صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۹۲۳۹۹
زن ۶۲ ساله اوکراینی که پس از تلاش بسیاری موفق شد جسد پسرش را پیدا کند، اما از شوهرش همچنان خبری نیست، پس از بررسی خانه ویران شده خود گفت: متشکرم روسیه، این هدیه‌ای است که شما به ما می‌دهید!
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۱ - ۲۲ آذر ۱۴۰۱

نینا ملنتس سرانجام در ماه نوامبر پسرش را دفن کرد، بیش از هفت ماه پس از آن که گفت او در اثر گلوله باران روستای آن‌ها در شرق اوکراین کشته شده است.

به گزارش فرارو، این زن ۶۲ ساله همچنان به دنبال همسرش است که از اواخر ماه مارس ناپدید شده است. پسر بازمانده او نمونه‌های دی‌ان‌ای را به کارشناسان پزشکی قانونی داده است تا ببینند آیا در میان اجساد نبش‌شده از یک گور دسته جمعی در نزدیکی شهر ایزیوم، همسانی وجود دارد یا خیر.

ملنتس در ایزیوم که خانه‌ای کوچک برای چند روز اجاره کرده بود به رویترز گفت: اگر آن‌ها با DNA مطابقت داشته باشند، برای قلب‌های ما راحت‌تر می‌شود. او افزود: ما متوجه خواهیم شد که او کجا خوابیده است. ما ۴۴ سال را با هم گذراندیم.

از زمان حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه، هزاران غیرنظامی کشته شده اند و هزاران نفر دیگر در جریان جنگ در شرق و جنوب و تغییر خطوط مقدم ناپدید شده اند.

وظیفه شناسایی قربانیان پیچیده است، همچنین تلاش برای ردیابی افرادی که نامشان فاش نشده است.

کمیسیون بین المللی مفقودین مستقر در لاهه، یک سازمان بین دولتی، تخمین می‌زند که بیش از ۱۵۰۰۰ نفر در سراسر اوکراین در طول جنگ ناپدید شده اند، از جمله بازداشت شدگان، کسانی که از عزیزانشان جدا شده اند و افرادی که کشته و در گور‌های دسته‌جمعی دفن شده اند.

برای ملنتس، سفر طولانی و دردناک بوده است و تمام نشده است. او اخیراً به شرق اوکراین بازگشت تا مراسم تشییع جنازه پسر بزرگش، اولکساندر را که در اوایل درگیری در روستای زادگاهشان کامیانکا کشته شد، برگزار کند.

اگرچه نیرو‌های ارتش روسیه از منطقه عقب رانده شده‌اند و اوکراین اکنون این قلمرو را کنترل می‌کند، او و پسر ۳۷ ساله‌اش میکولا شک دارند که هرگز برای همیشه بازگردند.

وزارت دفاع روسیه به درخواست در مورد موارد مفقود شده ذکر شده در این مقاله یا به طور گسترده‌تر درباره ناپدید شدن اوکراینی‌ها پاسخ نداد.

ملنتس گفت که در ۲۱ مارس، زمانی که روس‌ها کنترل را به دست گرفتند و به آن‌ها اجازه تخلیه دادند، او روستای زادگاهش را با میکولا و برخی دیگر از ساکنان ترک کرد. همسر و پسرش تصمیم گرفتند برای محافظت از خانه‌های خود بمانند و به دیگران کمک کنند تا از خانه خارج شوند. چند روز بعد، گلوله‌ای در نزدیکی خانه یک طبقه پسرش اولکساندر اصابت کرد و او را کشت.

نیرو‌های روسی که او را پیدا کردند از ساکنان محلی پرسیدند که او کیست و بدن او را با پارچه برزنتی پوشانده اند. به مادرش گفتند که بعداً اهالی روستا او را در محل دفن کردند. همسر ۶۵ ساله او تقریباً در همان زمان ناپدید شد و پیدا نشد.

