شهرام شکیبا؛ استاد جلیل شهناز، چهره ماندگار موسیقی ایران چند وقت است که در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان آراد بستری است. پریروز جماعتی از اهل موسیقی به صورت جداگانه به دیدار این استاد مسلم تارنوازی ایران رفتند.
خبرنگار یک خبرگزاری «ف» هم آنجا حضور داشته و جماعتی که جداگانه به دیدار یک استاد آمده بودند را در خبری کنار هم نشانده است. گویا کیوان ساکت چند لحظه بر بالین استاد تار نواخته. بعد از رفتن وی علیرضا افتخاری هم بر بالین استاد شهناز حاضر شده و استاد زمزمهای کرده است. خبرگزاری مربوطه نوشته: «اجرای قطعات افتخاری که برگرفته از اشعار باباطاهر بود، لبخند و شادمانی را بر لبان شهسوار شیریننواز تار ایران جاری ساخت به شرح ذیل است:
خدایا دل زمو بستان به زاری
نمیآید ز مو بیمارداری
نمیدونم لب لعلت به خونم
چرا تشنه است با این آبداری»
1- اولاً اجرای قطعات یعنی چندین و چند قطعه، نه یک دوبیتی. بالای سر مریض که کنسرت نمیدهند؟
2- مناسبخوانی آقای افتخاری جای تقدیر دارد. ولی مگر ایشان به عنوان همراه مریض شبانهروز در بخش مراقبتهای بیمارستان بودهاند که گفتهاند: «نمیآید ز مو بیمارداری»؟
3- اشاره باباطاهر در بیت اول این است که خدایا این دل بیمار را از من بگیر که نمیتوانم از او نگهداری کنم. خداوکیلی درست است آدم بالای سر مریضی که دارند از او مراقبت ویژه میکنند، این شعر را بخواند؟!
4- درباره تشنگی لب لعل آبدار معشوق به خون شاعر که موضوع بیت دوم است هم عمراً نمیشود شرحی ارائه کرد. فقط شانس آورده خواننده که استاد سرحال نبوده و دل و دماغ شوخطبعی نداشته، وگرنه با حاضرجوابی خاص استادشهناز عزیز، الان معلوم نبود افتخاری با کدام خبرگزاری به زاری گفتوگو میکرد و چه میگفت.
در پایان خبر هم آمده است که بهحمدلله حال استاد رو به بهبودی است و احتمال دارد به منزل منتقل شود.
اینطوری که دوستان در آن خبرگزاری نوشتهاند، خواننده گمان میکند که گویا به ابتکار ایشان یک کنسرت درست و حسابی توی بخش مراقبتهای ویژه برگزار شده و موجب بهبودی حال استاد شده است.
1- از اینکه بر سر سایر بیماران بخش مراقبتهای ویژه چه آمده، اطلاعی در دست نیست.
2- ببینم اون بیمارستان سوپروایزر نداره؟
حالا فرض کنیم که همه خبر درست است. با این حساب این شیوه درمانی جواب میدهد. با احترام به همه مردم ایران و با آرزوی شفای عاجل برای همه مرضای اسلام بالاخص مریض منظور، فرض میکنیم زبانملال چند نفر دیگر هم بستری باشند. با این حساب و به ابتکار خبرگزاری فوقالذکر اوضاع چنین میشود:
علی دایی
اگر خدای ناکرده علی دایی دچار بیماری شود، لابد باید بر سر بالینش علی پروین و امیر قلعهنویی شوت یکضرب بازی کنند.
ابراهیم حاتمیکیا
اگر خدای ناکرده حاتمیکیا بیمار شود، لابد باید پرویز پرستویی برود دور بالین او مین بکارد. شقایق فراهانی هم بیاید برود روی مین پایش قطع شود تا حال حاتمیکیا بهبود یابد.
محمدرضا شجریان
اگر خدای ناکرده استاد شجریان سرماخوردگی داشت و در بستر خوابیده بود، فقط حواستان باشد افتخاری بر بالین وی آواز نخواند که با همان سرماخوردگی ساده، بیم جان استاد میرود.
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
باز هم به نشود زخم زبانی که زدی
سعید حجاریان
بعد از ماجرای ترور حجاریان هم اشتباه کردند. همین شد که او ویلچرنشین شد چراکه حسین زمان را بردند دم بیمارستان دعای کمیل خواند. اگر اکبر گنجی را میبردند بالای سرش «ماکس وبر» بخواند، لابد حالش بهتر از این میشد که امروز هست.
تعداد دیگری از اشخاص و شیوه خاص درمانی آنها را در جدول زیر آوردم که اطاله کلام نشود.