صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۱۸۸۷۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۶
چهل روز از تراژدي انفجار معدن «زمستان‌يورت» گذشت اما معدنکاران روايت تازه‌اي از روزهاي تلخ دارند

به گزارش اعتماد، گريه رسول بند نمي‌آيد. سكوت‌هاي چند ثانيه‌اي را، هق هق فروخورده‌اي پاره مي‌كند. رسول هنوز از آوار درهم پيچيده خاطرات ٦ روزي كه رفت براي بيرون آوردن جنازه‌هاي معدنچيان زغال سنگ «زمستان يورت»، خلاص نشده. بغض و گريه، توالي جمله‌ها و كلمات را مي‌شكافد. رسول، كارگر امداد و نجات معدن زغال سنگ «طزره» بود كه ٣ ساعت بعد از انفجار يورت، خودش را به معدن فرو ريخته رساند.

«اون روز، نوبت كاري من نبود. يك ساعت از ظهر گذشته بود كه خبر دادن يورت منفجر شده. وضعيت رو اضطراري زده بودن. دو و نيم بعدازظهر رسيدم يورت.»

‌ مي‌دونستين شرايط چطوره؟
«گفته بودن انفجار. مي‌دونستيم حتما با مصدوم زيادي روبه‌رو مي‌شيم، با اجساد زيادي روبه‌رو مي‌شيم. مي‌دونستيم اون تو چه خبره. وقتي گفتن ٤٠ نفر داخل معدن هستن، مطمئن بوديم حداقل ٢٠ نفرشون همون لحظه انفجار از بين رفتن.»

‌وقتي رسيدين، وضعيت هموني بود كه پيش‌بيني مي‌كردين؟
«بدتر از اوني بود كه فكر مي‌كرديم.» (رسول به گريه مي‌افتد)

معدن زغال سنگ «زمستان يورت» ساعت ١١ و ٣٠ دقيقه روز ١٣ ارديبهشت منفجر شد. هنگام انفجار، ٢٣ كارگر در تونل‌هاي استخراج و پيشروي معدن مشغول كار بودند كه همه كشته شدند. ٢١ كارگر از جمع ٥٠ كارگر و تكنسيني كه زمان انفجار، بيرون معدن كار مي‌كردند و براي كمك به همكاران‌شان به داخل معدن دويدند هم، كشته شدند. 

ساعاتي پس از حادثه، فيض‌الله كاكوئي؛ مسوول معدن زمستان يورت درباره علت انفجار گفت: «وقتي موتور ديزل از كار مي‌افتد، كارگران توسط يك دستگاه باطري كه خارج از تونل تهيه كرده بودند، قصد روشن كردن موتور ديزل كشنده لكوموتيو را داشتند كه به محض برقراري اتصال، جرقه ايجاد شده، باعث انفجار تونل مي‌شود.»

رسول و باقي اعضاي تيم امداد طزره، وقتي رسيدند كه جاده منتهي به معدن، زير پاي ازدحام خانواده كارگران يورت، گم شده بود. آفتاب هنوز به غروب ننشسته بود كه اولين گروه اجساد بيرون آمد. اولين گروه اجساد، همان ٢١ نفري بودند كه بعد از انفجار، براي كمك به كارگران تونل وارد معدن شدند.

«اونا همه همون اول تونل افتاده بودن. حدود ٩٠٠ متر كه جلو رفتيم پيداشون كرديم. جسدشون سالم بود. بر اثر گازگرفتگي كشته شدن.»

‌وقتي وارد معدن شدين، دستگاه گازسنج شما چه عددي از متان و مونوكسيد كربن نشون مي‌داد؟
«درصد گاز ٢٨٦٠ ppm بود و گاز متان، حدود ٤درصد. معدن به دليل تراكم گاز متان منفجر شد.»

‌مقدار نرمال مونوكسيد كربن و متان داخل معدن زغال‌سنگ چقدر بايد باشه كه انفجاري اتفاق نيفته يا دچار گاز گرفتگي نشن؟
«متان، كمتر از يك درصد و مونوكسيد كربن، كمتر از ppm ا ,٣٠.»

