عباس عبدی در روزنامه بهار نوشت:
ناظران اجتماعی، به نوعی اتفاقنظر دارند که وضعیت اجتماعی ما از حیث ارتکاب جرم و جنایت نه تنها مطلوب نیست، بلکه در مسیر نامطلوبتر هم قرار دارد و یکی از مهمترین شاخصهای آن را تعداد پروندههای قضایی کشور میتوان دانست که به صورت عجیبی و با سرعت چشمگیری رو به افزایش بوده.
ولی مسئله مهم این است که هرگونه کوششی برای بهبود این وضع، مستلزم شناخت درست از پدیده جرم و جنایت و علل و عوامل موثر بر آن است، اگر شناخت ما ناقص یا خطا باشد، اقدامات ما نیز یا بیتاثیر است یا آن را تشدید میکند. برای اثبات اینکه نگرش ما نسبت به موضوع چیست، کافی است به این اظهارات مقام رسمی توجه کنیم که معتقد است؛ بیشتر جرایمی که در ایران رخ میدهد، ریشه در ماهواره دارد و سپس نتیجه میگیرد که باید از انتشار این فرهنگ بیگانه جلوگیری کرد.
آنگاه توصیه میکند که تلویزیون باید برنامههای متنوعتری تولید کند تا مردم کمتر به ماهواره جذب شوند و از ترویج فرهنگ بیگانه در کشور جلوگیری شود. آن نحوه تشخیص، به طور طبیعی به این شیوه نسخهپیچی نیز منجر میشود. در ادامه میکوشم که نارساییهای این منطق را تا حدی شرح دهم.
1ـ برای اثبات این ادعا باید شواهد و دلایل کافی ارایه کرد که، از زمانی که ماهواره رواج یافته یا در مناطقی که ماهواره بیشتر است یا در میان مردمی که ماهواره میبینند، به طرز معناداری ارتکاب جرم، بیشتر شده است. البته مشروط به اینکه سایر شرایط به طور کامل برابر باشد. گمان نمیکنم که چنین مطالعهای در دست باشد، چراکه اگر بود مسئولان مربوط از خدا خواسته و از طریق پژوهشگران آن، نتایج مربوط را منتشر میکردند تا افکار عمومی در جریان قرار گیرد.
2ـ اگر ماهواره منشا بروز اکثر جرایم است، در این صورت نتیجه گرفته میشود که در کشورهایی که در آنجا ماهواره آزاد است و همه مردم به آن دسترسی دارند، باید شاخص جرم و جنایت بیشتر از ایران باشد، در حالی که میدانیم چنین نیست، با وجود آنکه استفاده از ماهواره در اکثر کشورهای دنیا آزاد است، ولی شاخص جرم و جنایت همه این کشورها لزوما بیشتر از ایران نیست. حتی در کشورهای غربی که وضعیت استفاده از ماهواره و شبکههای تلویزیونی، تقریبا مشابه است، شاخص جرم و جنایت بسیار متغیر است، برای نمونه کشورهای فنلاند و نروژ را با ایالات متحده آمریکا میتوان مقایسه کرد که در دو قطب مخالف از حیث این شاخص هستند، ولی از نظر دسترسی آزاد به رسانههای ماهوارهای و تلویزیونی تفاوت چندانی ندارند.
3ـ ماهواره را مردم استفاده میکنند و مثل موادمخدر نیست که عدهای قاچاقچی آن را به صورت پنهانی از خارج از کشور وارد و توزیع کنند، بنابراین اگر چیزی را که مردم استفاده میکنند، عامل بیشتر جرایم و جنایت بدانیم، باید نتیجه گرفت که یا مردم از حیث عقل و فهم و تعهد اجتماعی دچار اشکال هستند یا آنکه تبعات مورد نظر در استفاده از این وسیله را جرم نمیدانند و لذا باید فکری به حال تعریف جرم کرد. پذیرش هر یک از این دو حالت، بدتر از اصل وجود جرم در جامعه است.
4ـ در نگاه این مسئول محترم، تلویزیون ابزاری است برای مقابله با این وضعیت و نیز جلوگیریکننده از نفوذ فرهنگ بیگانه؛ این نگاه به تلویزیون و سایر ابزارهای مدرن، که آنها را وسیلهای دفاعی میداند، محکوم به شکست است، هیچگاه نمیتوان با راهبرد دفاعی، کوچکترین بهرهای را از تلویزیون برد. همین راهبرد دفاعی است که موجب میشود تلویزیون ایران با این همه بودجه و تشکیلات عریض و طویل خود قادر نباشد با دو تا شبکه ماهوارهای که جزء کوچکی از بودجه، نیرو و امکانات و تجهیزات صدا و سیما را هم ندارند، رقابت کند.
