صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۶۶۴۳۹
«گسترش و توسعه پیوندهای نظامی عرب-اسرائیلی احتمالا رهبری ایران را متقاعد خواهد ساخت تا برنامه اتمی خود را در سطوح پیشرفته کنونی حفظ کند و در آینده از مزایای امنیتی آن بهره‌مند شود. اگر تهران این ارزیابی را داشته باشد که با، یا بدونِ یک توافق اتمی، همکاری نظامی منطقه ای جهت مقابله با توانمندی های این کشور رو به افزایش خواهد بود، احتمالا به این جمع بندی می رسد که احیای برجام عملا حامل خطرها و ریسک های امنیتی گسترده تری برای این کشور است».
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۸ - ۱۷ مرداد ۱۴۰۱

فرارو-"انیسیتو میدل ایست" در گزارشی ضمن اشاره به ایجاد تغییرات قابل توجه در راهبرد اسرائیل در رابطه با ایران، به طور خاص به این نکته اشاره می کند که این رژیم مدتی است به این باور رسیده که جهت مهارِ واقعی ایران، بایستی توانمندی های نظامی و هسته ای این کشور را به طور همزمان هدف قرار دهد.

این اندیشکده به طور خاص زمینه چینی های اسرائیل جهت ایجاد یک اتحاد منطقه ای با دولت های عرب حاشیه خلیج فارس علیه ایران را مقدمه ای جهت تنگ تر کردنِ دامنه فشارها علیه ایران در چهارچوب سیاست‌های تهاجمیِ جدید خود ارزیابی می کند. راهبردی که البته با توجه به قدرت منطقه ای ایران و توان پیشرفته هسته ای این کشور و البته برخی واقعیت های منطقه ای، در امر پیشبردِ خود با موانع و چالش های قابل ملاحظه ای رو به رو است.

"انیسیتو میدل ایست" در این رابطه می نویسد: «راهبرد اسرائیل در رابطه با ایران در شرایط کنونی، تغییرات قابل توجهی را متحمل شده است. احتمال شکست و فروپاشی مذاکرات مرتبط با احیای برجام و یا رکودِ طولانی مدت این مذاکرات و در عین حال شانس بالای افزایش قابل توجه توانمندی های هسته ای ایران و در نهایت، پیچیدگی های فراوان هرگونه اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران، همه و همه حاکی از معادلاتی هستند که بعید است به این زودی ها حل شوند. از این رو، اسرائیل این نیاز را در خود حس کرده که باید راهبردهایش در قبال ایران را هدفِ تجدیدنظر و بازتعریف قرار دهد.

در سال های اخیر، نوعی درکِ روز افزون در اسرائیل مبنی بر این مساله وجود داشته که برنامه هسته ای ایران را نمی توان جدای از راهبردهای نظامی گسترده ترِ این کشور ارزیابی و تحلیل کرد. در نتیجه، راهبرد اسرائیل در شرایط کنونی متمرکز بر بسیج کردنِ منابع منطقه ای جهت مهارِ همزمان برنامه های نظامی و هسته ای ایران است.

به گزارش فرارو، در شرایطی که در کوتاه مدت، ایجاد یک مشارکت راهبردی میان اعراب و اسرائیل علیه ایران غیرمحتمل به نظر می رسد، اسرائیل عملا به سختی در تلاش است تا اجماع منطقه ای قوی تر و گسترده تری را علیه ایران ایجاد کند و از این طریق توانمندی های نظامی ایران را کاملا رصد و مهار کند. در این چهارچوب، دفاع هوایی و موشکی، امنیت دریایی و نیروهای عملیات ویژه، همگی حوزه هایی هستند که ادغام ساختارها و چهارچوب های نظامی اعراب، اسرائیل و آمریکا، در قالب آن ها می تواند اتفاق بیفتد و از این رهگذر، دستورکار مهار توانمندی های ایران چه درحوزه هسته ای و چه نظامی دنبال شود. به طور خاص برای اسرائیل، این پروژه‌های ادغام دفاعی و نظامی، حتی اگر نتایج برآمده از آن ها خفیف باشد، کمک زیادی به مهار واکنش های تلافی جویانه ایران در صورت انجام هرگونه اقدام نظامی اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران خواهد کرد.

به بیان دیگر، مقام های اسرائیلی امکان دارد که این همکاری های منطقه ای را به مثابه یکی از مراحلِ حمله به ایران و تاسیسات هسته ای این کشور ارزیابی کنند. اضافه بر این، نزدیک‌سازی ساز وکارهای نظامی ارتش و سرویس های امنیتی اسرائیل به مرزهای ایران به نحو قابل ملاحظه ای توان و منابع اطلاعاتی آن و در عین حال توانمندی های تهاجمی آن در داخل ایران را نیز تقویت خواهد کرد. در واقع باید اینطور گفت که اسرائیلی ها در سال های اخیر، به نحوی فرصت طلبانه سعی داشته اند تا از جریان رقابت های ایران و اعراب، جهت تعقیب همکاری های نظامی-فنی خود با کشورهای عرب منطقه استفاده کنند و در این چهارچوبِ جدید به نوعی "مهار ایران" را دنبال کنند.

