bato-adv
کد خبر: ۱۲۲۴۸۰

خواب‌های بدی که امنیتی‌ها برای سوریه دیده‌اند

دو اتفاق مهم افتاده است که برداشت های ویژه و عمیقی از آنها می شود: اول، دیدار ناگهانی امیر بندر بن سلطان بن عبدالعزیز در کسوت دبیر کلی شورای عالی امنیت ملی عربستان در تاریخ 9 ژوئن گذشته با دیوید پترائوس در جده در حضور ملک عبدالله، پادشاه عربستان است که پس از دو سال مخفی بودن از انظار عمومی، شایعات و حرف های سری بسیاری را مطرح کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۱ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۱

السفیر نوشت: 

دو اتفاق مهم افتاده است که برداشت های ویژه و عمیقی از آنها می شود: اول، دیدار ناگهانی امیر بندر بن سلطان بن عبدالعزیز در کسوت دبیر کلی شورای عالی امنیت ملی عربستان در تاریخ 9 ژوئن گذشته با دیوید پترائوس در جده در حضور ملک عبدالله، پادشاه عربستان است که پس از دو سال مخفی بودن از انظار عمومی، شایعات و حرف های سری بسیاری را مطرح کرده است.  دقیقا دو روز پس از این دیدار ناگهانی بود که پادشاه در دستوری به شماره نامه أ/161 دستور به برکناری برادر غیر تنی اش امیر مقرن بن عبدالعزیز، کوچک ترین فرزند عبدالعزیز از لحاظ سنی داد و وی را از منصب رئیس سازمان امنیت عام برکنار کرد و بندر بن سلطان بن عبدالعزیز را به جای او منصوب کرد. در دستور پادشاه آمده است که شاهزاده بندر رئیس کل سازمان امنیت با حفظ سمت در پست دبیر کلی شورای عالی امنیت ملی در رتبه وزیر نیز هست.  

دوم، اظهارات هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا در آفریقای جنوبی در تاریخ 7 اگوست یعنی همین ماه جاری میلادی است که گفت: «کسانی که تلاش می کنند که از اوضاع سوء استفاده کرده و مزدور یا جنگجو یا تروریست بفرستند بدانند که ما به آنها اجازه این کار را نمی دهیم.» وی در آن جا همچنین گفت که این موضوع را در جریان سفرش به ترکیه در 8 آگوست در جریان جلسه دوم "کمیته هماهنگی" نشست جهانی مبارزه با تروریسم نیز مطرح خواهد کرد.

این اظهارات دقیقا چند روز پس از آن ایراد می شود که یک سند سری کشف شد که امضای باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا را پای خود داشت که در آن اجازه داده شده بود که مخالفان نظام سوریه مورد حمایت مالی و تسلیحاتی قرار بگیرند. این سند سری پس از آن منتشر شده که سی آی ای کار آموزش و فراری دادن جنگجویان عرب و خارجی به داخل سوریه از طریق خاک ترکیه با همکاری عربستان، قطر و اردن را آغاز کرده است.

ابتدا در نکته اول درنگ می کنیم، سه دلیل برای ظهور ناگهانی امیر بندر بن سلطان آن هم در وقت زمانی فعلی در عرصه سیاسی عربستان وجود دارد. اگر این سه دلیل را کنار هم بگذاریم در می یابیم که چرا امیر بندر ناگهان در انظار عمومی ظاهر شد. وی بین سال های 2003 تا 2005 از انظار مخفی شد، این قبل از آن زمانی است که ملک عبدالله وی را فرا خواند تا به منصب دبیر کلی شورای امنیت ملی منصوبش کند، در همان زمان ها بود که آن اتفاق بزرگ افتاد، رفیق حریری، نخست وزیر اسبق لبنان ترور شد.

از سال 2005 تا 2008 بندر مسئولیت پرونده های مهی را بر عهده گرفت که از بارزترین آنها می توان به پیگیری عواقب ترور رفیق حریری و استفاده از فرصت ها علیه جبهه مانع (یعنی خروج نیروهای سوریه از لبنان و صدور قرار بین المللی درباره خلع سلاح حزب الله) و همچنین ایجاد یک هم پیمانی ضد نظام سوریه و پرونده برنامه هسته ای ایران از طریق گشایش در کار ایجاد هم پیمانی با مخاصمان حمله به سوریه و ایران با هدف ایجاد فضای جنگی اشاره کرد.

تلاش های شاهزاده بندر در آن موقع موفقیت آمیز نبود، برای همین مخفی کردنش ضروری بود، عملا از 2008 تا 2010 خارج از فعالیت های حکومت قرار گرفت، به رغم این که ملک عبدالله دستور پادشاهی دیگری به او داد اما بندر در دفترش حاضر نمی شد یا کارش را دنبال نمی کرد. در سال 2010 برای نجات و رساندن خود به عرش از ظرفیت های به وجود آمده در پی انتصاب امیر سلطان به سمت ولایتعهدی استفاده کرد و تا قبل از مرگش امیدوار بود که بتواند به بسیاری از اهدافش برسد. اما بعد از آن به دلایل نامعلومی ناپدید شد و حتی گفته شد وی برای این ناپدید شده که طراحی تروری ناکام برای سرنگونی عمویش ملک عبدالله را در دست داشته است.

در یک نگاه می توان گفت که امیر بندر مرد فعالیت های مهم است نه مرد سیاست، او بازرگان خبره ای در جواهرات و عتیقه جات است و ورودش به سیاست نیز پس از کسب تجربه های تجاری اش است.

