بیایید واقعبین باشیم ـ گاهی، فرقی نمیکند که شما چقدر مشتاق چنین رابطهای باشید، رابطه آن مواد لازم برای شیرجه زدن در آبهای عمیق عاطفی را ندارد؛ و بگذارید چیزی به شما بگوییم. هیچ ایرادی ندارد که همه روابط عمیق نشوند. هر رابطهای به ما چیزهای ارزشمندی درباره نیازهایمان، بدجنسیهای شریک عاطفیمان یا زبان پیچیده عشقورزیدن به خودمان به ما میآموزد.
به گزارش راهنماتو، تشخیص اینکه رابطه فعلیتان آن رابطهای که باید باشد نیست شکست محسوب نمیشود. این نخستین قدم به سمت پیدا کردن عشقی است که حقیقتا میتواند روح شما را لبریز کند.
ما اغلب فکر میکنیم آسیبپذیری نشانه ضعف است، اما در قلمرو عشق معنادار و عمیق اصلا به این معنا نیست. ابراز احساسات و نمایش خود حقیقی ـ همه نقصها و ... ـ باعث رشد پیوندهای عاطفی میشود.
آیا متوجه شدهاید علیرغم اینکه اوقات زیادی را با شریک عاطفیتان سپری کردهاید، اما گفتوگوهایتان از گفتگوهای سطحی عمیقتر نمیشود؟
شاید همیشه فقط میخندید، اما هرگز گریه نمیکنید یا همیشه با هم اوقات شادی دارید، اما هرگز گفتگوهای چالشی ندارید. بعضی اوقات در ظاهر دو نفر عالی هستند، اما دقیق که میشوید میبینید هر دو زرهی عاطفی به تن دارند که مانع از بروز احساسات حقیقیشان در هر لحظه میشود.
این افراد از حضور همدیگر لذت میبرند، اما هیچکدام جرئت نمیکنند که احساس ناامنی، ترسها یا دلهرههایشان را با هم به اشتراک بگذارند.
آنها روابط خوبی با هم دارند، اما هرگز به یک پیوند عاطفی عمیق دست پیدا نمیکنند. در غیاب آسیبپذیری، رابطه به استخری کمعمق از احساسات ختم میشود.
اگر شما و شریک عاطفیتان مدام از باور واقعی به هم اجتناب میکنید، ممکن است نشان دهنده آن باشد که رابطه به چیزی عمیقتر تبدیل نخواهد شد؛ و میدانید این خودش یک درس است. گاهی این نوع رابطههای سطحیتر لازم است تا اهمیت شجاعت عاطفی را یاد بگیریم.
ما میدانیم که گفتگو ستون فقرات همه نوع رابطه معناداری است. فکر میکنید ساده است نه؟ شما صحبت میکنید آنها میشنوند و آنها صحبت میکنند و شما میشنوید!
با وجود این در مورد موضوعات اساسی، ارتباط و گفتوگوی خوب اغلب پدیدهای گریزان است. لحظهای وقت بگذارید و درباره ارتباط خودتان فکر کنید. آیا واقعا تبادلات معناداری با هم دارید یا هر دو انگار مکالمات تمرینشده را تحویل هم میدهید؟
مثلا انگار دارید از روی یک نمایشنامه دیالوگ میخوانید: «روزت چطور بود؟» «خوب بود، ممنون روز تو چطور بود؟»
این نوع مکالمات در حل تعارضات ضعیفاند.
ارتباط و گفتوگوی ضعیف حس فقدان درک و پیوند در شما ایجاد میکنند. خواستهها، نیازها و احساسات شما دربسته میماند و شکافی به جا میگذارند که هیچ مقداری از گفتوگوی مصنوعی نمیتواند آن را پر کند.
برای آنکه یک رابطه به سطحی عمیق از رابطه عاشقانه دست پیدا کند، نیاز است که گفتگوهای شما گشوده، صادقانه و موثر باشد. پس اگر میفهمید که رابطه شما فاقد این مولفه حیاتی و ضروری است، باید آن را علامتی در نظر بگیرید از اینکه پیوند عاطفیتان عمیقتر نخواهد شد.
