کد خبر: ۱۳۵۸۸۶

ناتو به سوریه حمله می کند؟

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ - ۲۹ آذر ۱۳۹۱
برگزاری انتخابات آمریکا و مشخص شدن اراده‌ی تصمیم‌ساز در سیاست خارجی این کشور، تصمیم برای استقرار موشک‌های پاتریوت در ترکیه و در نهایت تشکیل و آن گاه به رسمیت شناختن ائتلاف مخالفان از سوی تعداد زیادی از کشورها، نشانه‌های روشنی برای تحرکات جدید است.

برهان/ رضا ذبیحی؛ هر ورودی آشوب‌ساز در نظام بین‌الملل این توانایی را دارد که شرایط را در هر کشوری که برای چندین دهه بر اساس قانون شرایط اضطراری و با اعمال محدودیت بر آزادی‌های سیاسی و مدنی اداره می‌‌شود، بحرانی کند. در کشوری که علی‌رغم وجود برخی آزادی‌های مذهبی، فرآیند گذار به دمکراسی به نحوی مطلوب پیش نرفته است و اقلیت 10 درصدی زمامدار امور کشور هستند، قابل پیش‌بینی است که حکومت در برابر اعتراضات داخلی و دخالت‌های خارجی آسیب‌پذیر باشد.
 
انقلاب‌های منطقه انگیزه‌ای برای مخالفان حکومت اسد بود تا خود را در چنین وضعیتی بیابند. کمک‌های خارجی برخی کشورها، به خصوص قدرت‌های منطقه‌ای چون ترکیه و قطر، نیز دیگر ورودی آشوب‌سازی بود که شرایط در سوریه را به سمت بحرانی تمام‌عیار پیش برد؛ بحرانی که امروز پس از قریب به 2 سال از شروع آن، به مثابه‌ی یک جنگ داخلی تلقی می‌شود و نتیجه‌ی آن آواره شدن صد‌ها هزار سوری و کشته شدن بیش از 34 هزار نفر است.
 
در این میان، کشورهای اروپایی و ایالات متحده، به عنوان بازیگران عمده در نظام بین‌الملل که تحت لوای ناتو با یکدیگر همکاری دارند، سعی نمودند در بحران سوریه حضوری فراگیر داشته باشند. این کشورها و به خصوص آمریکا منطقه‌ی خاورمیانه را حوزه‌ی نفوذ خود می‌دانند و لذا همانند دیگر بازیگران ذی‌نفع در سوریه، سعی نمودند بحران را به نفع خود کنترل نمایند.
 
غرب در حالی با بحران سوریه مواجه شد که در یک سو کشورهای ایران، چین و روسیه به عنوان حامیان حکومت اسد قرار داشتند و در سوی دیگر، ترکیه، قطر، عربستان و حتی مصر پس از مبارک حمایت‌کنندگان جدی مخالفان به شمار می‌رفتند. در چنین شرایطی طبیعی بود که غرب نیز مانند متحدان خود در منطقه از همان روزهای اول شروع اعتراضات در سوریه، از مخالفان سوری حمایت نماید؛ کما اینکه آن‌ها چنین کردند و حمایت‌های مالی و بعضاً نظامی را در اختیار مخالفان قرار دادند. اما سردرگمی‌ها برای نحوه و زمان اقدام نهایی علیه سوریه از همان روزهای نخست، که هنوز بحران چندان فراگیر نشده بود، وجود داشت.
 
این سردرگمی شباهت‌ها و تفاوتی‌هایی با اتفاقات مصر داشت. اگرچه اوباما در موضع‌گیری علیه مبارک نسبت به متحدان اروپایی خود پیشگام بود، اما همه‌ی آن‌ها مطمئن بودند که با رفتن مبارک، متحد نزدیکی را از دست خواهند داد و آینده‌ی نامعلومی را پیش روی مصر می‌دیدند. در شرایطی که اتفاقات و حوادث به سرعت مصر را به سمت دگرگونی در قدرت می‌بُرد، نوع مواجهه‌ی آن‌ها با مصر جدید در نهایت پذیرش انقلاب مردم و تلاش برای کنترل حوادث به نحوی بود که اثرگذاری‌شان در این کشور کاهش نیابد.
 
