فرارو- احمد سلامیه؛ یک چند از نوشتن برای شما بازماندم؛ با خود گفته بودم نامههایی را که در زمان بیجنگی کسی نمیخوانَد، زیر بار احتمال جنگ چه کسی خواهد خواند؟! باری، چون نیک نگریستم، دیدم که اگر آتشِ جنگ ما را نسوزانَد، دود شوکدرمانی بنزین، بیگُمان، ما را خفه خواهد کرد؛ پس دست به خامه بردم و تا گزاردن حقِّ «و القلم» دیر نشده است، دردی را که پیش از اینها میخواستم با شما در میان بگذارم، بر کاغذ آورده باشم.
آقایِ پزشکیان! بازی و شوخی با نرخ بنزین، آزمون خودش را با خون پس داده است و آزمودنِ چنین آزمودهای خطاتر از هر خطاییست. من ماندهام که در میان اینهمه ناترازی در این مرز و بوم زخمی از نابخردی، چرا شما و وزیرِ اقتصاد و دیگر ارکان دولتتان بند کردهاید به ناترازی بنزین؟!
به خیال خودتان میخواهید با سخنانِ نسنجیده، زهر شوکدرمانی آینده را بگیرید و باز به همان خیالِ خام، مردم را نرمنرمک بپزید که مثلاً خرسندشان (قانعشان) کرده باشید؟! آقای پزشکیان! دستزدن به نرخ بنزین همان و برخاستن آتش از هر سو همان! بهسان حسن روحانی با ریسمان پوسیده غنینژادها بار دیگر به تهِ چاه نروید؛ این نسخه، تنها، مرگ برای بیمارِ اقتصادِ ما میآورد و بس! مبادا رایزنانتان گولتان بزنند که سرنوشتِ شما دیگرسان از روحانی خواهد بود؛ زیرا شما آهستهآهسته چنین و چنان خواهید کرد. مسألهی زمانبندی و آهستهکاری نیست؛ مسأله نان شب است و کاردِ بر استخوان و بیزاریهایِ انباشتهیِ مردمان.
آقای پزشکیان! بهجایِ جبران ناترازی از کیسهی تهی مردم، راه دیگری باید رفت. راه درست از مدیریتِ مصرف میگذرد. چگونه؟ ساوگیری (اخذ مالیات) پلکانی از مصرف. این راهکارِ ناترازیهایِ دیگری مانند برق هم هست ولی من در اینجا نمونهیِ بنزین را همچون یک الگو درمیاندازم (طرح میکنم): اندازهیِ پایه و میانگینِ پژوهیدهای برای مصرف بگذارید و مصرفِ بیشتر را به رگبار ساو (مالیات) ببندید.
بنیاد این راهکار بر آن است که همگان، دارا و ندار، ناگزیر از مصرف هستند و مچشان را در مصرف میتوان گرفت و اینچنین، نیازی به سرککشیدن به داراییهای مردم نیز نمیماند که با اصلهای قانونی و عرفی و فقهی، همخوانی چندانی ندارد. ازسوی دیگر از چندنرخیشدن بهای بنزین که میتواند فسادزا و قاچاقپرور باشد، پیشگیری میکند.
روشنتر بگویم: به بهای کنونی بنزین دست نزنید و بهجایِ آن، از کسانی که چند وسیلهی ترابری دارند و چندین برابر میانگین جامعه مصرف میکنند، ساو فراخور بگیرید. پیشنیاز این کار ساختن کارت سوخت شخصیسازیشدهای میباشد که به سامانه سازمان مالیاتی وصل باشد. گفتن ندارد که نپرداختن ساو بنزین هم باید با ازکارانداختن کارت سوخت، پاداَفرَه (مجازات) داده شود؛ در چنین سازوکاری، بودن کارت در جایگاههای سوخت بیمعنی و نقضِ غرض خواهد بود. درکنار این، نیاز است که برای نهادهای دولتی و نظامی هم کارت سوخت سازمانیای ساخته شود که میزان مصرف معقول و چشمداشته در هر ماه در آن گنجانده شود و مصرف بیشتر برای آنها نشدنی شود. برای خودروهای کارخانهای و شرکتی هم میتوان چارهای همانند اندیشید که نه هزینهیِ تولیدشان بالا برود و بهانهای برای چاپیدن خانواده خدا (مردم) داشته باشند و نه از کارشان بازبمانند.
بدینگونه آن کسانی که با پاها و وسیلههای ترابری همگانی رفتوآمد میکنند و نیز کسانی که بهاندازه مصرف میکنند، دیگر بار گرانی بنزینی را که مصرف نمیکنند در خرید ربگوجه نمیپردازند و دلیلی نخواهند دید که به خیابان بریزند و دادشان را از آنجا بستانند. ترازشدن مصرف نیز، ناترازی را چشمگیر، کمتر خواهد کرد و آن ساوهایِ بهدادگرفته هم خرج فرآوری بنزینِ پالوده میشود تا ناترازی به هیچ نزدیک شود و بهانه واردات به این کشور نفتخیز از دست خودتان و رایزنانتان گرفته گردد.
آقای پزشکیان! میدانم این کار دشوارتریست و با فراخی ارکان دولت، جور نیست ولی چاره همین است مگر آنکه بخواهید گذشته تلخ و خونین را دوباره تکرار کنید. سخن من و ماها را که نمیپذیرید، دستکم به سخنِ بلند و نیکویِ حافظِ ایران گوش بسپارید:
ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
شاید در نامههای پسینم برایتان نوشتم که سامان ساوگیری کنونی که چیزی نیست مگر باجگیری از کارگران و کارمندان و پرستاران و آموزگاران و بازاریان خردهپا که یا حقوقشان در دست شماست یا کارتخوانهایشان، در کنارِ صدها ناخشنودی دیگر، از هر کارمند و ... یا مهاجری میسازد یا بمبی دستی که دشمنان میتواند آن را در خانهی خود ما منفجر کند. نیاز است به شما هم یادآوری کنم که آمریکا بهتازگی و بیپرده، آگهی استخدام خبرچین در ایران و چین و کرهشمالی داده است؟!
سامانِ ساو و باژ، منظَّم کنای مَلِک!
تا مُلکِ خویش برَهانی ز هر فِتَن
( ادیبالممالک فراهانی).