bato-adv
کد خبر: ۱۱۱۶۶۵

چالش تاریخی رئیس جمهور اولاند

با توجه به نتایج نظرسنجی ها اگر فرانسوا اولاند را رئیس جمهور منتخب فرانسه در انتخابات روز یکشنبه فرض کنیم، وی با دو چالش ناگذرا روبرو است. نخست حل مشکل بدهی و بحران مالی فرانسه است که از دیدگاه بسیاری از اقتصاددانان جدی ترین مسئله اروپا است. دوم اما که پیش شرط حل بحران مالی هم محسوب می شود، تعهد و اجبار اولاند به ترک مانتراهای ایدئولوژیکی است که برای چند دهه پای لنگ چپ های فرانسوی بوده است. این امر برای اولاند بسیار دشوار خواهد بود چراکه بسیاری از رای دهندگان وی به این مانتراها اعتقاد دارند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۹ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۱

فرارو- اولاند برای پیروزی در انتخابات فرانسه باید به حاشیه های افراطی چپ و راست متوسل شود.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، با توجه به نتایج نظرسنجی ها اگر فرانسوا اولاند را رئیس جمهور منتخب فرانسه در انتخابات روز یکشنبه فرض کنیم، وی با دو چالش ناگذرا روبرو است. نخست حل مشکل بدهی و بحران مالی فرانسه است که از دیدگاه بسیاری از اقتصاددانان جدی ترین مسئله اروپا است. دوم اما که پیش شرط حل بحران مالی هم محسوب می شود، تعهد و اجبار اولاند به ترک مانتراهای ایدئولوژیکی است که برای چند دهه پای لنگ چپ های فرانسوی بوده است. این امر برای اولاند بسیار دشوار خواهد بود چراکه بسیاری از رای دهندگان وی به این مانتراها اعتقاد دارند.

در شرایطی که راست های فرانسوی که چندان هم از ایدئولوژی بی بهره نیستند، به عملگرایی تمایل دارند، چپ های فرانسوی از اواسط قرن نوزدهم سمت و سوی خود را با توجه به ایدئولوژی تعیین کرده است. این ایدئولوژی به طور کلی از آن جهت انقلابی محسوب می شود که ریشه و شاخه تبدیل تمام سیستم سرمایه داری فرانسه را هدف قرار داده است. چنین پروژه ای طی سال های اخیر فرض را بر این گذاشته که سیستم سرمایه داری فرانسه می تواند جدا از سرمایه داری جهانی عمل کند و در محدوده ملی، مردم فرانسه را در برابر جهان خارج مصون نگه دارد.

حتی حزب سوسیالیست فرانسوا میتران در سال 1981 به تملق اندیشه جدایی از سیستم سرمایه داری پرداخت. تعداد اندکی از اعضای این حزب اجرای چنین اقدامی را باور داشتند اما این امر برای همگرایی حزب به عنوان رهبر جبهه چپ و جاودانه کردن افسانه انقلاب ضروری بود. در سال 1984 «جدایی از سرمایه داری» به کناری نهاده شد چراکه این حزب در چرخش بزرگ سیاست اقتصاد کلان اروپا شرکت کرد اما هرگز استقلا مشروعی در این زمینه کسب کند.

مشکل حزب سوسیالیست فرانسه در انتخابات ریاست جمهوری 2007 این بود که هیچ کس به واقع نمی دانست چطور ایدئولوژی های قدیمی را به یک فرمول برای پیروزی در انتخابات تبدیل کند، بماند که چطور می شد این ایدئولوژی ها را در جهت سیاست گذاری های جدید به کار گرفت.

این حزب هیچ پیام مناسبی برای جهان قرن بیست و یک نداشت. وعده های کمپین سگولن رویال هیچ انطباقی با چالش های بنیادی سیستم سرمایه داری جهانی در اوایل قرن بیست و یکم نداشت. به همین دلیل هم نتوانست اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد اما جبهه چپ فرانسه برای پیروزی در انتخابات نیاز دارد که آرای تمام افرادی که در سال 2007 به جبهه راست گرایش یافتند را کسب کند.

راه سوم؟

اولاند هیچ برنامه متقاعد کننده جدیدی نسبت به برنامه های رویال که پنج سال پیش ارائه شد ندارد. «برنامه» اولاند شامل مخالفت غریزی با برنامه های ریاضت اقتصادی می شود که مورد مخالفت عمومی است. تمام حمله های مجادله آمیز وی در مورد «امور مالی» و «بانکداری» شامل انواع قوانینی می شود که سرمایه گذاران و شرکت ها را به سادگی راهی شهر لندن می کند و بخش مالی فرانسه را از رقابت در بازارهای جهانی باز خواهد داشت.

جنگ با بازارها و موسسات رتبه بندی اعتباری مانند مخالفت با چرخش شب و روز است. شدت و مقیاس بحران مالی جهانی بسیاری از احزاب سوسیال دموکراتیک اروپایی را به تقلا واداشته است. سیاست های «راه سوم» اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 میلادی که مدعی یافتن مثلث جادویی میان دولت، بازار و رفاه اجتماعی بود، با نخستین هجوم بحران اقتصادی واقعی در سال 2008 به سادگی سقوط کرد. در فرانسه این مشکل با وجود انعطاف پذیری سنت انقلابی تشدید شده است.

ترکیب فشارهای پدیده جهانی شدن، نقل و انتقال شرکت ها و تکنولوژی جدید اعتقاد قرن نوزدهم فرانسه- که هنوز هم به شدت در میان چپ های فرانسه طرفدار دارد- مبنی بر اینکه تا زمانیکه این حزب دولت و کنترل بازار را به دست داشته باشد می تواند تمام مشکلات را حل کند را به سخره می گیرد.

این اعتقاد جبهه چپ که لیبرال ها و دیگر میانه روها را شامل نمی شود، در دور نخست انتخابات این کشور که 22 آوریل برگزار شد تنها 41.4 درصد آرا را به خود اختصاص داد. این واقعیت سیاست فرانسه است.

حزب سوسیالیست فرانسه برای سه دهه شاهد فرسایش مداوم پایه های طبقه کارگر خود بوده است. افراد شرکت کننده در دور نخست انتخابات توضیح واضحی دارند. زمانیکه فرانسوا میتران در انتخابات ریاست جمهوری سال 1981 پیروز شد (تنها دوری که در تاریخ جمهوری پنجم فرانسه، چپ ها توانستند به کاخ الیزه راه یابند) چپی ها در مجموع در دور نخست 47 درصد آرا را از آن خود کردند. اما در دور نخست انتخابات سال 2007 چپ ها تنها 34.87 درصد رای آوردند. از سال 1981 تاکنون، نامزد حزب سوسیالیست به تنهایی حدود 25 درصد آرا را در هر انتخابات کسب کرده است.

توسل به حاشیه

این امر بدان معنا است که هر شخصی که نامزد انتخابات است مجبور به جذب 25 درصد آرای باقی مانده است تا بتواند دور دوم را از آن خود کند. در مورد اولاند وی باید در گام نخست آرای چپ های افراطی را جلب کند و طرفداران ژان لوک ملانشون، نامزد چپ رادیکال گزینه خوبی هستند چراکه آنها رویای دولتی جدا که مقابل سیستم سرمایه داری می ایستد را در سر می پرورانند. علاوه بر آن وی نیازمند آرا فرانسوا بایرو، نامزد میانه رو است که اخیراً حمایت خود از اولاند را ابراز داشته است. حتی در این صورت هم نمی تواند 50 درصد آرا را کسب کند و برای پیروزی در انتخابات به آرای جبهه ملی راست افراطی نیز نیاز خواهد داشت.

اگر حزب سوسیالیست بتواند پیروز انتخابات روز یکشنبه فرانسه باشد باز هم باید تغییراتی را اجرایی کند تا با تحولات قرن بیست و یکم هماهنگ شود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو