبتلا به سرطان بوده است، و پس از ماهها تبلیغ دولت که وی روز به روز در حال بهتر شدن است، روز سیام دسامبر اعلام شد که در جریان چهارمین جراحی رهبر ونزوئلا در هاوانا پیچیدگیهای بروز کرده است. چاوز که همچنان در کوباست و گمان میرود هنوز زنده باشد، ممکن است نتواند برای مراسم ادای سوگند خود را به کاراکاس برساند.
قانون اساسی ونزوئلا در چنین موقعیتهای راهحل هایی دارد. اگر رییس جمهور از دنیا رود، معاون وی (در حال حاضر نیکلاس مادورو، یک کمونست شناختهشده) جانشینش خواهد شد و او باید در عرض سی روز درخواست برگزاری انتخابات جدید را بدهد. اگر چاوز زنده بماند، اما نتواند در مراسم تحلیف شرکت کند، از نظر اکثریت قضات عالی ونزوئلا، رییس مجلس شورای ملی (دیوسدادو کابلو) باید عهدهدار قدرت شود. حال اگر دولت مدعی شود که رییسجمهور منتخب "غیبت موقت" دارد، کابلو 90 روز رییس دولت خواهد بود که این مدت برای 90 روز دیگر نیز قابل تمدید است. از سوی دیگر اگر دولت اعلام کند که رییسجمهور منتخب "غیبت دائم" خواهد داشت، کابلو براساس قانون اساسی ملزم به برگزاری انتخابات زودهنگام خواهد بود.
به نظر میرسد که دولت در برزخ گیر کرده باشد. از یک سو در حال تدارک مراسم خاکسپاری است، پیامهای تلخ میدهد و کشور را برای زندگی بدون چاوز آماده میکند، اما در عین حال اعلام کرده است که چاوز در هر شرایطی به زودی در مراسم تحلیف شرکت خواهد کرد. کابلو قول داده است که دولت با هر روشی، اعم از اجرای سوگند چاوز در روزی دیگر یا به صورت غیابی، تحلیف را برگزار خواهد کرد. حتی این گزینه مطرح شده که اعضای دادگاه عالی برای اجرای مراسم سوگند به کوبا بروند.
این پیامهای ضدونقیض به سردرگمی احساسی و سیاسی دامن زده است. درک سردرگمی احساسی آسان است. چرا که از هواداران چاوز خواسته شده تا خوف و رجاء را با هم داشته باشند. (مخالفینش هم سرشار از خوف و رجایند، منتها به دلایل متفاوت.)
از سوی دیگر، سردرگمی سیاسی شاید به مراتب از اهمیت بالاتری برخودار باشد. امتنای دولت از پذیرش و بیان این امر که چاوز به احتمال زیاد قادر به حضور در مراسم تحلیف نخواهد بود به یک بلاتکلیفی غیرضروری دامن زده است. این فقدان تصمیمگیری به احتمال فراوان ناشی از جنگ قدرت در درون حزب چاوز یعنی حزب سوسیالیت متحد ونزوئلا است. حزب سوسیالیت متحد به خوبی بر این موضوع آگاه است که زمان اعلام غیبت رییسجمهور (قبل یا بعد از تاریخ تحلیف) و نوع غیبت (موقت یا دایم) جانشین او را از میان مادورو یا کابلو مشخص خواهد کرد. هر یک از این دو شقههای متفاوتی از حزب را رهبری میکنند.
چاوز در سفری که در میانهی فرآیند درمانش در دسامبر به کاراکاس داشت، ترجیح خود را نسبت به اینکه مادورو جانشینش باشد ابراز داشت. اما به نظر میرسد سایر اعضای حزب چندان موافق این موضوع نیستند. مخالفین مادورو معتقدند که وی بیش از آن که به ونزوئلا نزدیک باشد به کوبا گرایش دارد. مادورو که از سال 2006 تاکنون سمت وزارت خارجه را برعهده داشته در سالهای اخیر بیشتر اوقات خارج از کشورش به سر میبرده است. کابلو هم مخالفین خودش را دارد. به خاطر سابقهی عضویتش در نیروهای مسلح، استانداری و وزارت امور عمومی، او را متحد کمآبروترین بخشهای انقلاب ونزوئلا، یعنی تجار فاسد و مقامات نظامی که از معامله با دولت سود بردهاند، میدانند.
