صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۸۰۸۶۹
اگر این راهکار‌ها مطابق میل جامعه نیست، به دلیل مشاهده تبعیض‌ها و شکاف‌های طبقاتی روزافزون و اطلاع از وضعیت زندگی برخی دیگر از ساکنان زمین است که در رفاه و آسایش روزگار می‌گذرانند و مسئولیت این تفاوت‌ها بر عهده علم روان‌شناسی نیست باید مشکل را در جای دیگری جست‌وجو کرد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۱ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۹

مهدی ملک‌محمد روان‌شناس در یاداشتی در روزنامه شرق نوشت: یک دقیقه از برنامه‌ای تقریبا دو‌ساعته در شبکه دو سیما به‌صورتی گسترده در فضای مجازی منتشر می‌شود. در این یک دقیقه شاهد صحبت‌های روان‌شناسی هستیم که به مردم توصیه می‌کند انتظاراتشان را پایین‌تر بیاورند و برای مثال، ماهی یک‌بار میوه بخورند. برخی از کاربران خشمگین شبکه‌های اجتماعی به صداوسیما می‌تازند و برخی دیگر به کارشناس برنامه و دیگران هم به علم روان‌شناسی.

آیا واقعا آموزه‌های روان‌شناسی برای این روز‌های مردم ایران، به حداقل رساندن انتظارات است؟ آیا علم روان‌شناسی که مهم‌ترین هدفش بهبود کیفیت زندگی انسان‌ها بوده، اکنون به کاهش بیش‌از‌پیش میوه و مواد پروتئینی در سبد غذایی خانوار ایرانی توصیه می‌کند؟

برای پاسخ به این سؤالات و یک تحلیل جدی و دقیق نیاز به تصویری بزرگ‌تر و کامل‌تر داریم. آنچه در برنامه روز یکشنبه «زنده‌باد زندگی» رخ داد، به‌صورت خلاصه چنین بود: ابتدا زوجی میهمان برنامه بودند که در خانه محقر ۳۰‌متری والدین زن و همراه دختر کوچکشان زندگی می‌کنند. این زوج در گفتگو با مجری برنامه به سختی‌های زندگی‌شان اشاره می‌کنند و البته به امیدشان برای رسیدن به روز‌هایی خوب. پس از این گفتگو، نوبت به میهمان روان‌شناس می‌رسد که در یک گفت‌وگوی ۲۰ دقیقه‌ای از امید بگوید.

یک جست‌وجوی ساده در اینترنت نشان می‌دهد که این کارشناس دارای مدرک دکترای روان‌شناسی تربیتی و مدیریت آموزشی و استادیار دانشگاه آزاد است. او تلاش می‌کند به‌جای حرف‌های زیبا، راهکار‌هایی عملی ارائه کند تا فقر و شرایط سخت زندگی این روز‌ها اندکی کاهش یابد. راهکارهایش هم نه غیرعلمی هستند و نه غیرعملی.

همان چیز‌هایی هستند که پیش‌تر از ایشان، دکتر مارتین سلیگمن، روان‌شناس مشهور دانشگاه پنسیلوانیا و رئیس سابق انجمن روان‌شناسی آمریکا و روان‌شناسانی دیگر بار‌ها و بار‌ها در کتاب‌ها و مقالاتش به آن‌ها اشاره کرده است. اما یک جای کار می‌لنگد و همین، سبب پخش گسترده آن یک دقیقه گلچین‌شده در فضای مجازی می‌شود: متأسفانه امید در کشور ما مفهومی پرکاربرد و به همین دلیل، خالی از معنا شده است.

در‌حالی‌که روان‌شناسانی مانند ریک اسنایدر، واضع نظریه امید، این مفهوم را سازه روان‌شناختی پیچیده‌ای می‌دانستند که دارای سه جزء است: مشخص‌بودن هدف، یافتن مسیر برای دستیابی به هدف و باور فرد برای رسیدن به هدف. تفکر امیدوارانه باید شامل هر سه جزء باشد. حال، در ایران امروز کدام‌یک از این سه جزء در زندگی اجتماعی مردم مشخص است؟ هدف یا اهداف ملی چیست؟ مسیر‌های ممکن برای دستیابی به این اهداف کدام‌اند؟ آیا آحاد ملت ایران با اهداف ملی مشخص‌شده سازگارند و باور دارند که می‌توانند به آن‌ها دست یابند؟ وقتی رئیس دولت امید هر هفته از مقاومت ملت ایران می‌گوید و آنان را بانشاط و امیدوار می‌خواند، از چه حرف می‌زند؟ آیا مفهوم امید در نظر رئیس دولت امید همان است که علم روان‌شناسی می‌گوید؟

مردمان سرزمین ایران در پایان سال ۱۳۹۹ با از دست‌دادن بیش از ۶۰ هزار هم‌وطن یا عضوی از خانواده به‌دلیل ویروسی که به‌گواه کارشناسان و اهل فن می‌شد بسیار بهتر مدیریت شود و شرایط بد اقتصادی شاهد برنامه‌ای در رسانه رسمی هستند که توصیه به قناعت دارد و کاهش بیش از پیش انتظارات. در این میان چه کسی مقصر است و باید یقه چه کسی را گرفت؟

علم روان‌شناسی مانند هر علم دیگری محدوده‌ای مشخص دارد و هدفش بهبود وضعیت روان‌شناختی انسان‌ها است. ازهمین‌رو، راهکار‌هایی ممکن ارائه می‌کند با توجه به وضعیت و زمان. راهکارهایش برای مبارزان در جنگ، قحطی‌زدگان کشور‌های فقیر و ساکنان سرزمین‌های آرام و ثروتمند یکسان نیست.

در یک نگاه آرمانی خوب است که وضعیت زندگی همه مردمان این سیاره آبی یکسان و سرشار از رفاه و آرامش باشد تا هدف راهکار‌های روان‌شناسانه ارتقا سطح به‌باشی روانی باشد، اما زندگی واقعی چنین نیست و مقصر بروز و تشدید وضعیت‌های نابهنجار اجتماعی نیز، علم روان‌شناسی نیست.

این علم در حد وسع خود آموزه‌های مشخصی برای پیشگیری و حل مشکلات اجتماعی داشته و دارد، اما این سیاست‌مداران‌اند که باید به این آموزه‌ها توجه کنند و آن را به کار ببندند. اگر در جامعه‌ای به این آموزه‌ها توجهی نمی‌شود، روان‌شناس چه باید بکند جز اینکه راهکار‌هایی مشخص و عملی مطابق با وضعیت پیش‌آمده ارائه دهد تا سلامت روان جامعه بیش‌از‌این به خطر نیفتد.

اگر این راهکار‌ها مطابق میل جامعه نیست، به دلیل مشاهده تبعیض‌ها و شکاف‌های طبقاتی روزافزون و اطلاع از وضعیت زندگی برخی دیگر از ساکنان زمین است که در رفاه و آسایش روزگار می‌گذرانند و مسئولیت این تفاوت‌ها بر عهده علم روان‌شناسی نیست باید مشکل را در جای دیگری جست‌وجو کرد.

ارسال نظرات