کد خبر: ۱۲۰۹۰۷

سكوت؛ ميراث معاونان اول؟

آيا خاموشي، سكوت و بي‌حاشيه بودن براي معاونان اول دولت‌هاي مختلف تبديل به يك مشي و مرام شده است؟ آيا اين سِمَت چنين ويژگي‌هايي را براي صاحبان آن به ارمغان مي‌آورد يا نفرات اول دولت‌ها به عمد يا غيرعمد كساني را انتخاب مي‌كنند كه ذاتا داراي چنين ويژگي‌هايي هستند؟

تاریخ انتشار: ۱۶:۳۱ - ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

آيا خاموشي، سكوت و بي‌حاشيه بودن براي معاونان اول دولت‌هاي مختلف تبديل به يك مشي و مرام شده است؟ آيا اين سِمَت چنين ويژگي‌هايي را براي صاحبان آن به ارمغان مي‌آورد يا نفرات اول دولت‌ها به عمد يا غيرعمد كساني را انتخاب مي‌كنند كه ذاتا داراي چنين ويژگي‌هايي هستند؟
 
 پس از تغييرات قانون اساسي در سال 68 كه منجر به حذف پست نخست‌وزيري و تعريف شدن پست معاون اولي رييس‌جمهور شد،‌ در طول 23 سال گذشته 4 نفر در اين سمت قرار گرفته‌اند.
 
اولين كسي كه در تاريخ جمهوري اسلامي ايران به عنوان معاون اول رييس‌جمهور انتخاب شد، «حسن حبيبي» بود كه به مدت 12 سال اين سمت را بر عهده داشت. «محمدرضا عارف» در دولت دوم سيدمحمد خاتمي جايگزين او شد و در سال 84 نيز با تغيير دولت، «پرويز داوودي» از دانشگاه بهشتي به پاستور آمد تا در نقش معاون اول رييس‌جمهور انجام وظيفه كند. در سال 88 پس از خداحافظي پرويز داوودي، «اسفنديار رحيم‌مشايي» جايگزين وي شد ولي با توجه به مسائلي كه بوجود آمد، بيش از يك هفته عهده‌دار اين مسئوليت نبود و سپس «محمدرضا رحيمي» به جاي او نشست.
 
فارغ از درستي يا نادرستي اعتقاد برخي از تحليلگران مبني بر اينكه با حذف پست نخست‌وزيري و ايجاد پست معاونت اول رييس‌جمهور، نقش اجرايي آن كمرنگ شده است و بيشتر نقش هماهنگ‌كننده را برعهده دارد، بايد گفت اين افراد به عنوان نفر دوم دولت ناچارند بخشي از بار سنگين پست رياست جمهوري را بر عهده بگيرند، در جلسات مختلف حضور پيدا و بين اعضاي دولت و معاونان هماهنگي ايجاد كنند و حتي در مواردي ناچار مي‌شوند بدون برنامه‌ريزي قبلي در برخي از جلسات به جاي رييس دولت شركت كنند.
 
در حال حاضر سه تن از معاونان اول رييس‌جمهور پس از كناره‌گيري از سمت خود با وجود تمام تجربيات و خاطراتي كه از دولت خودشان‌ دارند، به دلايل مختلف ترجيح داده‌اند كمتر در مسائل اجرايي حضور داشته باشند و به اظهارنظر بپردازند؛ موضوعي كه گويي در بين اين افراد تبديل به يك مشي و مرام شده است.
 
در ادامه سلسه‌گزارش‌هاي «سياستمداران خاموش»، به معرفي افرادي مي‌پردازيم كه پس از خداحافظي از مسئوليت معاون اولي رييس‌جمهور، راهبرد سكوت را در پيش گرفته‌اند.
 
يكي از چهره‌هاي اين فهرست، پرويز داوودي است. وي متولد سال 1331 در تهران و داراي دكتري اقتصاد از دانشگاه آيووا آمريكاست و مدت‌هاست كه استاد اقتصاد دانشگاه شهيد بهشتي است. از او به عنوان يكي از شاگردان آيت‌الله مصباح يزدي و موسسه آموزش پژوهشي امام خميني(ره) ياد مي‌شود.
 