در مورد سوریه وضعیت اما به گونه‌ای دیگر بود. آن‌ها اگرچه می‌بایست به سبب رفتن یکی از مخالفان خود، یعنی اسد، که با همکاری ایران و حزب‌الله لبنان محور مقاومت در منطقه را تشکیل می‌داد، خشنود می‌شدند؛ اما در سوی دیگر، آینده‌ی دشواری را پس از اسد برای خود ترسیم می‌کردند؛ چرا که در سوریه گروه‌های سلفی و همچنین القاعده حضوری پررنگ در میان مخالفان داشتند. چنین شرایطی برای آن‌ها این بیم را به وجود آورده بود که نه تنها نسبت به آینده‌ی سوریه پس از اسد چندان امیدوار نباشند، بلکه از این هراس داشته باشند که یک دشمن سرسخت‌تر برای اسرائیل در منطقه به وجود آید.

این سردرگمی‌ها در حالی وجود داشت که متحدان منطقه‌ای غرب با برگزاری کنفرانس‌ها و اجلاس‌های فوق‌العاده‌ی اتحادیه‌ی عرب و نیز ارسال کمک‌های سخاوتمندانه و همه‌جانبه‌‌ی نظامی برای مخالفان، گوی سبقت را از متحدان غربی خود ربوده بودند. در چنین وضعیتی بود که ترکیه به عنوان عضوی از ناتو، با این تصور که غرب سرکردگی حمله و مداخله‌ی احتمالی در سوریه را به این کشور خواهد سپرد، تقابلی مخاطره‌آمیز را با متحد پیشین خود، یعنی سوریه، در پیش گرفت؛ تقابلی که در پی رسیدن به قدرت فائق و الگو شدن در منطقه بود و هزینه‌های سنگینی چون سرنگونی یک هواپیمای این کشور، کشته شدن چندین نفر از مردم مرزنشین و ناآرامی‌ها ناشی از تظاهرات مخالفان و موافقان مداخله‌ در سوریه را بر ترکیه تحمیل نمود.
 
اما تحرک و واکنش غرب در برابر اتفاقات سوریه به اندازه‌ی ترکیه و متحدان عربش عجولانه و پرشتاب نبود. غربی‌ها جدای از عدم اطمینان نسبت به آینده‌ی سوریه و هراس نسبت به اینکه همسایه‌ی جدید اسرائیل چه نوع کشوری خواهد بود، دلایل دیگری نیز دارند که با وجود گذشت ماه‌ها از شروع بحران، هنوز به لحظه‌ی تصمیم نهایی نزدیک نشده‌اند. این دلایل در قالب موارد زیر از نظر می‌گذرد:
 
الف) وجود بحران اقتصادی که از سال 2008 و به دنبال بحران در بخش مسکن آمریکا آغاز شد و به تدریج بیشتر بازارهای مرتبط با نظام سرمایه‌داری را دامن‌گیر خود کرد، این کشورها را در شرایطی قرار داده است که هزینه‌ی تقبل جنگی دیگر در شرایط فعلی برایشان دشوار باشد. آمریکا در فاصله‌ی کوتاهی به انتخابات خود توانست میزان بیکاری در این کشور را به پایین‌تر از 8 درصد برساند و امیدوار است که در سال‌های آتی بتواند بر بحران مذکور غلبه نماید. کشورهای اروپایی نیز اگرچه به دلیل بحران منطقه‌ی یورو در وضعیت دشوارتری به سر می‌برند، اما آن‌ها نیز در جست‌وجوی راهی برای غلبه بر این اوضاع هستند. در چنین محیطی یک اقدام نظامیِ هزینه‌برِ دیگر، آن‌ها را از اهداف پیش‌گفته دور می‌کند.
 
ب) در جایی که امکان اقدام علیه سوریه با راه‌های کم‌هزینه‌تری مانند حمایت از مخالفان برانداز وجود دارد، ضرورتی ندارد که غرب دست به انجام اقدامی پرهزینه بزند.
 
ج) تجربه‌ی عراق و افغانستان و ناآرامی‌هایی که برای سال‌ها در عراق ادامه داشت و در افغانستان هنوز ادامه دارد و تهدیداتی که در اثر به وجود آمدن چنین شرایطی متوجه نیروهای نظامی ناتو می‌شود باعث شده است که آن‌ها از مداخله‌ی مستقیم نظامی تا کنون پرهیز کنند؛ چه اینکه اسد نیز هشدار داده بود دخالت در سوریه و ناآرام کردن این کشور باعث خواهد شد سوریه به افغانستانی دیگر تبدیل شود.
 
