آدرنالین فروکش کرد، خستگی رفع شد و درک این موضوع که رقابت ها پایان یافت و وظیفه ی حکومت کردن شخص پیروز افزایش می یابد.و مغلوب به آرامی واقعیت را می پذیرد.برای بقیه این سؤال باقی می ماند که تمام این ها چه معنایی داشت؟
چند مورد این جا برداشت و یاد آوری می شود. بعضی مواقع آشکارترین موارد، مهمترین هم هستند.
اول: تی پارتی ضربه ی سنگینی دریافت کرد.کاندیداهای آنها در رقابت های بسیار حیاتی سنا،کرسی هایی را که از چند ماه پیش،در انحصار خود می دانستند را، واگذار کردند.تی پارتی، رامنی را از جریان اصلی رأی دهندگان جدا کرد و به ایدئولوژی متعصبانه پیوند زد و وی نتوانست در هفته های پایانی خود را به جایگاه میانه حرکت دهد.درسی که گرفته می شود این است که اکثر اوقات،بلندترین صداها، رأی دهندگان را فرماندهی نخواهد کرد.
دوم: در دیگ در هم جوش آمریکا،فراگیر بودن بر انحصار طلبی غلبه می کند. چه زنان مجرد، نوجوانان یا اقلیت ها که رشد زیادی در رأی دادن دارند،اگر آنها را بیگانه بدانید،این سیاست خردمندانه ای نیست.لاتین تبارها به نسبت 3 به 1 به اوباما رأی دادند.جمهوری خواهان برای نجات، به جای بیرون انداختن مردم، به دعوت کردن آنها نیازمندند .
سوم: زیرسؤال بردن همه چیز،جواب نمی دهد.وقتی برای ریاست جمهوری رقابت می کنید باید بر روی مسائل، ثبات نظر و پایداری داشته باشید.شما نمی توانید در مورد سقط جنین و سلامت زنان، از لحاظ فکری، جناح راستی باشید و ناگهان به دروغ ادعا کنید که، میانه هستید، بدون این که اعتبار خود را قربانی کنید.درباره ی تمام مسائلی که اهمیت داشتند، رویکرد رامنی مبنی بر «کلیشه سازی از مباحث کلی» به اعتبارش آسیب وارد کرد.
چهارم: ما واقعاً این را ساختیم،همه ی ما با هم.براساس یک دید عمقی،این انتخابات درمورد مفهوم جامعه، در دورانی بود که، ما به آن نیاز داشتیم.افکار عمومی از نقشی که دولت در این مواقع ایفا می کند،قدردانی می کند. و این دلیل این است که چرا طوفان سندی یک استعاره ی حیاتی بود.این یک یادآوری واقعی بود که برای پاسخ به بحران ها – چه طوفان اقتصادی 2008 یا حادثه طبیعی – نیاز به تلاش های مشترک است.بله، احساس جامعه این باور عمیق ما را در این رابطه که، افراد، ملت ما را مهم کردند،باطل نمی کند اما هیچ فردی بدون حمایت جمعی نمی تواند و این سرمایه گذاری توسط همه ی ما تأمین شده است.میت رامنی نتوانست آن را هدایت کند.اما هسته ی این مفهوم است، که به آمریکایی بودن معنی می دهد.
پنجم: جمهوری خواهان مجلس نشان خواهند داد که می خواهند یک مخالف و آبستراکسیونیست باشند یا این که به سر میز برگردند.آیا امثال گرور نورکوئیست همچنان می خواهند در رأس حزب جمهوری خواه باشند؟ یا جان بینر، رئیس مجلس نمایندگان،تشخیص خواهد داد که با رئیس جمهور مصالحه کند؟ همچنین میل سنا به تصویب اصلاح فیلیباستر،مهمترین سؤالاتی هستند که در چند ماه آینده پاسخ آنها مشخص می شود.
ششم: و سرانجام یک سؤال برای رئیس جمهور،آیا وی همان طور که در شب انتخابات، برای ما داستان موفقیت های ملی به همراه قدرت و اشتیاق را گفت،می تواند توجه و جلب حمایت برای حل مشکلاتی از قبیل مسائل مالی تا محیط زیست،کاهش درآمد طبقه متوسط و حل معضل خشونت های مسلحانه، را هم کسب کند؟ وی انتخابات را برده است و قدرت فرمان دادن را دارد.باید امیدوار باشیم که از آن استفاده کند.