bato-adv
گفت‌وگو با بازيگر فيلم «آزمايشگاه»

افشین‌ هاشمی: بازيگر بايد مثل يك زن سنتي باشد

فیلم‌هایی مانند «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان یا «خوابم می‌آد» به‌کارگردانی رضا عطاران نمونه‌های خوب فیلم کمدی هستند.

تاریخ انتشار: ۱۵:۲۴ - ۲۱ تير ۱۳۹۱
 
فیلم‌هایی مانند «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان یا «خوابم می‌آد» به‌کارگردانی رضا عطاران نمونه‌های خوب فیلم کمدی هستند.

من اصلا بازیگری که بگوید من به کارگردان کاری ندارم را نمی‌فهمم. به نظر من بازیگر باید مثل زن سنتی باشد. ما باید ببینیم شوهرمان چه می‌گوید. این به‌این معنی نیست که از خودش خلاقیت ندارد. مثل تمام زن‌های سنتی که خلاق‌اند و بلدند شوهرشان را و همه زندگی را مدیریت کنند
من اصلا تقسیم‌بندی تئاتر و سینما ندارم. فکر می‌کنم این از روحیه بازیگرانه است.
 
افشین‌هاشمی‌که این روزها با فیلم سینمایی «آزمایشگاه» روی پرده نقره‌ای دیده می‌شود، بازیگر سینمایی است که سال‌ها در حوزه تئاتر حضور داشته و از قضا کمانچه نواز خوبی‌نیز هست. وی نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های بسیاری را نیز در کارنامه بازیگری خود دارد.

 اين بازيگر بعد از پايان «آزمايشگاه» در سينماها با فيلم «بي‌خداحافظي» احمد اميني باز هم روي پرده سينما‌ها حضور خواهد داشت. حال به بهانه حضور در فيلم «آزمايشگاه» به سراغ او رفتیم و با وی در مورد فعالیت‌هایی که در این سه عرصه داشته صحبت کردیم.

افشين‌هاشمي در اين مصاحبه درباره نوع بازي در تئاتر و فيلم سخن گفت، وي اشاره مي‌كند كه ميان بازيگري در سينما و تئاتر تقسيم‌بندي وجود ندارد و بازيگر دوست دارد متنوع باشد.
 
شما در تئاتر بسیار خوش درخشیده‌اید و این از نقدهای منتقدان دیده می‌شود؛ چه اندازه تئاتر و سینما در بازی تفاوت دارد؟
 
من اصلا تقسیم‌بندی تئاتر و سینما ندارم. فکر می‌کنم این از روحیه بازیگرانه است. بازیگر دوست دارد متنوع باشد. اصلا برای همین بازیگر شده است. اگر می‌خواست همه‌اش خودش باشد که خانه اش بود و خودش بود! بازیگر شده که چیزهایی باشد که نیست.

زندگی‌هایی را تجربه کند که نکرده. در قصه‌هایی قرار بگیرد که نبوده. اصلا برای همین بازیگر شده. مثل یک کودک که با عروسک‌هایش بازی می‌کند و قصه‌هایی خلق می‌کند که خودش قهرمانش است و درنتیجه می‌تواند پرواز کند، بجنگد یا عاشق شود.

من این کار را در کودکی ام زیاد می‌کردم. باغ وحش داشتم و حیوانات برایم اسم داشتند. بازیگر هم همین است. می‌خواهد با این نقش‌ها بازی کند. تخیل می‌کند. بازیگری همین تخیل است.

اینکه تو جای آن آدم‌ها قرار بگیری. ما چطور می‌شود بازیگر باشیم و هی خودمان را بازی کنیم. آنوقت کارمند می‌شویم یک جورهایی. من بازیگری را با تنوعش می‌فهمم چون این‌طوری است که چیزهایی در آن کشف می‌کنم.
 