جدای از اینها هر کس که به رهبری برسد باید وظیفهی زنده نگاه داشتن فرهنگ طرفداری از چاوز را برعهده بگیرد. معنای طرفداری از چاوز از جایگاه هر نفر در طیف سیاسی مشخص میشود. الیاس خاوا، از طرفداران متعصب چاوز، اخیرا این موضوع را "وابستگی عاشقانه" با رهبری که هرگز به ونزوئلاییها خیانت نکرد و به آنها آموخت که "محق تمام حقوق" هستند، تعریف کرده است. چاوز در سالیان اخیر شدیدا تلاش داشته تا این محبت را به خود جلب کند. عشق، عشق دوسویه، بخشی از شعارهای انتخاباتیاش در انتخابات اخیر بود و پرچم ونزوئلا در قالب یک قلب نمادش. حتی مادورو برای اینکه از غافله عقب نماند، نتایج انتخابات را نشانهی "عشق" ونزوئلاییها به "رییس جمهور محبوبشان" خواند.
اما در چشم مخالفان چاوز وی چیزی جز یک دیکتاتور منتخب مردم نیست، کسی که از محبوبیتش بهره میگیرد تا حکومت قانون را کمرنگ کند. این که ونزوئلاییهای انقلابی این چنین رهبری را که در حقیقت از کاستیهای سیستمی که خواهان برچیدنش بود به نفع خود بهره میجوید میستایند، مخالفین وی را به تعجب انداخته است. به دیگر سخن اصلیترین میراث داخلی چاوز برای ونزوئلا، و مسئلهای که جانشینانش باید با آن مدارا کنند، شکلگیری یک جامعهی شدیدا قطبی خواهد بود.
البته عاشقان و متنفرین چاوز خاطرههای متفاوتی از چاوز به خاطر خواهند سپرد، اما همگی میزان خرج کردنها وی را به خاطر خواهند داشت. سوسیالیسم هرگز تا این اندازه قدرت خرید نداشته است. چاوز معتقد بود که با ریختن پول به پای هر مشکلی میتوان آن را حل کرد. این سیاست به بزرگترین جهش مصرف در تاریخ ونزوئلا انجامیده است. منافع خرج کردنهای چاوز نصیب بسیاری بخشها از جمله طبقهی متوسط و بسیاری از ثروتمندان شده است، اما بیش از اینها برنامههای رفاه اجتماعیش در یادها خواهد ماند. چاوز در طول چهارده سال ریاست جمهوریش 27 برنامهی اجتماعی را کلید زد. وی نام این برنامهها را ماموریت گذاشته بود. هدف از این ماموریتها کمک به فقرا بود، اما هرگز کسی در دولت چندان دغدغهی این موضوع را نداشت که آیا این همه سرمایهگذاری منافع مطلوب را در پی دارد یا اینکه واقعا این منابع به دست ضعیفترین اقشار جامعه میرسد یاخیر.
به هر روی مخالفین چاوز، دلیل پیروزیهای وی در انتخاباتها را با همین خرجکردنها میدانند. هواداران چاوز نیز این موضوع را رد نمیکنند. با این وجود بعید است که جانشین چاوز، هر که باشد، به قدر او میل به دست و دلبازی بیحد و حصر داشته باشد. این موضوع هم به ارزشها و هم به ظرفیت بازمیگردد. با وجود اینکه از سال 2004 سیل نقدینگی به سوی ونزوئلا سرازیر شده، باز هم چاوز با ولخرجیهایش مقادیر نگرانکنندهای از بدهی، کسری بودجه و وابستگی به واردات از خود به جای گذاشته است. به همین دلیل هرکس که جانشین چاوز شود مجبور خواهد بود دست به اصلاحات اقتصادی زده و از صندوق بینالمللی پول وام بگیرد. چنین کاری به اشتقاق میان هواداران فرهنگ چاوز خواهد انجامید. یک بخش به دنبال حفظ ارتش خواهد بود، بخش دیگر به دنبال حفظ صنعت نفت. دیگرانی هم خواهند بود که خواستار حفظ و ادامهی برنامههای اجتماعی باشند. رسیدگی همزمان به تمام اینها غیر ممکن است و این بدان معناست که پس از مرگ چاوز تنها یک چیز قطعی است و آن هم وجود مشکلات عدیده است.
