صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۰۶۱۸
چرا نمی‌توانیم تراکم فروشی و نفت فروشی را کنار بگذاریم؟
پاسخ این است که تأمین درآمد‌های پایدار برای شهر و مستقل شدن بودجه کشور از درآمد‌های نفتی، نیازمند الزامات خاص خود در مدیریت شهر و کشور است. تحقق مشارکت مردم، شفافیت، پاسخگویی، حاکمیت قانون، مبارزه با فساد و نیز وجود سلامت اداری، مقدم بر دادن چنین شعاری است. حذف درآمد‌های نفتی یا فروش تراکم شهری، یک دستورالعمل و تصمیم اداری یا حسابداری و پولی و مالی نیست، بلکه بیش از آن یک تصمیم سیاسی است. تصمیم سیاسی معطوف به نیروی سیاسی و حامیان اجتماعی آن است. برای مستقل شدن از فروش تراکم و نفت باید اقدامات جدی کرد. باید آماده پذیرش تبعات آن بود. برای گرفتن هزینه‌های شهر از مردم یا گرفتن مالیات به جای فروش تراکم یا فروش نفت، باید در برابر مردم پاسخگو بود. الان و در ظاهر ماجرا، همه از فروش تراکم سود می‌برند. شهرداری پول کلانی به دست می‌آورد، سازنده که بیشترین بهره را می‌برد، خریدار هم از فضای بی‌مسکنی و کمبود مسکن، سرپناهی پیدا می‌کند. ولی همه این‌ها در یک ساختار معیوب، رانتی، عدم پاسخگویی و عدم شفافیت و از همه بدتر فسادآمیز قرار دارند. این دو منبع درآمدی از حیث رانتی و فسادآمیز بودن نیز وجه تشابه دارند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۸ - ۲۶ آبان ۱۳۹۷

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:

از روزی که انقلاب شد تا امروز یکی از گزاره‌های ثابت سیاست‌های عام نظام، کاهش وابستگی به نفت و جلوگیری از خام فروشی نفت بوده است. بطور قطع در این سال‌ها برخی کوشش‌ها برای تبدیل گاز و نفت به فرآورده‌های باارزش دیگر انجام شده است، مثل احداث پتروشیمی‌ها؛ ولی هیچگاه نتوانستیم خود را از چنگال وابستگی به نفت برهانیم؛ حتی زمانی که قیمت آن به بشکه‌ای صد دلار و بیشتر رسید، کماکان نیازمند دلار‌های نفتی بودیم و جالب اینکه هرچه بیشتر نفت‌های گران را فروختیم، پول آن نه‌تن‌ها به عرصه تولید و کاهش وابستگی نرفت، بلکه بخش تولید را خراب و وابستگی را نیز بیشتر کرد. بی‌علت نیست که در دوره وحشتناک احمدی‌نژاد صد‌ها میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم، ولی دریغ از ایجاد اندکی از اشتغال و تحقق رشد پایدار. امروز نیز مهم‌ترین مشکل خود را نه در ساختار‌های معیوب اقتصادی که در تحریم نفتی جست‌وجو می‌کنیم. ما که قرار بود غرب را تحریم نفتی کرده و از این طریق قدرت خود را نشان دهیم، امروز چنان وابسته به نفت شده‌ایم که مسیر معکوس را باید برویم و آنان هستند که ما را تحریم نفتی می‌کنند. این در سطح درآمد‌های کلان کشور بود. ولی در سطح مدیریت شهری نیز با مشکل مشابهی درگیر شده‌ایم. فروش تراکم که به منزله فروش ارتفاع و سطح شهر است به اصلی‌ترین منبع درآمد شهرداری‌ها به ویژه شهرداری تهران تبدیل شده است. تراکم و نفت از چند نظر مشابهت دارند:

اول اینکه هر دو بخش مهمی از درآمد‌های بودجه شهرداری و دولت را تشکیل می‌دهند. دوم اینکه هر دو درآمد ناشی از فروش ثروت است و هیچ ربطی به تولید و مصرف ندارد. برخلاف مالیات که منبع تمام‌نشدنی است و هرچه تولید و مصرف شود به همان نسبت نیز مالیات گرفته می‌شود و اگر تولید و مصرف افزایش پیدا کند، دریافت مالیات نیز بیشتر می‌شود، در موضوع نفت و تراکم شاهد آن هستیم که هر دو منبع محدود هستند و دیر یا زود به پایان می‌رسند؛ حتی اگر در مورد نفت منابع جدیدی کشف شود، باز هم منبع پایان‌پذیر تلقی می‌شود و بدتر اینکه تقاضای آن و قیمت آن‌ها به عوامل بیرونی مربوط می‌شود.

