پوریا عالمی در روزنامه قانون نوشت:
جعفر شجونی گفت: «الان سیاست کدام است؛ احمدینژاد را هم مثل بنیصدر باید ردش کرد برود، یا تعمیر و نگهداریاش کرد؟ به نظر من باید تعمیر و نگهداریاش کرد.» حالا که تعمیرات هم زیر نظر سیاست رفته، اکاذیب زیر را نشر میکنیم:
تعمیرگاه و نگهداریگاه؟
ما متوجه شدیم برای تعمیر باید رفت تعمیرگاه. اما برای نگهداری چیزی دستگیرمان نشد. یعنی تعمیر کنیم و بعد تا آخر مسیر با تعمیرشده ایشان برویم؟ یا تعمیر کنیم و نگهداریشان کنیم؟ یعنی بگذاریمشان کنار و مسیر را با زاپاس ادامه بدهیم؟ یا شاید هم باید با سه تا چرخ برویم؟ یک چرخ مجریه، یک چرخ قضاییه، یک چرخ هم لابد مردم که اصل کاری هستند. آیا چرخ مقننه را باید بگذاریم روی باربند و برویم؟ یعنی همینطوری فشار روی دیگران باشد؟ ما نمیدانیم.
دیالوگ
: آقای احمدینژاد کجا به سلامتی؟
- تعمیرگاه.
استنتاج
یعنی امکان تعمیرات بنیصدر هم بوده و تعمیرش نکردند؟
این که شجونی گفته «بنیصدر را ردش کردهاند.» یعنی چی؟ یعنی نیمنمره میدادند قبول بود؟ یا میتوانست تکماده کند؟
رسم پهلوانی اصلاحطلبان را
به نظر ما حالا که همه طرفداران دوآتشه و جدی آقای احمدینژاد، شوخی شوخی منتقدان و معترضان جدیاش شدند و همه پشتش را خالی کردند، هم رسم پهلوانی است هم ادب حکم میکند منتقدان و معترضان سابقش الان بیایند (البته اگر میتوانند بیایند و مشکلی ندارند و مرخصی دارند که بیایند یا اگر مشکلی برایشان پیش نمیآید که بیایند) و از آقای احمدینژاد طرفداری کنند.
پند اخلاقی اصولگرایان را
وا... درست هم نیست. یک موقع دور آدم را میگیرند و هی هندوانه زیر بغل آدم میزنند و آدم را توی رودربایستی میفرستند وسط گود بعد مینشینند کنار گود و میگویند الان فلانی لنگش میکند و صبح تا شب میگویند فلانی همان است که رستم بود پهلوان، بعد که آدم از پس حریف برنمیآید و دارد ضربه فنی میشود، یک دفعه روش مدیریتی و اجرایی آدم را دست میگیرند. بابا جان دست نگیرید، تا دیروز دست میزدید و تشویق میکردید، الان با دست پس میزنید و با پا پیش میکشید؟