ناظران مسائل عربستان به او القاب استثنائی می دهند، بسیاری او را شخصیتی متوازن برای خانواده سلطنتی می دانند که از هر گونه جذب و دفع سیاسی به دور است، به سرمایه گذاری بر عناصر قدرت اعتقاد دارد و در عین حال از روحیه بالای ریاست برخوردار است. بندر چهره محبوبی نیست و دشمنان بسیاری دارد برای همین الآن هم که به یکی از مهم ترین سمت های عربستان منصوب شده همچنان از انظار عمومی مخفی است. به اعتقاد بسیاری باید بحرانی وجود داشته باشد تا وی خودش را نشان دهد، وقتی بحرانی نباشد او فورا پشت پرده می رود. بندر آدم خوش شانسی نیست چرا که همواره عادت داشته است که منویات شخصی اش را به رویه خصمانه دنبال کند و هیچ گاه وارد عرصه سیاسی نشده مادامی که پرونده آلوده ای وجود نداشته است.

بر کسی پوشیده نیست که روابط بندر با روسای سازمان های امینت مرکزی امریکا از زمان جورج بوش پدر تا کنون تا چه اندازه نزدیک بوده است. نام او در قضیه انفجار در چاه های العبد در ابتدای دهه هشتاد مطرح شد و حتی گفته شد که در ترور ناکام سید محمد حسین فضل الله، مرجع شیعی لبنانی نیز دست داشته است. او مدت ها سفیر کشورش در امریکا بود و همچنین ارتباطات بسیار تنگاتنگی نیز با دیوید پترائوس داشته است که همچنان نیز ادامه دارد.

سوال اصلی که در این جا مطرح است این است که چه هدفی از انتصاب بندر بن سلطان در وضعیت فعلی وجود دارد؟ جواب خیلی ساده است، سوریه و بعد از سوریه. در حقیقت از همین جا است که اختلافات موجود میان دو تیم خارجی و امنیتی کاخ سفید را می توانیم به روشنی ببینیم.

هنگامی که هیلاری کلینتون اعلام کرد که از طرح های شش گانه کوفی عنان حمایت می کند و در جریان دیدارش با وزرای امور خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در ماه مارس به آنها می گوید که باید از طرح عنان حمایت شود، سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان به شدت مخالفت می کند و بر گزینه حمایت تسلیحاتی و مالی از مخالفان اسد اصرار می ورزد.

از نگاه وزارت امور خارجه امریکا طرح اصلی سرنگونی نظام اسد حمایت از جریان های مخالف و قوت قلب دادن به اعضای نهادهای نظامی، سیاسی و امنیتی سوریه برای جدایی از نظام اسد و هم زمان تمسک به طرح عنان است در حالی که تیم سی آی ای می گوید که اوضاع در سوریه به هیچ وجه به نفع مخالفان اسد پیش نمی رود و باید عناصر دیگری به خصوص از خارج از سوریه دخالت کنند و معادله را به نفع خود تغییر دهند. گزینه آنها سرباز گیری و آماده سازی عناصر القاعده و جنگوجویان اسلامی از جریان های مختلف و تسهیل انتقال آنها به داخل سوریه از طریق خاک ترکیه است. عملا هم تا کنون هزاران جنگجو از کشورهای عربی خلیج فارس، شمال آفریقا، ترکیه، شبه قاره هند و کشورهای اروپایی به شهرهای سوریه رسیده اند و هر کدام عملیاتی را علیه ارتش سوریه پیش می برند.

طرح بندر – پترائوس مبتنی بر جذب همه اسلام گرایان شورشی فعال در القاعده و جریان های وابسته به آن و فرستادن آنها به سوریه برای رسیدن به دو هدف است: یکی کشاندن ارتش سوریه به یک جنگ طولانی و گسترده تا سرنگونی نظام اسد است و دیگری خنثی سازی خطر اسلام گرایان در خلیج فارس است به خصوص پس از آن که احساس شد که ایدئولوژی سیاسی و طرفداران اجتماعی در این منطقه دارند و احتمال ورود آنها به یک بازی دموکراتیک وجود دارد و می توانند مخاطرات بسیاری را برای حاکمان مستبد عربی ایجاد کنند. برای همین می توان گفت که اسلام گرایان افراطی و امریکایی ها به توافقی برای زوال حکومت های منطقه رسیده اند.

به هیچ وجه تصادفی نیست که مقالاتی را در روزنامه های عربی حوزه خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی می بینیم که درباره خطر اخوانی ها صحبت می کنند و حرف از توطئه اخوانی برای ایجاد گسست و تزلزل در یکپارچگی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس می زنند. می توان گفت که سوریه عرصه جایگزینی برای دور کردن خطر اخوانی ها از منطقه خلیج فارس است.

اگر نگاهی به اظهارات هیلاری کلینتون نیز بیندازیم در می یابیم که وی به طور غیر مستقیم نگرانی خود را از طرح بندر – پترائوس در سوریه ابراز می دارد و بسیار نگران است که تنشی که در افغانستان افتاد برای سوریه نیز تکرار شود. وزارت امور خارجه امریکا بارها هشدار داده است که توزیع نامنظم و لجام گسیخته سلاح در سوریه باعث می شود که حتی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نیز در دام خشونت های روزافزون سوریه بیفتند. کلینتون بارها در مناسبت های مختلف اعلام کرده است که باید به فکر دوران بعد از اسد نیز باشیم. گویا می خواهد بگوید که اهالی تدبیر و عقل با طرح بندر – پترائوس همراه نیستند.  
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv