اگر به خاطر داشتن اماکن تاریخی و باستانی انتظارمان از میراث فرهنگی در جذب توریست برآورده نشده در مقابل صنعت زیبایی ایران توانسته بیش از حد انتظارمان ظاهر شده است. حامد باطنی نایب رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی ایران میگوید: سطح عملهای پلاستیک و زیبایی در ایران همسطح کشورهای مطرح دنیا است و استقبال بیماران خارجی برای انجام این نوع عملها در ایران بسیار زیاد است.
این تحلیل گر مسائل سیاسی و اجتماعی میگوید: برخی مسئولان انگشت اتهام را به سمت شبکههای فارسی زبان خارج از ایران میگیرند و میگویند اینها باعث شده اعتبار اجتماعی از بین برود. سرمایه اجتماعی در ایران متزلزل شود. در حالی که اصلا و ابدا اینگونه نیست. مردم به عملکرد نظام نگاه میکنند و در نتیجه این عملکرد این سرمایه اجتماعی به هم میریزد. اگر مردم در عمل ببینند که مسئولان سوار بر امور هستند، ارز کنترل شده، فساد کنترل شده و بیکاری کاهش یافته است، شبکههای فارسی زبان هرچه میخواهند بگویند. در این صورت اعتبار شبکههای فارسی زبان خلل پیدا میکند.
آملی لاریجانی گفت: «چرا به گونهای صحبت میشود که گویی مسئولان قضایی و قضات شریف از پس کوه قاف آمدهاند؟ ما هم از همین حوزهها آمدهایم. بسیاری از مسئولان عالی قضایی و قضات دستگاه قضا از روحانیون فاضل، متدین و جلیل القدر حوزهاند.»
اگر قرار بود مردم بر تخصیص بودجه نظارت کنند ترجیح آنها چگونه بود؟ آیا ترجیح مردم این نبود که بیماران خاص تا زمانی که میسر است و علم پزشکی اجازه میدهد فرصت زندگی کردن داشته باشند و پزشکان متخصص حقوق کمتری بگیرند؟
برخی ناظران نیز معتقدند این اقدامات موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی میشود. آنها میگویند این گونه رفتار با چهرههای مشهور و مورد اعتماد مردم باعث میشود که در حوادث دیگر که نیاز به نقش آفرینی و حضور آنها وجود داشته باشد، آنها دیگر از ورود به مسائل دردسرساز اینچنینی خودداری میکنند.
ولایتی و قاضیزاده، تنها سیاستمداری نیست که از طباطت به سیاست رسیده است. در جهان نمونههای این دو کم نیستند. البته ارنستو چهگوارا و مهاتیر محمد مشهورترین این نمونهها هستند. چگوارا برخلاف ولایتی کمتر کمتر به عنوان سیاستمدار و بیشتر به عنوان چریک شناخته میشود. برخی تصور میکنند دیپلمات بودن با انقلابی بودن منافات دارد. اگر این گزاره صحیح باشد، ولایتی نقطه چهگواراست. از شخصیتهای اصلی انقلاب کوباست. چه با رویای صدور انقلاب کوبا عطای وزارت را به لقایش بخشید دوباره پا در میدان جنگ گذاشت. اما سرانجام در بولیوی دستگیر و تیرباران شد. مهاتیر محمد نیز، نخست وزیر مالزی نیز سیاستمدارانی است که ابتدا طبابت و سپس سیاست آموخت. او با الگوگیری از ژاپن، مالزی را به کشوری تولیدکننده و صادرکننده فولاد، وسایل الکترونیکی و اتومبیل مبدل ساخت.
در این نظام آموزشی فقط یک مشت محفوظات به خورد بچهها میدهیم. آموزش ما کالایی شده است. کودکان یا کودک کارند یا کودک کارنامه. در این دو تا خلاصه شده است. ما چهار میلیون کودک واجبالتعلیم داریم که به خاطر فقر از مدرسه رفتن محرومند. آنها انگیزهای برای نحصیل ندارند. در گروه مقابل هم خانوادهها تمام کودکی و نوجوانی فرزندان را به خاطر نمره و کارنامه هدر میدهند. مگر قرار است فرزندان نهایتا از کجا سردربیاورند؟ نهایتا قرار است به دانشگاهی بروند که آن هم کالایی شده است. در کشور ما نزدیک ۱۰ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار وجود دارد. ۱۰۰ هزار نفر PhD دارند، اما شغل ندارند. این نشان میدهد که ما بیهدفیم. در دانشگاهها را باز کرده ایم و در سر بچهها مدرک گرایی انداخته ایم. از کودکی برایشان کلاس تقویتی، کلاس زبان و ... میگذاریم.
مهاجرت این جمعیت ۳۵۰ هزار نفره یا بیشتر که احتمالا در آینده نزدیک این تعداد افزایش پیدا خواهد کرد، نیازمند خدمات آموزشی، بهداشتی، شهری و ... هستند؛ بنابراین تقاضا درباره این نیازها نیز افزایش پیدا میکند و برخی از این مناطق امکان فراهم کردن این امکانات را متناسب با خواست این افراد را ندارند که این هم معضل دیگهای است که باید به آن هم توجه کرد
هنگامی که کشتی سانچی در اقیانوس دچار سانحه شد و ۳۰ دریانورد ایرانی در آتش کشتی سوختند و اجسادشان هم به وطن بازنگشت تا هفتهها افکار عمومی عزادار آن حادثه تلخ بود. حالا تصادفهای منجر به آتش سوزی و مرگهای دلخراش در داخل کشور یادآور وقایعی همچون سانچی هستند، چه بسا تلختر چرا که در خاک کشور این اتفاقات رخ میدهند و احتمالا ناشی از کمی و کاستیهای مدیریتی و قانونی است.
عدهای معتقدند که ممکن است بزرگنمایی این اتفاقات باعث شود، تلاشهایی برای گسترش نظارت استصوابی شورای نگهبان بر روند انتخابات شوراهای صورت گیرد. احتمالی که با توجه به فضای سیاسی کشور دور از ذهن نیست، اما همه اینها نمیتواند باعث شود رسواییها پیش آمده در شوراهای شهر را نادیده گرفت.
در این نوع از امید، حاکمیت باید به نحوی عمل کند که مردم به آن اعتماد پیدا کنند سپس امیدوار شوند. اعتماد عمومی به حاکمیت چگونه حاصل میشود؟ پاسخ روشن است. بخشی از اعتماد ناشی از کارایی و بخش دیگر از صداقت حاصل میشود. این دو رکن اساسی اعتماد است. درکنار برخورد صادقانه، دولت باید نشان دهد کارایی لازم را دارا بوده و میتواند از موانع و بحرانهای موجود عبور کند. اما متاسفانه واقعیت آن است که چنین موضوعی اکنون در حکومت وجود خارجی ندارد. دولتی که نزدیک به دو ماه بدون سخنگو است، دولتی که چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره میشود، دولتی که در شرایط حساس کنونی سفیرش در کشور مهمی، چون چین مشخص نیست، مردم به چه چیزی باید امیدوار باشند؟ اگر دولت وظایف مرتبط با خود را به درستی انجام دهد، مردم امیدوار خواهند شد. بنابراین اینکه مدام گفته شود مردم باید امید داشته باشند، کافی نیست.
به طور کلی ناامنی اقتصادی در یک کشور موجب میشود که این حس عدم امنیت به جامعه نیز سرایت کند و مردم به تبع تجربیات خود، ترجیح میدهد در نقطه زمانی که در آن قرار دارد اقداماتی انجام دهد که پیش از آن انجام نداده است.
حجت الاسلام محمد رضا زائری روزنامه نگار اصولگرا هم در روزنامه خراسان ضمن تائید اینکه بخشی از مسئله صحت دارد تاکید کرد "حجم اغراق شده موضوع و نوع جریان سازی رسانهای در فضای مجازی به خوبی نشان دهنده برنامه ریزی حساب شده و دستهای پنهان در این تبلیغات آشکار بود."
شباهتهایی میان آشوبگران ورزشگاهها در ایران و "اولتراها" در اروپا وجود دارد. نژاد پرستی، عقاید سیاسی افراطی آنها با شعارهای سیاسی و قومیتی که در ورزشگاههای ایران شنیده میشود، شباهتهایی دارد. از سوی دیگر اگر نقش لیدرها در آشوب ورزشگاهها جدی باشد، این شباهت بیشتر هم میشود.
اخیرا دبیر کارگروه پسماند و محیط زیست اتاق فکر توسعه مازندران، گفته است: «مهاجرتهای داخلی در ایران که در حال حاضر به دلیل صنعتی بودن و ایجاد اشتغال به استانهای البرز و اصفهان صورت میگیرد موجب کمبود آب در این استانها شده است و پیش بینی میشود جمعیت چند میلیونی در سالهای آینده به شمال بیایند.»
"خود من شاهد بودم که چگونه شبکههای بین المللی، با مضحکه نشان میدادند که برای «رقصیدن» که نوعی فعالیت آزاد و پیش پا افتاده به حساب میآید و حتی در قبایل اولیه انسانی نیز وجود دارد، یک نوجوان را چنان دستگیر و چنان برنامهای تهیه و اجرا میکنند که گویی بزرگترین جاسوسی قرن و تبهکاری خطرناک کشف و دستگیر شده است"
در کشور ما در قرن ۲۱ یکباره از طریق اینترنت چنین پدیدهای وارد کشور شد. اما چون پشتوانه فرهنگیِ درکارنبوده و فرهنگ فولکلور و سنتی و مذهبی هم بر روابطی صحّه گذاشته که ۱۸۰ درجه با مطالبات اجتماعی مدرن منافات داشتهاند؛ همان اتفاقی که در غرب اسمش را گذاشتیم انقلاب اینجا میشود "آشوب جنسی". یعنی یک آنارشیسم جنسی که روابط را دچار اختلال کرده است.
جامعه ما تلاطمات زیادی را پشت سر گذاشته است؛ انقلاب، هشت سال جنگ و... ما تحولات عمده ملی در جامعه داشتیم که همچنان اثراتشان بر جامعه قابل مشاهده است. ضمن اینکه بعد از جنگ نظامی خودمان جامعه را در حالت جنگ سرد نگاه داشتیم. مخصوصا در حوزه اقتصاد.
"در چنین جامعهای که به قول "امیل دورکیم" «رسیدن به هدف با راههایی که برای رسیدن به هدف طی میشود تناسب ندارد» مردم احساس میکنند هرچقدر قانونمند و سالم باشند ممکن است به هدف نرسند. این احساس موجب ناامنی فکری خواهد شد."
نوزادان "پیشفروش" شده همیشه در اختیار خانوادههای نابارور قرار نمیگیرند. شاید سرنوشت بدتری در انتظار آنها باشد!