فرارو-با شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا و روی کارآمدن جو بایدن، ایده بازگشت دوباره آمریکا به سیاستهای بین المللی پیشین خود، تمام جهان را فرا گرفت. پیشتر از آن و در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما، نزدیکی میان ایالات متحده و هم پیمانان قدرتمند آن در اروپا و آسیا کاملاً مشهود بود که یکی از مظاهر آن توافق بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۱۵ بود. اما این توافق به مانند برخی دیگر از توافقهای بین المللی آمریکا در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ، نقض شد و ساز مخالف با سیاستهای بین المللی پیشین آمریکا زده شد. این ساز ناکوک البته ترامپ را سرنگون کرد و شعار «بازگشت آمریکا» دوباره امید به احیای پیمانهای بین المللی پیشین از جمله برجام را زنده کرد.
به گزارش فرارو، با این حال ماجرا به همین سادگی نبود چرا که طرفهای مقابل این پیمانها بر اثر سیاستهای تهاجمی دولت دونالد ترامپ متضرر شده و اقداماتی متقابل را اتخاذ کرده بودند. چین در پاسخ به تعرفههای گمرکی اعمال شده از سوی دولت ترامپ، تعرفههایی مشابه وضع کرد و روسیه نیز به اتهام دخالت در انتخابات آمریکا و همچنین مسائل اقتصادی در تضاد با آمریکا قرار گرفت. در این میان ایران نیز به علت خروج دولت ترامپ از برجام و اعمال تحریم ها، تعهدات خود در این پیمان را کاهش داد و حتی اجرای برخی مفاد هستهای در پروتکل الحاقی را به حالت تعلق درآورد. در چنین شرایطی بود که دولت جو بایدن بر سرکار آمد و سخن از «بازگشت» به وضعیت قبل پیش آمد، اما این بار به نظر میرسد که شرایط حتی از زمان باراک اوباما پیچیدهتر شده باشد. در حالی که تقابل آمریکا با چین و روسیه به اوج خود رسیده است و ایران نیز در بی اعتمادی به مراتب بیشتری نسبت به غرب و آمریکا قرار دارد، آیا واقعاً دولت بایدن میتواند با استفاده از دیپلماسی ادعایی خود، به راه حل مناسبی برای موضوع هستهای ایران دست یابد؟ نشریه آمریکایی The Hill طی گزارشی به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه ملاحظه خواهید کرد.
به گزارش نشریه هیل، ماه گذشته وقتی جو بایدن، رئیس جمهور جدید ایالات متحده برای اولین بار در وزارت امور خارجه حضور یافت تا اصول سیاست خارجی دولت خود را به اطلاع عموم برساند، در جمله کوتاه، اما مشخص اظهار داشت: «آمریکا بازگشته است، دیپلماسی به مرکز سیاست خارجی آمریکا بازگشته است». اندکی بعد نیز وزیر امور خارجه آنتونی بلینکن نیز اعلام کرد که بایدن از رویکرد سختگیرانه بیگانه ستیزی و تعرفه بالای گمرکی که دولت ترامپ به چین تحمیل کرده، دست خواهد کشید و در عوض اتحادیههای آسیایی را برای جستجوی راه حلهای دیپلماتیک تشکیل میدهد.
اما موضوع چالش برانگیز ایران بود که به نظر میرسد جو بایدن در این زمینه حتی زمان محدودتری در اختیار دارد. تحلیل کارشناسان نشان میدهد که انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ایران در اوایل تابستان، میتواند دردسر بزرگی برای جو بایدن در رسیدن به یک توافق مطلوب مورد نظر او باشد. در انتخابات اخیر، پارلمان ایران به دست احزاب اصولگرا افتاد و پیشبینیها از احتمال بالای پیروزی یک فرد اصولگرا در مقام ریاست جمهوری دارد که این امر میتواند روند مذاکرات هستهای را به شدت برای آمریکا سخت کند. انتشار اخباری مبنی بر تحقیق ایران در مورد امکان حمله به پایگاه نظامی فورت مک نایر در واشنگتن، در واکنش به ترور سردار قاسم سلیمانی نیز در داخل آمریکا تردیدهایی را ایجاد کرده است.
از نظر ایالات متحده، جمهوری اسلامی ایران همیشه از مهمترین مسائل امنیت ملی این کشور است. دولت اوباما تصور میکرد که با توافق هستهای ۲۰۱۵ (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) تا حدود زیادی این مسئله را حل کرده است، اما این معاهده از همان ابتدا انتقاداتی را در میان هر دو طرف به دنبال داشت. در ایران، مخالفان معتقد بودند که ایران تعداتی فراتر از حد را پذیرفته است و در آمریکا نیز مخالفان معتقد بودند که محدودیتها به اندازه کافی قادر نخواهد بود برنامه هسته ایران را محدود کند و مسئله امکان دست یابی ایران به سلاح هستهای همچنان باقی است. از دیگر استدلالهای مخلفان غربی برجام این بود که این توافق نامه کوتاه مدت بود و اساساً در سال ۲۰۲۵ پایان مییابد. از طرف دیگر این مخالفان معتقد بودند یک توافق جامع با ایران نیازمند دربر گرفتن تمام تهدیدات احتمالی ایران از جمله برنامه موشکهای بالستیک این کشور است.
با پایان دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ، این مخالفتها با برجام در آمریکا شدت گرفت که دولت ترامپ نیز بدان دامن میزد. در همین فضا دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از این توافق به طور یکجانبه خارج شد و اندکی بعد مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا مدعی شد که این پیمان نتوانسته نقش بی ثبات کننده ایران در منطقه را کاهش دهد و به همین دلیل دولت آمریکا قصد دارد تا با ابزار تحریم و سیاست موسوم به «فشار حداکثری»، ایران را به توافقی جدید و جامع بکشاند. اما ایران نه تنها به میز مذاکره کشیده نشد بلکه متقابلاً و گام به گام پنج تعهد خود در این پیمان را تعلق کرد. ایران سطح ذخایر آب سنگین و اورانیوم غنی شده خود را به بیش از میزان تعیین شده در برجام افزایش داد. درصد غنی سازی اورانیوم از ۳.۶۷ تعیین شده در برجام بالاتر رفت و تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته غنی سازی اورانیوم در تأسیسات غنی سازی فردو گسترش یافت. ایران همچنین برخی از تعهدات خود در زمینه پروتکل الحاقی را به حالت تعلیق درآورد و محدودیتهایی را برای بازرسان سازمان انرژی اتمی اعمال کرد.
در واقع تحریمهای ایالات متحده بر ضد ایران نوعی جنگ اقتصادی را بر این کشور تحمیل کرد که ایران نیز در پاسخ دست به اقداماتی زد که به غرب نشان دهد چنین تحریمهایی برای آنها بدون هزینه نخواهد بود. به عبارت دیگر ایران برای منصرف کردن آمریکا از این اقدامات تلاش کرد تا سیاست اعمال این تحریمها برای آمریکا پُرهزینه باشد، اما آمریکا با انجام اقدامی دیگر این مسئله را بیش از پیش پیچیدهتر کرد. در ژانویه سال ۲۰۲۰ ارتش ایالات متحده با دستور دونالد ترامپ، طی یک عملیات خارجی در خاک عراق، سردار قاسم سلیمانی، فرمانده قدس سپاه پاسداران ایران را ترور کرد که این موضوع با واکنش نظامی مستقیم ایران برضد ارتش آمریکا مواجه شد. این موضوع روابط ایران و آمریکا را بیش از پیش پیچیده کرد و احتمال وصول به یک توافق میان دو کشور، علی رغم ادعاهای دونالد ترامپ، دور از دسترس قرار داد.