مشکلات پیش رو این سوال را مطرح کرده است که چاوز در همان بدو امر این همه پول را از کجا آورده بود تا خرج کند. پاسخ ایالات متحدهی آمریکاست. برعکس تصور عموم، عادتهای خرج کردن چاوز با عادتهای فروختن وی مطابقت دارد. مابین سالهای 1999 تا 2011 ارزش مجموع صادرات ونزوئلا به ایالات متحده، عمدتا شامل نفت و فرآوردههای نفتی، بر 341 میلیارد دلار بالغ شد. این رقم برای یک کشور ضد امپریالیستی با جمعیت 29 میلیون نفری، رقم بسیار بالایی محسوب میشود. ونزوئلا امروز هم تقریبا به همان میزان که قبل از چاوز به فروش نفت به آمریکا وابسته بود، وابسته است.
با توجه به این نکته حال به بخش آخر میراث چاوز میرسیم. او میخواهد به عنوان ضدآمریکاییترین رهبری که جهان از زمان فیدل کاسترو به خود دیده است، در یادها بماند. در عمل شاهد بودیم که چاوز خیلی زود ار خط مشی کاسترو در قبال یانکیها فاصله گرفت. بیشک چاوز بدش نمیآمد آمریکاییها را قدری عصبانی کند، اما هرگز از حدی فراتر نمیرفت تا از اعمال تحریم نفتی در امان بماند. میتوان گفت وی محافظهکارانه نقش ضدآمریکایی را بازی کرده است. همچنان که از شورشیان ضدآمریکایی فارک در کلمبیا هواداری میکرد، همواره روابط حسنهای هم با دولت کلمبیا داشت. با ایران همکاری داشت ولی در عین حال با سعودیهای طرفدار آمریکا نیز زدوبند داشت. ضمنا هرگز سمت سلاحهای هستهای نرفت.
چاوز بخش زیادی از سخنان خود را به هجمه بر آمریکا اختصاص میداد، اما آنچه در عمل انجام میداد هیچ تناسبی با حرفهایش نداشت. این مسائل را در نظر بیاورید: حملهی آمریکا به عراق و افغانستان که چاوز مخالفشان بود؛ تحریم تسلیحاتی ونزوئلا از سوی آمریکا؛ هواداری آمریکا از کلمبیا در جریان عملیاتش در اکوادور در سال 2008؛ و نقش آمریکا در جریان کودتای سال 2009 در هندوراس که به سقوط رییسجمهور طرفدار چاوز آن کشور انجامید. در هیچ یک از این موارد چاوز از لفاظی پا را فراتر نگذاشت و اقدامی در جهت تنبیه آمریکا و قطع صادرات نفت به این کشور صورت نداد. چاوز شاید زیاد حرفهای بزرگ زده باشد اما در عمل جز یک مورد اخراج سفیر آمریکا و افزایش فروش نفت به چین در ازای دریافت وام کار دیگری انجام نداده است. در تمام این مدت جریان نفت به سمت شمال و به مقصد ایالات متحده هرگز قطع نشد.
چاوز خیلی زود به این نتیجه رسید که برای انقلاب پرخرجش به بازار ایالات متحده نیازمند است و به هیچ وجه نمیتواند دسترسی به این بازار را به خطر بیاندازد. اگر وی به زودی بمیرد، باید او را با عنوان مطمئنترین شریک نفتی آمریکا به خاطر بیاوریم. اینکه تندروهای سراسر جهان چاوز را به خاطر ضدآمریکایی بودنش دوست داشتند حقیقت است و صدالبته که چاوز هم هواداران تندرویش را دوست میداشت، اما احتمالا نه به اندازهی دلارهای نفتی آمریکا! پاسداران انقلاب و جانشینانش نیز چارهای جز گام زدن در مسیر وی ندارند. از آنجایی که بازار چین در پذیرش نفت ونزوئلا محدودیت دارد، هدف ناگفتهی چاوزیهای انقلابی حفظ بازار نفت ایالات متحده باقی خواهد ماند. ضدیت با امپریالیسم اگر به الگوی محافظهکارانهی اختراعی چاوز پایبند بماند میتواند تا مدتها در این کشور ماندگار باشد.