فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است.
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت.
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی میو خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و مینوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
شرح لغت: کاشانه:خانه کوچک
۱- این نیت خیلی فکر و اندیشه شما را به خود مشغول ساخته و تمام حواس شما را تصاحب کرده است اگر بدین منوال پیش رود دچار وسواس ناراحتی میشوید درحالیکه این نیت با دو شرط علاقه و کوشش به زودی انجام خواهد گرفت.
۲- با عصبانیت و تند مزاجی که دارید، موجب میشود تا دوستان واقعی از شما فاصله بگیرند.
۳- در خانه همه شما را دوست دارند و نسبت به شما عشق میورزند. در حالیکه کاملاً بی توجهی میکنید و بیشتر با غریبه ها، حشر و نشر و نشست و برخاست میکنی. سرانجام ضرر خواهی کرد. زیرا آنان با بلند پروازیها شما را در عالم غیر حقیقی سیر میدهند و از واقعیات دور میسازند.
زندگی پر از غم و اندوهی داشتهای و سختی زیادی کشیده ای، طوری که دل هر آشنا و بیگانهای را به درد آورده ای. اما به خاطر داشته باش که در هر شرایطی باید از روی عقل تصمیم بگیری نه احساس. بلند پروازی مکن و پی آرزوهای محال نرو که تنها نتیجه آن از دست دادن فرصت است. به زودی قصه غمها به پایان خواهد رسید و به کامیابی خواهی رسید.