چرا تا به حال نقش منفی بازی نکرده‌اید، آیا دوست دارید که آدم بد باشید یا شخصیت‌هایی را بازی کنید که در اجتماع واقعی پذیرفته نیستند؟
خیلی دوست داشتم که اسلحه داشتم و مثل آدم‌های وسترن و گنگسترها آدم می‌کشتم. اگر نقش یک قاتل حرفه‌ای نوشتید که همه آدم‌ها را می‌کشد و همه از او متنفرند، خواهش می‌کنم حتما به من پیشنهادش کنید.

 اما خب در زندگی واقعی دوست ندارم خون از دماغ کسی بیاید. من ببینم یک بچه در خیابان گریه می‌کند گریه‌ام می‌گیرد. زنی را ببینم گریه می‌کند طاقت نمی‌آورم. خب چطور می‌توانم هم آدمی‌باشم که آن عاطفه ام ارضا شود که آدمکشانه اسلحه بکشم و در عین حال به هیچ انسانی لطمه‌ای نخورد؟

فقط می‌توانم بازیگر باشم! یا رمان بنویسم تا آدم‌های قصه ام، در تخیل این کارها را بکنند. مثل خواب‌ها. در خواب‌ها ما کسانی را می‌بینیم که دوست‌شان داریم. صبح بلند می‌شویم می‌گوییم: وای من دیشب خواب این را دیدم! خب ما بازیگریم. بازیگری می‌کنیم که‌این خواب‌ها را ببینیم.
 
شما آثار فیلمنامه و نمایشنامه بسیاری دارید؛ نوشتن در ارائه نقش‌هاي یک بازیگر می‌تواند کمک کند به ویژه برای خود شما؟
من یک بازیگرم. نویسندگی‌ام از بازیگری‌ام می‌آید. من جای شخصیت‌هایم بازی می‌کنم. اما بعدتر نویسندگی به بازیگری‌ام کمک کرد. مثلا یکی ازاولین متن‌های جدی ام بعد از «اوهام» ـ که خیلی دری وری بود! ـ «درستکارترین قاتل دنیا»ست.

یکبار داشتم در خوابگاه گایانه بالت آرام خاچاطوریان را گوش می‌دادم (موسیقی تندی که ملودی اش را اجرا می‌کند) که ناخوداگاه بلند شدم و شروع کردم به بازی؛ نقش یک راننده تاکسی. موسیقی که کند شد، تاکسی خراب شد! این صحنه در «درستکارترین قاتل دنیا» آمد. در اجرا حتی از همان موسیقی استفاده کردم.
 
با توجه به‌اینکه شما در نواختن کمانچه نیز دستی دارید، تا چه اندازه در موسیقی فیلم‌هایی که بازی می‌کنید، دخالت دارید؟
من هیچگاه در هیات یک سازنده موسیقی فیلم قرار نگرفتم. اما به دلیل آشنایی‌ام با موسیقی چند نمایش موزیکال کار کردم. آرزویم این است که روزي یک فیلم موزیکال بسازم. ایده‌اش را هم دارم! تهیه کننده باشد می‌روم می‌نویسم.
 
به عنوان یک بازیگر تا چه اندازه به خلاقیت در نقشی که می‌پذیرید، اهمیت می‌دهید؟
ما به عنوان بازیگر نباید فراموش کنیم که «فیلم خودمان» را بازی نمی‌کنیم بلکه داریم فیلم فرد دیگری را بازی می‌کنیم. بازی‌ها و خلاقیت‌های درخشان را اگر از دنیای کارگردان دور باشند، بهتر است برای فیلم خودمان نگه داریم.

 به عنوان یک بازیگر خود را موظف می‌دانم اگر در فیلم کارگردانی بازی می‌کنم که در گذشته فیلم‌هایی ساخته، با سینمای او آشنا شوم و بدانم با چه فیلمسازی در ارتباط خواهم بود.
 
اگر هم مثل «آزمایشگاه» در فیلم اول یک کارگردان کار می‌کنم باز سعی می‌کنم از راه‌های مختلف با دنیای کارگردانم آشنا بشوم. این سبب می‌شود تا وجه مشترک فیلم‌های یک فیلمساز یا عناصر دنیای او را شناسایی و سعی کنم خود را با آن هماهنگ کنم.

