دادگاه اختلاس سه هزار میلیاردی که با نام فساد بزرگ مالی نیز از آن یاد می شود همچنان ادامه دارد و مردم هم با کنجکاوی ، مسائل مربوط به این پرونده را پیگیری می کنند.
اما شاید بد نباشد که در این میان نقبی به تاریخ بزنیم و به یکی از قدیمی ترین پرونده های فساد بانکی در ایران نگاهی بیندازیم.
برای این منظور باید داستان را از زمان سلطنت قاجارها و از عهد ناصری آغاز کرد.در آن سالها پیشنهاد تاسیس بانک در کشور از سوی عداه ای نظیر حاج محمدحسن امین دارالضرب اصفهانی به پادشاه داده شد ولی متاسفانه گوشی شنوای این صحبتها نبود و این طرح ره به جایی نبرد.چندسال بعد یعنی درسال 1268 انگلیسی ها برای بسط قدرت و تسلط بیشترشان بر سرنوشت کشور ایران اقدام به تاسیس بانک شاهنشاهی کردند.روس ها نیز برای اینکه از قافله استعمار عقب نمانند یک سال بعد یعنی در سال 1269 بانک استقراضی ایران و روس را افتتاح کردند.
دولتین روس و انگلیس از طریق همین بانکها توانسته بودند گلوی مردم ایران را سخت تر بفشارند و بندهای پیچیده شده به دست و پای مردم کشورمان را محکم تر سازند لذا در سال 1285 برای خلاصی از این وضعیت، پیشنهاد ایجاد بانک ملی داده شد.
ولی متاسفانه با زبانه کشیدن شعله های جنگ جهانی اول ، علی رغم اعلام بیطرفی ایران ، دول متخاصم جنگ بین الملل، دامنه جدال خود را به ایران نیز کشیدند و آتش جنگ به جان مردم ما هم افتاد و به دلیل هرج و مرج ناشی از همین مساله مجددا طرح ایجاد بانک ملی به بوته فراموشی سپرده شد.
در سال 1304 اولین بانک ایرانی که البته تنها به امور ویژه نظامیها میپرداخت افتتاح شد.این بانک ، بانک قشون پهلوی نام داشت که بعدها به نام بانک سپه تغییر نام یافت.
در سال 1306 قانون تاسیس بانک ملی از سوی مجلس صادر شد و در روز سه شنبه بیست شهریور 1307 این بانک رسما کار خود را آغاز کرد.
برای ریاست بانک ملی آقای" دکتر کورت لیندن بلات (Kurt Lindenblatt)" آلمانی که پیش از این ریاست بانک اعتبارات صوفیه بلغارستان را داشت به پیشنهاد "محمد علی فرزین وزیرمختار ایران در آلمان" انتخاب شد.
برای اولین بار چاپ اسکناس ایران از دست بانک شاهنشاهی که متعلق به انگلیسها بود خارج و به بانک ملی ایران سپرده شد (بانک ملی در آن زمان به منزله بانک مرکزی هم بود-بانک مرکزی در سال 1339 تاسیس شد.)
سری اول اسکناس با امضای دکتر کورت لیندن بلات مدیرکل بانک و دکتر علی علامیر بازرس دولت
آلمانی ها معمولا در تاریخ ایران نقش منفی ندارند و تقریبا میتوان گفت در ایران خوشنام بودند ولی متاسفانه آقای لیندن بلات از زمره آلمانی های پاک دست نبود و به پشتیبانی مرد شماره دوی قدرت در آن زمان یعنی تیمورتاش وزیر دربار شروع به اختلاس از بانک کرد.
تیمورتاش
لو رفتن قضیه اختلاس حوادث زیادی را در کشور باعث شد به نحوی که رضا شاه که به دلایل مختلف با تیمورتاش اختلاف پیدا کرده بود(علی الخصوص ارتباط تیمورتاش با شوروی و نگرانی رضاخان از قدرت گیری بیش از حد تیمورتاش و همینطور تلاش انگلیسیها برای حذف تیمورتاش)، او را از سمتش عزل و راهی زندان کرد و در آخر هم در سال 1312 تیمورتاش به دست پزشک احمدی در زندان قصر به قتل رسید.
لیندن بلات و معاونش فوگل از کشور متواری شدند.فوگل که در بیروت به سر میبرد وقتی مجبور به برگشتن به ایران برای محاکمه شد در بیروت خودکشی کرد ولی بلات به ایران آورده شد و به حبس و جریمه محکوم شد.مهدی قلی خان هدایت مخبرالسلطنة نخست وزیر وقت در کتاب خاطرات و خطرات خود این واقعه را چنین شرح میدهد:
"معلوم شد معاملاتي بدون وثيقه کافي شده و خساراتي وارد آمده است، ليندن بلات رئيس بانک زياد مقيد به رعايت نظرات هيئت نظارت نبوده است و شايد متکي به تيمور تاش ،در هر حال اختلاساتي مسلم شد.
ليندن بلات به خيال گريز مي افتد به بهانه مرض و معالجه با اجازه مسافرت ميکند (اتو) فوگل نايب رئيس چاره در فرار ميبيند شاه شخصا به بانک رفته و طلاي وثيقه را بازديد ميفرمايد نقصي نداشته است.
فوگل مفقودالاثر ميشود ، (سرتيپ) ايرم (رئيس کل تشکيلا ت نظميه مملکتي) در گاراژها معلوم ميکند که دندانسازي به دعوتي به بغداد رفته است تفحص ميکند هيچ جا او را در اتومبيل نميبايد بعدها کاشف به عمل آمد که در صندوق پشت اتومبيل پنهان بوده است به اين تدبير از سرحد ميگذرد در بغداد معطل نشده به بيروت ميرود . دولت ، فوگل را از حکومت شام مي خواهد وي ناچار انتحار ميکند. اين واقعه از براي المان نهايت اهميت را داشت عده کثيري متخصصين الماني در ادارات ما کار ميکنند بطوريکه ميشود گفت سياست آلمان در ايران روبه غلبه دارد و بانک ملي قلب اقتصاد است ليندن بلات از راه قانوني ملجاء شد با وکيل مدافعي به تهران آمد به 18 ماه حبس و 7000 ليره و 46 هزار ريال محکوم شد (63هزار تومان) دولت باز يک نفر آلماني را بتوسط سفارت خودمان در برلن به رياست بانک اجير کرد ،هرست نامي معين شد"
کورت لیندن بلات در جریان انتقال دارایی های حاصل از فروش نفت از حساب دولت به حساب شخصی رضاخان نیز به دستورات دولت عمل میکرد.
در ماهنامه الکترونیک دوران جریان انتقال دارایی های ملی به حساب شخصی رضاخان بدین شکل تشریح شده است:
در سال 1931، «چارلز. سي. هارت»، وزيرمختار آمريكا در تهران، گزارش داد كه رضاشاه شخصاً بيش از يك ميليون پوند در لندن به حساب خود واريز كرده است. بر اساس تعدادي از اسناد بانكي كه پهلويها به هنگام فرار دستهجمعيشان از ايران در سال 1978 از خود باقي گذاشتند معلوم ميشود كه اظهارات نيشدار «هارت» درباره حسابهاي بانكي رضاشاه در لندن از روي حدس و گمان نبوده است. آنچه هارت نميدانست اين بود كه رضاشاه حسابهاي دلاري متعددي در لندن، ژنو و برلين دارد. اسناد باقيمانده حاكي از انحراف مسير درآمدهاي نفتي ايران به حسابهاي شخصي رضاشاه است.
سرهنگ رضاقلي اميرخسروي، مديركل بانك پهلوي، در تاريخ 17 اوت 1931 طي نامهاي محرمانه به دكتر كورت ليندن بلات، رئيس بانك ملي ايران نوشت: «عاليجناب، بنا به دستور اعليحضرت، خواهشمند است با ارسال دستورالعمل تلگرافي به بانك ميدلند در لندن دستور واريز 150 هزار دلار به حساب اعليحضرت نزد بانك وست مينيستر را صادر و مراتب را با تلگراف تأييد فرماييد. با احترام فراوان آقاي رئيس، مدير كل، سرهنگ اميرخسروي.»(نامه اميرخسروي به ليندنبلات، مورخ 17 اوت 1931.)
ليندن بلات در پاسخ نوشت: «عاليجناب، عطف به دستورالعمل شماره 5170 مورخ 17 اوت حضرتعالي، احتراماً به عرض ميرساند كه روز گذشته به محض دريافت نامه شما، دستورالعمل تلگرافي براي واريز 150 هزار دلار به حساب اعليحضرت در بانك وست مينيستر با مسئوليت محدود در لندن به بانك ميدلند با مسئوليت محدود در لندن ارسال شد. بانك وست مينيستر دستورالعمل تلگرافي ما را دريافت كرده و شما را از رسيد پول مطلع خواهد ساخت. با احترام و سپاس فراوان عاليجناب، دكتر ليندن بلات، بانك ملي ايران.»(نامه ليندنبلات به اميرخسروي، مورخ 18 اوت 1931)
انشا الله که فساد مالی اخیر آخرین پرونده اختلاسهای این چنینی در تاریخ کشورمان باشد و ای کاش مختلسین به هنگام وسوسه برای اختلاس نگاهی هم به تاریخ بیندازند،تاریخی که حضرت امام خمینی(ره) به زیبایی فرموده اند "تاریخ معلم انسان هاست" و به عاقبت شوم این کار بیندیشند که یا محاکمه و زندان در انتظار آنهاست یا دربدری و ننگ وبدنامی و در آخر هم روزی پیشگاه عدل الهی را در پیش رو دارند.
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسنداست/خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی.
حافظ
" اولین رئیس بانک ملی هم دزد بود "