پرويز داوودي
داوودي كه در زمان دولت هاشمي، معاون اقتصادي وزير اقتصاد و دارايي بود، در سال 84 از سوي احمدي‌نژاد به عنوان معاون اول كابينه انتخاب شد و تا سال 88 اين وظيفه را بر عهده داشت.
 
در واپسين روزهاي دولت نهم، احمدي‌نژاد تصميم گرفت مشايي را جايگزين وي كند و او (داوودي) را به عنوان مشاور خود معرفي كرد، تصميمي كه با دلخوري داوودي همراه شد به نحوي كه بر اساس آنچه برخي رسانه‌ها در آن زمان مطرح كردند، با وجود معروف بودنش به رعايت نظم، چند روزي در دفتر كار خود حضور پيدا نكرد و حتي مراسم توديع و معارفه‌اي هم برگزار نشد؛ گرچه انتخاب مشايي به عنوان معاون اول رييس‌جمهور هم بيش از يك هفته دوام پيدا نكرد و در نهايت محمدرضا رحيمي جايگزين مشايي شد.
 
گفته مي‌شود داوودي در زماني كه به عنوان معاون اول رييس‌جمهور مسئوليت داشت، با توجه به اينكه پيرو مكتب اقتصادي دانشگاه شهيد بهشتي بود (مكتبي كه معتقد به اقتصاد دولتي تعاوني با نقش كمرنگ بخش خصوصي است)، با برخي از مردان اقتصادي دولت كه پيرو مكتب اقتصادي دانشگاه تهران بودند اختلاف نظر داشت. وي در زماني كه در آن زمان علاوه بر انجام وظايف معمول خود، در نقل و انتقال مردان اقتصادي دولت از جمله دانش‌جعفري و مظاهري نقش ويژه‌اي داشته، چراكه آنها معتقد به مكتب ديگري يعني مكتب اقتصادي دانشگاه تهران بودند.
 
در زمان معاون اولي داوودي، وي در بين خبرنگاران به عنوان مرد آمار و ارقام معروف بود، چراكه در بيشتر جلساتي كه حضور پيدا مي‌كرد به ارائه آمار و ارقام از عملكرد دولت مي‌پرداخت و شايد دليل اين امر، علاقه شديد او به امر اقتصاد بوده است.
 
داوودي پس از بركناري از سمت معاون اول رييس‌جمهور، در كنار سمت مشاور رييس‌جمهور، در آذر سال 1388 طي حكمي از سوي احمدي‌نژاد به عنوان رييس مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست‌جمهوري منصوب شد.
 
وي با حكم مقام معظم رهبري در خرداد سال 90 به عضويت شوراي عالي مركز الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت منصوب شد. در حال حاضر يكي از فعاليت‌هاي عمده مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست‌جمهوري، تدوين اين الگوست.
 
يكي ديگر از افراد اين فهرست، محمدرضا عارف است. فردي كه به منضبط، كم‌حرف و مهربان بودن معروف است. حرف و حديث در موردش زياد است ولي او هميشه ترجيح داده سكوت كند و حتي در فراز و نشيب‌هاي دوران اصلاحات هم كم‌حرف بود.
 
عارف
عارف در 27 آذر 1330 در يزد در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد. او از همان زمان كودكي داراي نبوغ زيادي در علم رياضي بود و در سال 1348 نيز رتبه اول رشته رياضي را در كنكور كسب كرد. او فارغ‌التحصيل مقطع دكترا از دانشگاه استنفورد آمريكا در رشته برق است و مدتي نيز رياست دانشگاه تهران را بر عهده داشته است. به گفته همسرش ـ كه همشهري او هم هست ـ در يزد به "انيشتن يزد" معروف بود.
 