 

برای نمونه نفت در مقاطعی از بشکه‌ای ۳۰ دلار به بشکه‌ای ۷ دلار هم رسید و در فاصله کوتاهی دوباره افزایش یافت و در مقطعی به بیش از ۱۰۰ دلار رسید و دوباره به حدود ۴۰ دلار کاهش یافت. کشور را با چنین درآمد‌های ناپایداری نمی‌توان اداره کرد.

 

فروش تراکم هم همین وضع را دارد. برای نمونه روند تغییرات مساحت زیربنای پروانه‌های احداث ساختمان در تهران از بهار سال ۱۳۹۲ تا بهار سال ۱۳۹۶، حدود یک‌چهارم شده است.

 

جالب اینکه همه نامزد‌های شهرداری در دو دهه اخیر مثل سیاست‌مداران حکومتی؛ اولین وعده‌ای که می‌دهند کاهش وابستگی درآمد‌های شهرداری به فروش تراکم است و قول تأمین درآمد‌های پایدار برای شهرداری را می‌دهند، ولی در عمل همه آنان کمابیش مسیر گذشته را می‌روند؛ همچنان که در سال گذشته چنین قولی داده شد، ولی در عمل نتوانستند آن را پیش ببرند و عقب‌نشینی کردند. چرا در هر دو امید و آرزوی استقلال از درآمد‌های نفتی و نیز تأمین درآمد‌های پایدار برای شهرداری ناموفق هستیم؟ در عین حال که صادقانه چنین شعار‌هایی را می‌دهیم.

 

پاسخ این است که تأمین درآمد‌های پایدار برای شهر و مستقل شدن بودجه کشور از درآمد‌های نفتی، نیازمند الزامات خاص خود در مدیریت شهر و کشور است. تحقق مشارکت مردم، شفافیت، پاسخگویی، حاکمیت قانون، مبارزه با فساد و نیز وجود سلامت اداری، مقدم بر دادن چنین شعاری است. حذف درآمد‌های نفتی یا فروش تراکم شهری، یک دستورالعمل و تصمیم اداری یا حسابداری و پولی و مالی نیست، بلکه بیش از آن یک تصمیم سیاسی است. تصمیم سیاسی معطوف به نیروی سیاسی و حامیان اجتماعی آن است. برای مستقل شدن از فروش تراکم و نفت باید اقدامات جدی کرد. باید آماده پذیرش تبعات آن بود. برای گرفتن هزینه‌های شهر از مردم یا گرفتن مالیات به جای فروش تراکم یا فروش نفت، باید در برابر مردم پاسخگو بود. الان و در ظاهر ماجرا، همه از فروش تراکم سود می‌برند. شهرداری پول کلانی به دست می‌آورد، سازنده که بیشترین بهره را می‌برد، خریدار هم از فضای بی‌مسکنی و کمبود مسکن، سرپناهی پیدا می‌کند. ولی همه این‌ها در یک ساختار معیوب، رانتی، عدم پاسخگویی و عدم شفافیت و از همه بدتر فسادآمیز قرار دارند. این دو منبع درآمدی از حیث رانتی و فسادآمیز بودن نیز وجه تشابه دارند.

 

بنابراین تمام کسانی که می‌خواهند در دولت عهده‌دار امور شوند یا شهردار شوند و شعار حذف یا کاهش وابستگی به درآمد‌های نفتی و فروش تراکم را می‌دهند، باید پیش از طرح این شعار نشان دهند که چگونه می‌خواهند یا می‌توانند مقدمات لازم پیش‌گفته را در تحقق این دو شعار فراهم کنند. اگر درباره مقدمات آن‌ها حرفی نمی‌زنند یا نمی‌توانند انجام دهند، حتما یا باید به صداقت آن‌ها در شعاری که می‌دهند یا به آگاهی آن‌ها از شرایط تحقق شعارشان شک کرد یا هر دو.

ارسال نظرات