هر نفر از تيم امداد، يك دستگاه تنفسي مدار بسته به كول مي‌كشد. در چشم‌انداز تارِ تونل، هر دم و بازدم امدادگر، با اميد به نجات حتي يك معدنچي محبوس گره مي‌خورد. لمس نبض بي‌ضربان هر جسد، بدنه پلاستيكي ماسك امدادگر را بلورآجين مي‌كند از بغض و اشك.

«جلوتر كه رفتيم، كارگرايي كه در مسير انفجار بودن، به دليل برخورد با واگن‌ها سر و سينه شون تركيده بود يا به دليل موج انفجار، سوخته بودن.»

نخستين خبرها از انفجار و فروريزش معدن زغال سنگ «زمستان يورت» كه منتشر شد، تمام نگاه‌ها رفت به سمت يك تصوير ذهني از آواري درهم تنيده، شعله كشان و در حال ذوب. رسول كه از سال ١٣٨١ به تيم امداد و نجات طزره پيوسته، تصوير ديگري از آنچه در دل البرز پنهان بود، مي‌سازد.

در تصوير رسول، انفجار در معدن، مثل يك لوله توپ عمل مي‌كند. با انفجار، تمام هواي داخل معدن به بيرون پرتاب شده و همزمان، هواي جديد جايگزين مي‌شود. اما پس از انفجار و بر اثر تخريب ديواره‌هاي زغال، بلافاصله گاز مونوكسيدكربن از ديواره‌ها متصاعد مي‌شود كه انتشار اين گاز، مهلت طلايي نجات حادثه ديدگان معدن را به چند ثانيه تقليل مي‌دهد چون ماسك‌هاي فيلترداري كه معدنچيان استفاده مي‌كنند (اگر استفاده كنند) مانعي براي استشمام مونوكسيدكربن نيست و فقط مانع ورود غبار سيليس مي‌شود. آوار ايجاد شده بر اثر تخريب استحكامات داخل تونل، راه ورود گروه امداد براي بيرون آوردن حادثه ديدگان را مسدود مي‌كند و تا زمان خاكبرداري و انتقال آوار به خارج تونل و نصب همزمان آرك – استحكامات منحني شكل در فواصل ٣٠ سانتي در عرض تونل كه سنگيني وزن قوس تونل را به دوش مي‌كشد – امكان امدادرساني، تقريبا به صفر مي‌رسد مگر آنكه از مسير فرعي، راه انحرافي باز شده و دسترسي به حادثه‌ديدگان كه اغلب، پشت آوار قسمت‌هاي مختلف تونل محبوس مي‌شوند، ميسر شود.

«٤٠٠ متر كه جلو رفتيم توي تونل، آوار شروع مي‌شد و ١٤٠٠ متري تونل، همون نقطه انفجار، اوج آوار بود. چند روز طول كشيد تا تونستن اون آوار رو به بيرون منتقل كنن. مسوول فني طزره كه قبل از ما وارد تونل شده بود، به ما نقطه داد كه تونستيم برسيم بالاي سر اجسادي كه قبل از آوار بودن. وقتي به آوار رسيديم، باز شدن راه انحرافي از گذر پايين، زمان بر بود و ديرتر به اجساد انتهاي كار رسيديم.» رسول و همكارانش، ٦ روز در محوطه يورت ماندند و ٤١ جسد از تونل بيرون آوردند. ٣ جسد باقي مانده، بعد از بازگشت تيم امداد طزره، از معدن خارج شد.

«٩ نفر از اين بندگان خدا، كنار معدن، توي سوراخ كوه، يك آلونك با چوب براي خودشون درست كرده بودن كه اونجا محل استراحتشون بود. ما ٦ روز همون جا مستقر شديم، توي همون اتاقك. به خواب كه نمي‌رسيديم. يك ربع توي آلونك بوديم، ٤ ساعت داخل كار. ٣ روز نتونستيم چكمه هامون رو از پامون در بياريم. روز اول كه رفتيم، اول كه وارد آلونك شديم، اون ٩ نفر، لباساشون، لوازم صبحانه‌اي كه از خونه آورده بودن، هنوز آويزون بود از سقف...» (رسول به گريه مي‌افتد)

در اولين ساعات بعد از حادثه، تيم‌هاي آمادگي انفجار از معادن زغال سنگ طبس، سواد كوه، كرمان و طزره براي كمك به همكاران‌شان راهي منطقه شدند. همه، مثل رسول و تيمش، يا در آلونك دست ساز معدنچي‌ها مستقر بودند يا در چادرهاي امدادي اطراف دهانه معدن. 