از او به عنوان اولين رييس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي ياد مي‌شود و در دولت اول سيدمحمد خاتمي وزير پست و تلگراف بود و در دولت دوم خاتمي هم جايگزين حبيبي شد و به عنوان معاون اول رييس‌جمهور به ايفاي وظيفه پرداخت. پس از پايان دولت اصلاحات،‌ برخي رسانه‌ها گفتند كه دولت تازه‌مستقر ابراز تمايل كرده كه وي در سمت قبلي‌اش باقي بماند و به ايفاي نقش بپردازد ولي وي اين پيشنهاد را نپذيرفت.
 
وي از معدود چهره‌‌هاي اصلاح‌طلبي است كه همزمان عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و همچنين شوراي عالي انقلاب فرهنگي است.
 
از اين استاد دانشکده مهندسي برق دانشگاه صنعتي شريف و رييس هيات مديره بنياد باران به عنوان يكي از كانديداهاي بالقوه اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم ياد مي‌شود؛ گرچه عارف در روز جمعه 23 تيرماه در گفت‌وگوي كوتاهي با ايسنا در مورد احتمال كانديداتوري خود در انتخابات گفت: اين موضوع بحث زودرس و زودهنگامي است و بايد تلاش كنيم فضا براي مشاركت حداكثري فراهم شود. اين در حالي است كه برخي رسانه‌ها خبر داده‌اند كه او برنامه‌اش را جهت ورود به صحنه انتخابات رياست جمهوري آماده کرده، جلسات انتخاباتي‌اش در تهران برگزار مي‌شود و رييس ستاد انتخاباتي وي با سيدمحمد خاتمي ديدار كرده است.
 
البته با توجه به اين مباحث، برخي از سايت‌هاي جريان اصولگرا نيز اينگونه تبليغ مي‌كنند كه خاتمي تمايلي به كانديداتوري عارف ندارد به نحوي كه يكي از اين سايت‌ها در موردنظر خاتمي در ارتباط با كانديداتوري عارف نوشت كه شنيده‌ايم محمد خاتمي گفته است "من شخصا عارف را دوست دارم. عارف انسان با حجب و حيايي است ولي نقطه ضعف او اين است كه در بزنگاه موضع و مرزبندي مشخصي با طرف مقابل ندارد".
 
در بررسي سوابق سياسي عارف نبايد اين نكته را فراموش كرد كه او در انتخابات مجلس هشتم كانديدا شده بود و در حالي كه قرار بود سرليست اصلاح‌طلبان باشد، در اعتراض به ردصلاحيت اصلاح‌طلبان توسط شوراي نگهبان از شركت از انتخابات انصراف داد. در سال 87 نيز براي كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري دهم اعلام آمادگي كرد ولي هيچكدام از طيف‌هاي اصلاح‌طلبان در اين جريان، وي را تائيد يا رد نكردند. البته عارف گفته بود كه اگر خاتمي بيايد كانديدا نخواهد شد و وقتي خاتمي براي آن انتخابات اعلام كانديداتوري كرد، عارف از صحنه كنار كشيد.
 
معاون اول ديگري كه بايد نام او را در اين ليست قرار داد، حسن‌ حبيبي است. او در سال 1315 در تهران به دنيا آمد و در دولت مهندس بازرگان وزير ارشاد بود. او در دولت ميرحسين موسوي نيز به عنوان وزير دادگستري ايفاي نقش كرد و در دو دولت هاشمي رفسنجاني و دولت اول سيدمحمد خاتمي به عنوان معاون اول رييس‌جمهور به ايفاي وظيفه پرداخت.
 
حسن حبيبي
حبيبي كه در زمينه حقوق تخصص و تبحر دارد، از جمله حقوقداناني است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تهيه پيش‌نويس متن قانون اساسي مشاركت داشت.
 
او كه پيش از انقلاب همكاري كوتاهي نيز با نهضت آزادي داشت، پس از اينكه ساواك به او مشكوك شد به خارج از كشور رفت تا به ادامه تحصيل بپردازد و پس از انقلاب هم در اولين دوره انتخابات رياست‌جمهوري نامزد غيررسمي حزب جمهوري اسلامي و تعدادي از اعضاي نهضت آزادي بود كه البته در رقابت با بني‌صدر نتوانست به پيروزي برسد.
 