البته که شماری از تحولات همبسته و مرتبط با یکدیگر نیز به تغییر شکلِ چشم انداز راهبردی منطقه ای جهت تسهیل این دستورکار کمک کرده اند. اول اینکه پس از مذاکرات طولانی، امارات متحده عربی و بحرین توافق عادی سازی روابط خود با رژیم اسرائیل را در قالب توافق موسوم به ابراهیم امضا کردند(در آگوست سال 2020).  دوم اینکه عدم قطعیت و اطمینانی که برخی رهبران عربی حاشیه خلیج فارس نسبت به تعهد آمریکا در دفاع از خود دارند، فضای سیاسی مناسبی را برای همکاری های امنیتی بیشتر آن ها با اسرائیل فراهم کرده است. سوم اینکه تجدید توجه آمریکا به منطقه و سفر اخیر بایدن به اسرائیل و عربستان سعودی نیز تعهد جدید آمریکا به ایجاد پیوندهای قوی تر و راهبردی تر میان اعراب و اسرائیل را نشان داد. فرماندهی مرکزی نیروهای آمریکایی در منطقه موسوم به "سنتکام" نقشی قابل توجه در دفع خطرات هرگونه روند ادغام سازی توانمندی های اسرائیل و کشورهای عرب منطقه بازی می کند. راهبردی که در قالب آن آمریکا به شیوه جدیدی تعهد خود را به شرکایش اعلام می کند.

تصمیم ارتش آمریکا به انتقال اسرائیل به حوزه فرماندهی سنتکام در اوایل سال 2021 میلادی بایستی به مثابهِ یک تسهیل کننده و کاتالیزور قابل توجه در این روند ارزیابی شود. در عین حال، ایجاد روابط نزدیکتر نظامی میان اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، به حفظ موقعیت آن ها در اردوگاه مطلوب غرب و تقویت جبهه غرب در برابر چین و روسیه(در راستای منافع غرب) نیز کمک زیادی می کند.

در این میان در حالی که توسعه ساختار ادغام شده عربی-اسرائیل-آمریکا در حوزه های دفاع هوایی و موشکی نیاز به زمان زیادی جهت محقق شدن دارد، همکاری میان دولت های عربی و اسرائیل از مدت ها قبل در این رابطه شروع شده است.

در ماه ژوئن سال 2022، "بنی گانتس" وزیر جنگ اسرائیل به قانونگذاران اسرائیل گفت که این رژیم بخشی از اتحاد نظامی منطقه ای با دولت های عربی موسوم به سپر دفاع هوایی خاورمیانه است. اعضای این ابتکار جدید با هم و در کنار آمریکا کار می کنند تا در مقابل قدرت موشکی ایران و پهپادهای این کشور، بازدارندگی مطمئنی را ایجاد کنند. گانتس حتی ادعا کرد که این اتحاد مستقر شده، عملیات هایی را نیز علیه توانمندی های ایران در حوزه های مذکور در حوزه منطقه ای انجام داده است. در عین حال یک مقام اسرائیلی نیز گفته است که کشورهای شریک اسرائیل در ابتکار مذکور، سامانه های پدافند هوایی خود را از طریق ارتباطات الکترونیک با یکدیگر همراه و هماهنگ می کنند. البته که گزارش های تایید نشده ای نیز از استقرار سامانه های راداری اسرائیل در امارات و بحرین خبر می دهند.

واکنش و پاسخ ایران

ایران نیز پاسخ ها و واکنش های خاص خود را در رابطه با اسرائیل و دیگر طرف های منطقه ای تعریف کرده است. پاسخ هایی که مبنای اصلی آن ها بر منطقِ "توازن تهدید" استوار است. روندها و نوع رفتارهای ایران در برهه های زمانی که دشمنان و رقبای این کشور سعی داشته اند تا از آن تصویر یک تهدید وجودی را برسازند و تا جای ممکن آن را محدود کنند، نشان می دهد که ایران در قبال یک چنین شرایطی، از سیاست های محافظه‌کارانه دوری می کند و رویه هایی را در پیش می گیرد تا به طرف یا طرف های مقابل بفهماند که در صورت تداوم روند تهدید آمیز علیه ایران باید بهایی سنگین را بپردازند.

دستورکاری که حتی بعضا موجب شده تا طرف های مقابل ایران به این کشور امتیازهای قابل توجهی را نیز اعطا کنند. اساسا ایده توازن قوا، تفکر راهبردی ایرانیان را به تسخیر خود در آورده است. از چشم انداز تهران، همکاری نظامی میان اعراب و اسرائیل می تواند به صورت بالقوه، وضعیتِ موجود منطقه ای و توازن فعلی دفاعی-تهاجمی را تغییر دهد. با درنظر گرفتن این مساله، حداقل دو سیاستِ هم پوشان احتمالا به راهبردهای واکنشی ایران شکل خواهند داد.