د) در شرایطی که هنوز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار نشده بود، جهان غرب منتظر بود تا ببیند چه کسی سکان‌دار کاخ سفید خواهد شد تا از این رهگذر بتواند پس از استقرار دولت جدید در آمریکا، سیاست‌های خود را با رهبر ناتو هماهنگ کند.
 
اما امروز و در شرایط فعلی که انتخابات در آمریکا برگزار شده است، به تدریج دگرگونی‌هایی در سیاست‌های غرب مشاهده می‌شود. در حالی کمک‌های تسلیحاتی غرب به مخالفان نسبت به گذشته شدت یافته است که با کمک غرب و با فاصله‌ی کوتاهی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بالاخره ائتلاف مخالفان سوری به صورتی نظام‌مند تشکیل شد. رهبر مخالفان انتخاب گردید و پس از اینکه کشورهای عرب حاشیه‌ی خلیج فارس آن‌ها را به رسمیت شناختند، کشورهای غربی نیز یکی پس از دیگری این ائتلاف را به رسمیت شناختند.

اولین کشور غربی فرانسه بود که دست به این اقدام زد. این کشور، که زمانی سوریه مستعمره‌اش بود، رهبر مخالفان را در کاخ الیزه به حضور پذیرفت و سفیر آنان را در پاریس مهمان خود کرد. پس از فرانسه، انگلیس و اتحادیه‌ی اروپا نیز مخالفان سوری را به رسمیت شناختند. در نهایت نیز نوبت به ایالات متحده‌ی آمریکا رسید که مهر تأیید بر اقدام متحدان منطقه‌ای و غربی خود بزند. پس از این تأیید بود که 130 کشور اعلام نمودند ائتلاف مخالفان را به رسمیت می‌شناسند.
 
همچنان که از نظر گذشت، سیر حوادث نشان می‌دهد کشورهای غربی در برخورد با سوریه اکنون به نقطه‌ی برگشت‌ناپذیری رسیده‌اند. آنان در عمل مسیری را عینیت داده‌اند که در آن دیگر امکان هیچ گونه سازشی با نظام اسد وجود ندارد. لذا آن‌ها از مرحله‌ی سردرگمی اولیه و مرحله‌ی بعدی که تعلل تعمدی بوده است خارج شده‌اند‌ و به مرحله‌ی تصمیم‌گیری نهایی رسیده‌اند. تعلل تعمدی غرب نیز از این منظر قابل ارزیابی است که آن‌ها و به ویژه آمریکا در حال بررسی برای تمیز دادن گروه‌های مختلف مخالف سوری از یکدیگر بودند؛ نکته‌ای که اوباما در خلال رقابت‌های انتخاباتی و در پاسخ به انتقاد منتقدان حزب رقیب بر آن صحه گذاشت.

وی در پاسخ به انتقاد آن‌ها که چرا سلاح‌های سنگین را در اختیار مخالفان قرار نمی‌دهد، اذعان نمود نمی‌تواند این سلاح‌ها را در اختیار گروه‌هایی قرار دهد که آن‌ها را نمی‌شناسد، زیرا ممکن است آن‌ها بعداً این سلاح‌ها را علیه آمریکا و متحدانش استفاده کنند. اما به رسمیت شناختن مخالفان و هم‌زمان با آن، قرار دادن یکی از گروه‌های متحد با مخالفان، یعنی جبهه‌ی آل‌نصرت، در لیست گروه‌های تروریستی حاکی از این است که ابهام و عدم شفافیت گذشته وجود ندارد.

تصمیم برای استقرار سامانه‌ی ضدموشک پاتریوت در مرزهای جنوبی ترکیه (یکی از اعضای ناتو) اقدامی است که پیش از به رسمیت شناخته شدن ائتلاف مخالفان انجام شد و این موضوع نیز شاهدی دیگر برای خروج غربی‌ها از مراحل پیش‌گفته است. استقرار این موشک‌ها، چه با هدف اقدام برای آغاز یک جنگ پیش‌دستانه و چه در راستای پیشگیری از ضربات انتقام‌جویانه‌ی نظام اسد باشد، به هر حال نشان‌دهنده‌ی آن است که تحرکات علیه سوریه افزایش پیدا خواهد کرد.
 