اين آلونك‌ها، به علاوه يك تانكر ١٠٠٠ ليتري آب كه بايد براي شستن دست و رو و آشاميدن و شست و شوي ظرف و وضو گرفتن ٣٠٠ كارگر كفاف مي‌داد، تمام امكانات معدنچي‌هاي يورت بود. «تمام» امكانات آن ٤٤ كارگر جان باخته در آوار معدن. مرداني كه حتي حقوق ناچيزشان را هم، با ١٠ ماه و ٢٠ ماه تاخير مي‌گرفتند. تيم‌هاي امداد كه براي نجات معدنچيان آمدند، با استقرار در همان آلونك‌ محقر و لرزان، در آن روزها كه ساعت‌هايش به اشك و خشم گذشت، محروميت همكاران‌شان را زيستند. غروب هر روز در آن ١٠ روز، فقط به غروب نشستن آفتاب نبود. غروب هر روز، عمر اميد چند امدادگر به ته رسيد.

٤١ جسد بيرون آوردين. مرگ براتون عادي شده بود؟
«... انقدر جسد، يك دفعه، كنار هم... از يك مسافتي به بعد، هرچي بود جسد بود... مثل زمان جنگ كه وقتي توي خاكريزا بمب شيميايي مي‌زدن، همه بي‌حركت مي‌افتادن، اونجا هم... همه افتاده بودن كنار هم، انگار خواب باشن. وقتي اولين جسد رو ديديم، ناخودآگاه دويديم به هواي اينكه زنده‌ان هنوز. دستگاه احيا همراهمون داشتيم ولي حالت اجساد، خشك شدنشون، اونم ظرف دو، سه ساعت... ديگه كار از كار گذشته بود.»

‌لحظه‌هاي داخل تونل، لحظه‌هاي امدادرساني چطور گذشت؟
«با اين اميد كه بتونيم يك نفر زنده پيدا كنيم. مي‌دونستيم همه مُردن. ولي تمام اميدمون اين بود كه يك نفر رو زنده پيدا كنيم.»

‌كسي توي اون شرايط ممكن بود زنده بمونه؟
«پيش خدا كاري نداشت.»

٨ خرداد، سعيد باستاني؛ سخنگوي كميسيون صنايع و معادن مجلس، درباره علت انفجار معدن گفت: «طبق گزارش اوليه از اين حادثه، نبودِ سازوكار مناسب در معدن آزادشهر براي مواجهه با حوادث احتمالي، يكي از دلايل بروز اين حادثه است، به‌تعبيري مي‌توان گفت كه اين معدن، استانداردهاي لازم براي جلوگيري از حوادث غيرمترقبه را نداشته است. يكي ديگر از علل بروز حادثه در معدن آزادشهر يورت استان گلستان، نبود فضاي كافي براي خروج گاز زغال‌سنگ بوده كه منجر به آتش‌سوزي شده است.»

معدن زغال سنگ زمستان يورت هيچ منفذي غير از ورودي نداشت. هيچ روزنه‌اي براي جابه‌جايي هوا در معدن ايجاد نشده بود. رسول وقتي مي‌خواهد وضعيت تونل را تعريف كند فقط يك جمله مي‌گويد: «انگار توي خونه تون بخاري روشن كني ولي لوله بخاري نداشته باشي.»

معدن زغال سنگ يورت، يك تونل سراشيب به سمت مرگ بود. مرگ تدريجي، مرگ آني، ديگر بعد از ٤٠ روز كه جسد ٤٤ مرد به تجزيه رسيده، فرقي نمي‌كند حروف را چطور كنار هم بچينيم. صاحبان معدن، خيلي خوب مي‌دانستند واقعيت يورت چيست. مهم فقط اين بود كه يورت، تا ٦٠ سال آينده ذخيره زغال سنگ داشت. ٦٠ سال، هر سال ١٠٠ هزار تن. معدنچيان هم خيلي خوب مي‌دانستند واقعيت يورت چيست. مهم فقط اين بود كه خانواده ٣٠٠ معدنچي، از گرسنگي نمي‌ميرند.