حرفم به‌این معنا نیست که خلاقیت در بازیگری را حذف یا فراموش کنیم. گاهی بعضی بازیگران به تنبلی و راه‌های فرار از خواسته کارگردان می‌گویند خلاقیت! و گاه ما تمام تلاش خود را می‌کنیم که آنچه را کارگردان می‌خواهد انجام ندهیم! زمانی که بازیگر پیشنهادی به کارگردان می‌دهد، اگر پیشنهادی درست و مفید باشد و به کار او بیاید، بی‌شک کارگردان هم می‌پذیرد؛ اما از کجا معلوم که پیشنهاد بازیگر بهتر از خواسته کارگردان باشد؟ ما به عنوان بازیگر فقط روی نقش خود اشراف داریم اما کارگردان به کل فیلم.

در «آزمایشگاه» بازیگران به خوبی‌درک کردند که باید در چه فضایی بازی کنند و به همین دلیل همیشه پیشنهاداتی بین بازیگران و کارگردان رد و بدل می‌شد. زمانی که به کارگردان اعتماد داریم و توان خود را در اختیار او قرار می‌دهیم، ظرفیتی از بازیگر بیرون کشیده می‌شود که قبلش دیده نشده است.
 
من اصلا بازیگری که بگوید من به کارگردان کاری ندارم را نمی‌فهمم. به‌نظر من بازیگر باید مثل زن سنتی باشد. ما باید ببینیم شوهرمان چه می‌گوید. این به‌این معنی نیست که از خودش خلاقیت ندارد. مثل تمام زن‌های سنتی که خلاق‌اند و بلدند شوهرشان را و همه زندگی را مدیریت کنند. ما بازیگریم و باید چشم بگوییم. من دارم فیلم کارگردان را بازی کنم، فیلم خودم که نیست.

 بازی‌های خودم را در فیلم خودم، هر وقت که ساختم، بازی می‌کنم. اگر یک کارگردانی را قبول نداری چرا اصلا رفته‌ای بازی می‌کنی؟ یک وقت است می‌بینی زن خوبی‌ست اما شوهر معتاد از آب در آمده! نمی‌شود بچه‌ها را ول کرد که آنها هم مثل پدرشان معتاد شوند. آنوقت خودت مدیریت می‌کنی! این هم ممکن است ولی برای من تا به حال اتفاق نیفتاده است.
 
سینمای کمدی در ایران را چگونه ارزیابی‌می‌کنید؟
آنچه امروز به عنوان فیلم کمدی در بازار وجود دارد، کمدی نیست، می‌توان آنها را نوعی ملودرام سطحی و گاه بازسازی فیلم فارسی‌های قدیم ارزیابی‌کرد. معمولا این دسته فیلم‌ها یک شخصیت جذاب و بامزه هم دارند که در ملودرام به او می‌گویند «یاور قهرمان».

 نمونه آن در سینمای قدیم ایران تقی ظهوری است در کنار فردین، یا بیک‌ایمانوردی در فیلم‌هایی که خودش قهرمان نبود و یاور آرتیست دیگری می‌شد. این نوع فیلم‌ها را نمی‌توان کمدی دانست، اما گرایشی به طنازی و بامزگی هم در آنها وجود دارد.

با بازسازی این دسته فیلم‌ها یا آن نگرش، فیلمی‌تولید می‌شود که حتی اگر تکه‌هایی خنده دار هم داشته باشد ربطی به سینمای کمدی ندارد. در مقابل، فیلم‌هایی مانند «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی رامبد جوان یا «خوابم می‌آد» به‌کارگردانی رضا عطاران نمونه‌های خوب فیلم کمدی هستند.

از این منظر می‌توان گفت در ایران فیلم کمدی بسیار کم ساخته می‌شود و فیلم‌های سخیفی که به عنوان کمدی به مخاطب عرضه می‌شوند، زیادند اما در واقع کمدی نیستند.

منبع: تهران امروز

bato-adv
مجله خواندنی ها