در ماه اکتبر، نیرو‌های اوکراینی به داخل کامیانکا بازگشتند و جسد اولکساندر را نبش قبر کردند و به شهر بازپس‌گرفته‌شده ایزیوم بردند.

در اوایل نوامبر، دفتر دادستان کل اوکراین یک آزمایشگاه سیار موقت برای آزمایش DNA در یک ایستگاه پلیس محلی راه اندازی کرد تا به بستگان کمک کند تا عزیزانشان را شناسایی کنند.

در ایزیوم، مردم در سرما در صف ایستادند و منتظر بودند تا پس از بالا رفتن از پله‌ها به دفتری برسند که اسنادشان در آنجا پردازش می‌شد. کاغذ‌ها روی هم چیده شده بود و مسئولان برای مقابله با تعداد بازدیدکنندگان تلاش می‌کردند. پس از ثبت نام، بستگان، از جمله میکولا، به آزمایشگاه سیار DNA رفتند تا سواب بزاق برای مقایسه با اجساد بازیابی شده تهیه کنند.

در لوکیوکا، روستایی در حدود ۱۱ مایلی (۱۸ کیلومتری) ایزیوم، آنا اوزریانسکا نیز به دنبال شوهرش است که به گفته او در ۱۲ آوریل توسط نیرو‌های طرفدار روسیه برده شد و از آن زمان تاکنون خبری از او نشده است.

این زن ۶۱ ساله پوستر‌هایی از شوهرش در اطراف ایزیوم نصب کرده است، به این امید که ممکن است کسی چیزی در مورد سرنوشت همسرش الکساندر، که او را ساشا می‌نامد، شنیده باشد. او به رویترز گفت: بعضی اوقات صبح زود از خواب بیدار می‌شوم، باید بیدار شوم، اما نمی‌دانم از کجا شروع کنم. سرم را در بالش فرو می‌کنم و فکر می‌کنم حالا چه کار کنم.

آنا تلفن خود را در خانه دوستش لنا که دارای سیگنال تلفن همراه است نگهداری می‌کند تا در صورت دریافت تماسی در مورد ساشا از دفتر اداره افراد گمشده مطلع شود.

یک روز پس از بازدید مایکولا از آزمایشگاه DNA، تابوت اولکساندر از سردخانه ایزیوم به قبرستان کامیانکا برده شد تا در حضور تعداد کمی از بستگان و همسایگان دفن شود.

در یک صبح مه آلود در زیر یک آسمان خاکستری صاف، گروه به آرامی در مسیری از میان چمن‌های بیش از حد رشد کرده و بوته‌ها قدم زدند و مراقب بودند که روی مین‌های پروانه‌ای که زمین را پر کرده بودند و به سختی از برگ‌های پاییزی تشخیص داده می‌شد پا نگذارند.

نینا ملنتس بر روی تابوت پوشیده از پارچه گلدوزی شده گریست. صدای انفجار‌های دور به گوش می‌رسید. بیرون از قبرستان، همانطور که مردم در حال رفتن بودند، یک ون دیگر با یک تابوت رسید. این بار کسی نبود که با آن وداع کند و به سرعت آن را بردند تا دفن کنند.

به گزارش فرارو، مانند بسیاری از ساختمان‌های دیگر در کامیانکا، خانه نینا به آوار تبدیل شده بود و تنها چند دیوار تا حدی پابرجا بود. جعبه‌های چوبی مهمات در کنار یک مسیر خاکی پخش شده بود، حرف "Z" که توسط نیرو‌های روسی استفاده می‌شد به رنگ سفید روی ماشین ها، نرده ها، تانک‌ها و خانه‌ها نقاشی شده بود و یک خودروی زرهی سوخته در کنار آن قرار داشت.

نینا ملنتس در حالی که ویرانی‌ها را بررسی می‌کرد، گفت: متشکرم روسیه، این هدیه‌ای است که شما به ما می‌دهید!

ارسال نظرات