وي در حال حاضر رييس هيات امنا و رييس بنياد ايران‌شناسي است و در ارديبهشت سال 91 حكم وي از سوي احمدي‌نژاد براي يك سال ديگر تمديد شد. حسن حبيبي بعد از اينكه در زمان دولت دوم سيدمحمد خاتمي، به علت بيماري از عرصه اجرا كناره‌گيري كرد، سياست سكوت را در پيش گرفت و ما در اين سال‌ها كمتر شاهد اظهارنظري از وي در اين عرصه بوده‌ايم كه البته شايد بيماري وي يكي از دلايل اين موضوع باشد.
 
او در سال 87 به دليل نارسايي قلبي و تنفسي در بيمارستان قلب تهران بستري شد. بيماري وي به حدي بود كه در سال 88 هنگام رونمايي از دو اثر تاريخي بنياد ايران‌شناسي، وقتي در جمع كاركنان روزنامه اطلاعات تجربه بيماري خود را بيان مي‌كرد، گفت "همه متفق‌القول بودند كه من رفته‌ام. گذر از زندگي به مرگ را كه گاهي از آن به گذار از تونل تشبيه مي‌كنند، من دقيقا تجربه كردم. نه يك بار يا يك ثانيه، بلكه چندين بار اين فضا را ديدم و از اين تونل گذشتم. من بارها اين مسير را رفتم و بازگشتم".
 
البته در پي بيماري حبيبي، او كه رياست فرهنگستان زبان و ادب فارسي را نيز بر عهده داشت، احمدي‌نژاد او را از اين سمت بركنار و غلامعلي حدادعادل را به رياست اين فرهنگستان منصوب كرد.
 
او در تيرماه سال 90 بار ديگر پس از عمل معده و بر اثر خونريزي گوارشي مدتي در بخش سي‌.‌سي‌.يو بيمارستان قلب تهران بستري شد و بهبود پيدا كرد.
 
حسن حبيبي در دوراني كه بر كرسي معاون اولي تكيه داشت در بسياري از مواقع سوژه اول هفته‌نامه طنز گل‌آقا بود و در بين مردم نيز بيشتر بواسطه همين هفته‌نامه و طنزهايي كه "شاه‌غلام" در ارتباط با حبيبي مي‌نوشت، شناخته ‌شد.
 
او سال‌هاي متمادي سوژه شماره يك هفته‌نامه گل‌آقا بود و بارها و بارها طرح روي جلد پرطرفدارترين نشريه طنز سال‌هاي پس از انقلاب را از آن خود كرد. در آن زمان فقط نشريه گل‌آقا نبود كه حسن حبيبي را سوژه مطالب طنز و انتقادي خود مي‌‌كرد و نشريات ديگري هم با توجه به ظرفيتي كه در حبيبي مي‌ديدند، چنين روندي را در پيش مي‌گرفتند.
 
البته حبيبي كه از سال 68 تا 80 معاون اولي دولت‌هاي هاشمي و خاتمي را بر عهده داشت، در اين دو دوران دو نقش تقريبا متفاوت را ايفا مي‌كرد. در زمان هاشمي به دليل اينكه رييس‌جمهور وقت شخصيت اجرايي داشت و خود جمع‌بندي‌هاي نهايي را انجام مي‌داد، حبيبي نقش اجراي كمرنگ‌تري داشت و به اعتقاد برخي وزراي دولت وقت، حبيبي بيشتر در پي ايجاد تفاهم و هماهنگي بيشتر بين بخش‌هاي مختلف دولت بود و در امور اجرايي كمتر وارد مي‌شد ولي در زمان خاتمي چون رييس‌جمهور نسبت به همتاي قبلي خود كمتر در مسائل اجرايي ورود پيدا مي‌كرد، معاون اول فرصت بيشتري را براي ورود به عرصه اجرايي پيدا مي‌كرد و نقش اجرايي آن پررنگ‌تر بود.

پرطرفدارترین عناوین