علاوه بر عوامل پیش‌گفته، پررنگ‌تر کردن احتمال استفاده‌ی اسد از سلاح‌های شیمیایی و تأکید غرب مبنی بر اینکه در صورت استفاده از این سلاح‌ها، سریعاً با نظام سوریه مواجهه خواهد کرد و همچنین تشکیل ارتش آزاد کُرد، از دیگر متغیرهای زمینه‌ساز برای اقدام نظامی احتمالی است.
 
چنانچه مشاهده می‌شود، برگزاری انتخابات آمریکا و مشخص شدن اراده‌ی تصمیم‌ساز در سیاست خارجی این کشور، تصمیم برای استقرار موشک‌های پاتریوت در ترکیه و در نهایت تشکیل و آنگاه به رسمیت شناختن ائتلاف مخالفان از سوی تعداد زیادی از کشورها، نشانه‌های روشنی برای تحرکات جدیدی است؛ اما پرسش اینجاست که این تحرکات سرانجام به مداخله‌ی مستقیم نظامی منجر خواهد شد یا خیر؟
 
پاسخ این است که علی‌رغم نشانه‌های مذکور، عوامل بازدارنده‌ی پیش‌گفته همچنان به قوت خود باقی است؛ یعنی همچنان اثرات بحران بر پیکره‌ی نظام اقتصاد جهانی پابرجاست. غرب تجربه‌ی عراق و افغانستان را پیش رو دارد و دیگر اینکه حل کم‌هزینه‌تر بحران را سودمندتر می‌داند.
 
قوت استدلال و تمایل آمریکا به فیصله دادن کم‌هزینه‌تر بحران در سوریه تا آنجاست که حتی رقیب تندرو اوباما، یعنی رامنی، نیز در مجادلات انتخاباتی بر آن صحه گذاشت. وی در مناظره‌ی سوم خود با اوباما، خطاب به وی گفت: «ما خواستار مداخله‌ی نظامی نیستیم و نمی‌خواهیم که وارد یک مداخله‌ی نظامی شویم.پس مسیر درست برای ما کار کردن با هم‌پیمانان و استفاده از منابعمان است تا طرف‌های مسئولیت‌پذیر در داخل سوریه را شناسایی و آن‌ها را سازمان‌دهی کنیم و نوعی شورا برای آن‌ها تشکیل دهیم تا بتوانند در سوریه پیشتاز باشند.»
 
در چنین شرایطی، امکان استفاده‌ی اسد از سلاح‌های شیمیایی تنها گزینه‌ای است که ناتو را برای اقدام عاجلانه‌ی نظامی ترغیب خواهد نمود. البته چنین اقدامی در هر صورت برای اسد گزینه‌ای غیرعقلانی محسوب می‌شود، زیرا می‌داند چنین اقدامی باعث خواهد شد که متحدانش، یعنی روسیه و چین و ایران، نیز از حمایت وی دست بکشند.
 
با عنایت به آنچه گذشت، انتظار می‌رود غرب به صورتی روزافزون به تحرکات خود علیه نظام سوریه ادامه دهد و برای ثمربخش نمودن خواست خود، جهت سقوط نظام اسد، همچنان به حمایت خود از مخالفان مسلح ادامه دهد. اگرچه تعامل با اسد دیگر گزینه‌ای نامحتمل است، لیک اقدام عاجل نظامی حداقل در چندین ماه پیش رو صورت نخواهد گرفت، زیرا هنوز راه کم‌هزینه‌تری برای حصول به نتیجه میسر است.
 
تلاش برای قطع حمایت متحدان سوریه از نظام حاکم بر این کشور راه دیگری است که غرب برای انزوای هر چه بیشتر سوریه دنبال خواهد کرد. آمریکا و متحدانش عمیقاً امیدوارند که این گونه اقدامات، یعنی حمایت از مخالفان و تلاش برای انزوای بیشتر سوریه، آن‌ها را به هدف خود نزدیک‌تر کند. چنانچه این اقدامات اثربخش نباشد و جنگ داخلی در ماه‌های پیش رو سرانجامی مشخص به خود نگیرد، اقدام نظامی در چارچوب ناتو گزینه‌ی دیگری است که غرب به آن فکر خواهد نمود.
پرطرفدارترین عناوین