اول، تهران امکان دارد که برنامه هسته ای خود را به مثابه راهی جهت برقراری توازن قوا بنگرد. از این منظر، گسترش و توسعه پیوندهای نظامی عرب-اسرائیلی احتمالا رهبری ایران را متقاعد خواهد ساخت تا برنامه اتمی خود را در سطوح پیشرفته کنونی حفظ کند و در آینده از مزایای امنیتی آن بهره مند شود. اگر تهران این ارزیابی را داشته باشد که با، یا بدون یک توافق اتمی، همکاری نظامی منطقه ای جهت مقابله با توانمندی های این کشور رو به افزایش خواهد بود، احتمالا به این جمع بندی می رسد که احیای برجام عملا حامل خطرها و ریسک های امنیتی گسترده تری برای این کشور است.

در این چهارچوب، امکان دارد که تهران تصمیم بگیرد تا گزینه افزایش توانمندی های اتمی خود را به مثابه یک واکنش حیاتی به تهدیدات جبهه مخالفش، در نظر داشته باشد. واکنش های پیشین ایران عملا از همین منطق پیروی می کردند. از این منظر، ایران به حملات اسرائیل علیه دانشمندان و تاسیسات اتمی خود، با افزایش سطح و ظرفیت های غنی سازی اش پاسخ داده است.

دوم اینکه امکان دارد که تهران تصمیم به اِعمال قدرت منطقه ای خود بگیرد و توان بازدارندگی اش را به واسطه تقویت نیروهای نیابتی اش و افزایش میزان کمک های نظامی خود به آن ها بهبود بخشد. در این چهارچوب، هرچه پیوندهای نظامی و فنی میان دولت های عربی و اسرائیل افزایش پیدا می کند، این مساله صرفا به افزایش تحرکات محور مقاومت در یمن، عراق و سوریه جهت تقابل با جبهه جدید ایجاد شده علیه تهران ختم خواهد شد. در شرایطی که گفتگوهای ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس می تواند تا حدی تنش های سیاسی را کاهش دهد، با این حال با توجه به فقدان گفتگوها و مذاکرات محسوس امنیتی و سیاسی میان ایران و دولت های عربی، چندان سخت نیست که تصور کنیم تهران نیز به صورت عملیاتی و فنی به این مساله واکنش نشان دهد.

در این رابطه مثلا ایران پهپادهای بیشتری را در اختیار نیروهای نیابتی خود قرار می دهد و دامنه و بُرد عملیاتی اعضای محور مقاومت را که این تجهیزات را دریافت می کنند، افزایش خواهد داد و در عین حال، در پیِ نیروهای نیابتی جدیدی نیز بر خواهد آمد. از سویی امکان دارد که تهران همچنین به تدریج توانمندی های تهاجمی خود را در اقصی نقاط منطقه گسترش بخشد تا از این طریق از روند قدرت گیری رو به رشد رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه ای خود عقب نماند.

چشم اندازهای آتی

پیامدهای بالقوه این دینامیسم های توازن و عدم توازن برای آینده منطقه خاورمیانه، شوم و ناگوار خواهد بود. این دینامیسم ها بیش از پیش چشم اندازهای دستیابی به یک راهکار سیاسی در مورد مسائل کلیدی منطقه ای را پیچیده تر می کنند. مساله ای که می تواند به نحوی منفی بر آینده تلاش های مرتبط با عادی سازی روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس اثرگذاری داشته باشد.

عادی سازی روابط میان اسرائیل وکشورهای عربی نیز در نوع خود با چالش های زیادی رو به رو است. مشکل اصلی در این میان این است که اسرائیل در این روند هیچ امتیازی را برای فلسطینی ها قائل نیست و نسبت به راهکار ایجادِ دو دولت در اراضی اشغالی، کاملا بی اعتنا است. همین مساله خود موجب می شود تا روند عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، در منطقه ایجاد ثبات نکند. در این میان، سوگیری اتحاد احتمالی اسرائیلی-اعراب و آمریکا با یکدیگر با هدف مهار ایران، حتی می تواند بی ثباتی های به مراتب گسترده تری را در منطقه خاورمیانه ایجاد کند.

در این راستا بهترین راهکار جهت ایجاد ثبات، برچیدن مسائلی است که به اوج گیری تنش ها میان ایران و اسرائیل کمک می کنند. در عین حال باید از گفتگوهای ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی و همچنین گفتگوی راهبردی منطقه ای به ویژه در قالب گفتگوهای دفاعی ایران و عربستان سعودی نیز حمایت شود.

ارسال نظرات