رسول مي‌گفت: «كارگر معدن زغال، مثل روز براش روشنه كه از معدن، عمودي بيرون نمياد، افقي مي‌كشنش بيرون.»

‌شب اول امداد، چقدر به زنده موندن معدنچي‌ها اميدوار بودي؟
«... من اون شب نماز نخوندم. وقت نماز داخل تونل بوديم. ساعت ٣ بعد از ظهر رفتيم داخل معدن، ٩ شب اومديم بيرون. زمان رو گم كرده بوديم. براي غسل ميت هم آب نداشتيم. ما... فقط دعا مي‌كرديم اين معدن تعطيل بشه... دعا مي‌كرديم اين اتفاق، آخرين بار باشه... همه مي‌دونستيم اين، اولين و آخرين بار نبود....»

نخستين گروه امداد كه بعد از ظهر روز حادثه به معدن رسيد، شيلنگ قطور تهويه (ونتيلاتور) را به سقف تونل بست زد تا مونوكسيدكربن و متان داخل تونل را ببلعد. رسول مي‌گويد تامين سيستم تهويه معدن، ١٠ ميليون تومان هم خرج نداشت. بهرام هدايتي كرد، مهدي مشهدي، عباس طاهردوست، حسين سنچولي، محسن گنجي‌وطن، حسين خليلي، صادق منصوري رضي، محمد مهران پور، علي جعفري فر، حميد ميردار و...... ، جان ٣٠٠ كارگر يورت، ١٠ ميليون تومان نمي‌ارزيد ؟ اعضاي تيم‌هاي امداد معادن زغال‌سنگ طبس، سواد كوه، كرمان و طزره، هربار، در آن ١٠ روز، هر بار كه جسد خشكيده و دريده همكارشان را از كف تونل به كول مي‌كشيدند تا برسانند به شاسي (ريل حمل واگن‌هاي زغال) ، اين سوال را از خود پرسيدند.

‌وقتي از معدن بيرون اومدين، براي خانواده معدنچي‌ها چه جوابي داشتين؟
«فقط سرمون رو انداختيم پايين و رفتيم توي اون آلونك. جوري خودمون رو قايم كرديم كه حتي با مسوول خودمون هم حرف نزديم. نمي‌تونستيم. توان حرف زدن نداشتيم. حتي توان گريه كردن نداشتيم. اونا همنوع من بودن. من هيچ كدومشون رو نمي‌شناختم، فقط مي‌دونستم يكي هستن عين من. يكي كه يك نفر چشم به‌راهشونه. ولي ما براي اون آدم چشم به راه (رسول به گريه مي‌افتد) ... خبر خوشي نداشتيم. خبر خوشي نبود اصلا. شايد... شايد تنها خبر خوش براي خانواده‌ها اين بود كه بدونن جنازه، متلاشي نشده. غير اين، خبر خوشي نداشتيم. براي هيچ كدوم از اون آدماي منتظر....» (رسول به گريه مي‌افتد)

٣١ ارديبهشت ماه، مديركل پزشكي قانوني استان گلستان، اعلام كرد كه سوختگي شديد و عوارض ناشي از آن، ضربه مغزي ناشي از شكستگي جمجمه و نارسايي تنفسي ناشي از قرار گرفتن در فضاي محبوس معدن، از مهم‌ترين دلايل مرگ معدنچيان يورت بود....

٤٠ روز از انفجار يورت گذشته. تصاوير تونل بي‌منفذ يورت، گير افتاده پشت پلك‌هاي رسول. صبح و ظهر و شب رسول، با تصاوير يورت به حيات و ممات مي‌رسد.

«كف تونل، يك انگشت با انگشتر افتاده بود. صاحبش معلوم نبود كجا بود. انگشت، لهِ له شده بود. افتاده بود توي كف خونيِ تونل. شايد اون صورت‌هايي كه اونجا ديدم، اون بدن‌هايي كه اونجا ديدم، يادم بره ولي اين... هميشه جلوي چشمم مي‌مونه... ديگه... ديگه نمي‌تونم آدم قبل بشم....»
ارسال نظرات