دونالد ترامپ هزینه این سیاستهای خود را در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ امریکا پرداخت کرد و پس از یک دوره ریاست جمهوری جای خود را به جو بایدن کهنه کار داد. اما جو بایدن نیز به نظر نمیرسید کار آسانی برای رسیدن به توافق با ایران داشته باشد با این وجود اقدامات او نشان از اتخاذ سیاستهای دیپلماتیک در برخورد با این مسئله دارد. در ابتدا دولت او درخواست ایالات متحده به شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر اعمال مجدد تحریمها بر ضد ایران را پس گرفت. بایدن از کنار گذاشتن رویکرد «فشار حداکثری» ترامپ خبر میداد، اما وی اصرار دارد که ایالات متحده تحریمها را لغو نمیکند مگر اینکه ایران غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. وی اظهار داشت که خواهان توافقی طولانیتر و تقویت برجام است و قول داد که قبل از شروع مذاکره با ایران، با اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس در این خصوص مشورت کند.
چینش تیم مذاکره کننده ایالات متحده برای پیشبرد مذاکرات هستهای نیز نشان میدهد که افرادی با تجربه در زمینه مسائل ایران انتخاب شده اند. وزیر امور خارجه بلینکن هنگام خروج امریکا از برجام، معاون وزیر امور خارجه بود. رابرت مالی، رئیس سابق گروه بحران بین المللی، رئیس مذاکره کننده اصلی آمریکا در سال ۲۰۱۵ بود که به تازگی به عنوان نماینده ویژه در امور ایران منصوب شده است. مالی در طول سالهای گذشته، با بسیاری از دشمنان ایالات متحده و اسرائیل، مانند حماس، حزب الله و دولت بشار اسد در سوریه درگیر بوده است.
پیش بینی میشود که رابرت مالی یکی از بازیگران اصلی دیپلماسی پیش رو با ایران باشد. وی سابقه طرفداری از دیپلماسی نسبت به زور و مخالفت با تحریمهای شدید را در کارنامه دارد. وی طی مقالهای که در سال ۲۰۱۸ در فارن پالیسی به چاپ رساند نوشت که «با اعمال تحریمهای گسترده بر ضد ایران، امریکا انتظار دارد که ایران هر کاری را که ایالات متحده میخواهد انجام دهد، اما واقعیت این است که بدون لغو تحریمها ایران هیچ کاری برای آمریکا انجام نخواهد داد». در عوض، وی پیشنهاد کرد تا مذاکرات هستهای در یک مجموعه وسیعتر از بحثها با ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس برای کاهش تنشهای منطقهای برنامه ریزی شود.
در بخش دیگری از وزارت امور خارجه، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن وجود دارد که به نظر میرسد بین او و رابرت مالی شباهت کمتری وجود دارد. او برای تنش زدایی و رسیدن به یک راه حل جدید و جامع، معتقد به اعمال فشار بر بازیگران اصلی منطقهای است. در واقع طرفداران تندروی در قبال ایران از این امر واهمه دارند که رابرت مالی در جریان مذاکرات احتمالی خود با ایران، بیش از حد به ایران امتیاز دهد. با خبر انتصاب وی که نیازی به تأیید سنا ندارد، سناتور تام کاتن که از جمله این افراد تندرو است، ضمن محکوم کردن این انتصاب مدعی شد که «رابرت مالی سابقه دوستی طولانی مدتی با جمهوری اسلامی ایران دارد». بنیامین نتانیاهو نیز که ممکن است مدت طولانی تری در قدرت نباشد، با برجام مخالفت کرده و خواهان رویکرد مقابلهای بیشتری با ایران است. وی مدعی است: «برجام به معنای خداحافظی با اسلحه نیست، بلکه به معنای خداحافظی برای کنترل تسلیحات است».
چینش افراد مذاکره کننده در دو دولت ایران و آمریکا نشان میدهد که در نظر امکان یافتن راه حلی دیپلماتیک میان دو کشور بر سر موضوع هستهای ایران فراهم است، اما موانع موجود بر سر این مسیر دیپلماتیک به ویژه قدرت گروهای مخالف در هر دو سمت، حکایت از در پیش بودن مسیری صعب العبور است. در حال حاضر زمان به سرعت در حال گذر است و آنچه تاکنون قابل مشاهده است، این است که ما هنوز در همان جایی هستیم که بودیم و بازی نیز در اوج خود قرار دارد.