سیاست دفاعی و تقلیدی و غیرخلاقانه در صدا و سیما، مردم را به ماهواره بیشتر جذب میکند. وقتی که از برنامههای ماهواره تقلید شود، کسانی هم که ماهواره ندیده باشند، ترغیب میشوند که اگر برای یکبار هم که شده برنامه اصلی را ببینند و هنگامی که آن را دیدند، عطای برنامه دفاعی و تقلیدی را به لقایش خواهند بخشید. بنابراین نه تلویزیون برای راهبرد دفاعی ساخته شده، مگر در موارد استثنا و نه در بلندمدت برنامههای دفاعی میتواند مجالی برای بروز خلاقیتهای افراد باشد. به علاوه با ساختن اولین برنامه دفاعی، سروصدای بسیاری در خواهد آمد و اعتراضهای مشابه اخیر درباره چند فیلم سینمایی را، در خیابانها به راه خواهند انداخت.
5ـ مهمترین اشکال این نگاه، غایب بودن مردم و تولیت کامل دولت و مسئولان در اجرای سیاستها است. ایدهها و برنامههایی که مسئولیت حل امور بهویژه مسائل اجتماعی مثل جرم و جنایت را به طور کامل متوجه دولت کند، از پیش شکست خورده است. مردم بیش از هرکس دیگری خواهان کاهش جرم و جنایت هستند، زیرا ضرر اصلی از این پدیده متوجه آنان میشود و در نتیجه بیشتر از همه حاضرند در این راه همکاری و مشارکت و اقدام کنند. اگر حکومت را متولی همه امور مردم بدانیم و گمان کنیم که مردم تحت هدایت این دولت هستند و چه چیزی را باید ببینند و چه چیزی را نبینند یا چه بخوانند و چه نخوانند، جز اینکه گره نابهسامانیها را کورتر و سفتتر میکنیم، نتیجه دیگری ندارد.
6ـ تردیدی ندارم که ماهواره یا اینترنت هم مثل بسیاری از پدیدههای مدرن آثار سوء و تبعات ناخوشایند خود را به همراه دارد و لازم است که چارهای برای درمان این ناهنجاریها اندیشید، ولی برای این کار، وجود چند شرط لازم است:
یکم؛ آثار و نتایج مورد نظر دقیقا شناخته شوند. این شناخت، در درجه اول وظیفه جامعهشناسان و کارشناسان ذیربط است و کسی نمیتواند براساس حدس و گمان و خارج از حیطه کارشناسی در این موارد ابزار تشخیص کند.
دوم؛ نسخهپیچی برای بهبود مشکلات، نیازمند حضور کارشناسان اجتماعی است و نمیتوان فقط با اتکا به قدرت سیاسی و غیر آن، برای درمان نسخه پیچید، چهبسا که این راهحلها، اوضاع را بدتر کند، همچنانکه تاکنون هم بدتر کرده است.
سوم؛ به عنوان یک اصل اساسی در حوزه فرهنگ باید باور داشت که هرگونه راهحلی میباید معطوف به آزادیهای فردی و خلاقیتآفرین باشد، حتی اگر این آزادیها در مراحلی نیز هزینهآور باشند، به مراتب بهتر از سیاستهای انسدادی و دفاعی است که هیچ دستاورد مثبت و مهمی را در بلندمدت رقم نمیزند.
چهارم؛ و مهمتر از همه اینکه مشکلات اجتماعی و فرهنگی، جز با مشارکت و خواست مردم قابل حل نیست، این به آن معنا نیست که هر چه مردم بخواهند خوب است یا برعکس. بلکه، به این معناست، که اگر مردم را از آنچه که میخواهند، منع کنیم، یا آنان را به انجام چیزی که نمیخواهند مجبور کنیم، نتیجه معکوس به بار خواهد آورد، با زور و ضرب و حتی قانون هیچ چیزی را نمیتوان جا انداخت. زور و قانون و امثال آنها فقط وقتی که همسو با خواست مردم باشد، قابلیت اجرایی موثر دارند. تغییر خواست مردم باید از راههای دیگری انجام شود، که البته آن هم وظیفه دولت نیست. منظورم از مردم، غالب و فضای عمومی جامعه است و نه تعدادی اندک؛ و نیز منظور از مردم، آن ارادهای است که آشکارا خود را نشان میدهد و ابایی از علنی کردن خواست و منویات خود ندارد.