وقتي ميشنويم يا ميخوانيم كه بيستوپنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب با موفقيت چشمگيري برگزار شد و بيش از هفتادهزار عنوان كتاب تازه در آن عرضه شد، حتما بايد خوشحال باشيم.
وقتي انبوه بازديدكنندگان و خريداران كتاب را از سراسر ايران ميبينيم كه با كيسهها و كارتنهاي كتاب از نمايشگاه خارج ميشوند هم، حتما بايد از اين همه عشق و علاقه به كتاب و كتابخواني در سرزمين خود شادمان و مشعوف باشيم.
وقتي نرسيده به شهر قم يك شهرك بزرگ ميبينيم با عنوان «شهرك صنعت چاپ و نشر» هم سرشار از حس غرور ميشويم كه اصليترين جريان فرهنگي كشور يعني نشر كتاب تا اين حد پيشرفت كرده كه علاوه بر دهها سازمان انتشاراتي در تهران و برخي شهرهاي بزرگ، يك شهرك صنعتي هم به اين بخش از توليد اختصاص يافته است. آخر توليد كه همهاش شكمي نيست.
مهم نيست كه در اين شهرك يا انتشاراتيهاي بزرگ چه عناويني توليد ميشوند. بودن امكانات از نبودنش بهتر است حتي اگر حاصل امكانات چيزي نباشد كه ما ميپسنديم. اينها باعث اميدواري است و ما را به آينده اين صنعت اميدوار ميكند.
اما وقتي ميشنويم و ميخوانيم كه صدها كتاب در پيچ و خمهاي اداره بررسي كتاب روي هم تلنبار شدهاند و كسي هم جوابگو نيست، وقتي ميشنويم و ميخوانيم و حتي ميبينيم كه چند ناشر از حضور در نمايشگاه ممنوع ميشوند، چه حسي بايد داشته باشيم؟ خوشحال باشيم يا گريان؟
وقتي تيراژ كتابهاي جدي و مهم بههزار نسخه ميرسد و روز به روز از تيراژ كتابها و نشريات جدي و فرهنگساز كاسته شده بر تيراژ كتابها و نشريات بيخاصيت افزوده ميشود، بايد از چه كسي گله كرد؟ از مردم كه ديگر كتابخواني را از سبد نيازهاي زندگي روزمرهشان حذف كردهاند يا آنان كه با دريافت انواع حمايتها و يارانهها روز و شب در كار توليد اوراق سفارشي هستند؟
نيازي نيست باهزار بدبختي خودمان را به نمايشگاه كتاب برسانيم تا در معرض اوضاع كلي چاپ و نشر كتاب قرارگيريم، كافي است سري به راسته كتابفروشيهاي روبهروي دانشگاه بزنيم كه زماني پاتوق و گذرگاه اهل فرهنگ و هنر بود و انواع رمانها، مجموعه اشعار و كتابهاي تاريخي، پژوهشي و ادبيات و هنر در ويترينهايش خودنمايي ميكرد و حالا ويترينها پرشده از انواع كتابهاي آموزشي، درسي، آشپزي، فالبيني هندي و چيني، يوگا و البته رمانهاي شاه آبادي (1) در تيراژ وسيع. خب اين شرايط روزگار ماست و نميتوان ناشران را بابت انتشار چنين كتابهايي كه فروش تضمين شده دارند، سرزنش كرد.
وقتي ملزومات چاپ از كاغذ گرفته تا مواد ليتوگرافي و صحافي روز به روز گرانتر ميشوند، نميتوان از ناشري كه ميخواهد مستقل بماند، انتظار داشت همچون گذشته فقط دلش را به نام و اعتبار خوش كند. وقتي بررسان عزيز واو به واو كتابها را زير ذرهبين مميزي قرار ميدهند تا مبادا واژهاي از زير نگاهشان دربرود، وقتي فصلي يا فصلهايي از يك كتاب حذف ميشود، ديگر دل و دماغي براي كسي باقي نميماند.
به هر حال هنوز هم و بهرغم پيدايش رقباي قدري مثل رايانه، ماهواره، موبايل و ديگر ابزار رسانهاي، كتاب براي بسياري از انسانها «همان يار مهربان» است كه خلوت و تنهايي آدم را پر ميكند بيآنكه مزاحمتي ايجاد كند. در اين جهان پر غوغا، كتاب ميتواند تسكيني باشد براي روح و روان خسته آدميزاد. مشروط به اينكه هنگام خواندن احساس نكنيم جاي چيزهايي خالي است.
1- اصطلاحي است كه براي كتابهاي سرگرمكننده كه در گذشتهها توسط انتشاراتيهاي خيابان شاهآباد (قسمت شرقي خيابان جمهوري فعلي) به چاپ مي زسيد، به كار ميرود.