مشغله کاری خیلی راحت در دنیای پرجنبوجوش امروزی میتواند مانعی برای داشتن اوقات باکیفیت با شریک عاطفیتان باشد. اما یک نکته را در نظر داشته باشید: عشق در راحتی به دست نمیآید؛ عشق توجه و صرف وقت میخواهد.
نمیشود هر دوی شما به قدری مشغله داشته باشید که مثل دو کشتی غولپیکر از کنار هم عبور کنید و به ندرت همزمان در بندر لنگر بیندازید.
ممکن است که خانه و زندگی مشترکی داشته باشید، اما درواقعیت اوقاتی را با هم نگذارید. این نوع تعاملات میتوانند به معاملات صرف درباره قبوض و هزینهها و مخارج خانه تبدیل شوند.
طبیعی است که زوجها بعضی وقتها سرشان شلوغتر از مواقع دیگر باشد، اما اینکه فقدان صرف زمان باکیفیت با هم ادامه پیدا کند، میتواند رشد عاطفیتان را به خطر بیندازد.
نمیتوان انتظار داشت که یک دانه بدون نور خورشید و آب به گلی شکفته تبدیل شود. به طور مشابه، عشق نمیتواند بدون برخورداری از تجربهها، خندهها و حتی لحظاتی بسیار پیشپا افتاده و روزمره مشترک عمیق شود.
حمایت دوجانبه مثل چسبی نامرئی است که دو آدم را در رابطهای عمیق و معنادار به هم متصل میکند. وقتی یکی هست که در فراز و نشیبهای زندگی حمایتتان میکند، مثل آن است که یک طرفدار داشته باشید. کی بدش میآید؟
اما اگر این شکلی نباشد چه؟ اگر در رابطه باشید و احساس تنهایی کنید چه؟
اگر دستاورهایتان، کوچک یا بزرگ، دیده نشود و عقبنشینیهایتان با بیتفاوتی یا بدتر از آن با انتقاد مواجه شود چه؟ مشخص است که چنین دو نفری نمیتوانند بزرگترین طرفداران هم در زندگی باشند.
حمایت صرفا به معنای پاسداشت پیروزیها یا پیشنهاد شانهای برای گریه کردن نیست. بلکه به معنای آن است که در لحظات عاطفی در کنار هم باشیم، همدیگر را تأیید کنیم و بدانیم که صرفنظر از آنچه ممکن است رخ دهد، ما همدیگر را داریم.
اگر بفهمید که رابطه شما فاقد چنین طرفدارای دوجانبهای است، پس باید آن را نشانهای از این در نظر بگیرید که نمیتوانید سطح رابطهتان را عمیقتر کنید.
ارزش خودتان را بشناسید و بدانید که حقیقتا در یک رابطه مشترک چه چیزی مهم است.
آیا تا به حال در رابطهای بودهاید که در آن هر لطف، هر بحث و هر خطایی محاسبه میشود، انگار که شما دو رقیب در مسابقه هستید؟
عشق هیچ تناسبی با تابلوی شمارش امتیاز در مسابقات ندارد. عشق بازی با حاصلجمع صفر نیست که برد یک فرد به معنای باخت دیگری باشد. با وجود این ممکن است احساس کنید که هر حرکت شما، باید با واکنشی برابر و به اندازه پاسخ داده شود.
مثلا اگر شما خرید اقلام خوراکی را بر عهده دارید، آنها باید خانه را جارو بزنند، نه از روی عشق بلکه از روی وظیفه.
این نوع نگرش تبدیل به چرخه بدهبستان میشود و شور و هیجان واقعی را از تعاملات شما حذف میکند. وقتی همیشه در حال محاسبه هستید، رابطهتان به جای آنکه همکارانه باشد به رقابت تبدیل میشود.
این نوع پویاییهای ارتباطی رشد عشق بیقیدوشرط به معنای مهربانی کردن آزادانه و بدون محاسبهگری را متوقف میکند.
هیچکس از تعارضات خوشش نمیآید، اما تعارضات بخشی طبیعی از هر رابطهای است. اما اگر این تعارضات هرگز در روابط حل نشوند چه؟
در بعضی روابط چالشها یک نیمه عمر دارند، آنها مشتعل میشوند و فروکش میکنند، اما هرگز حل نمیشوند. مشکل اصلی آن است که در این نوع روابط دو طرف حقیقتا برای حل مسئله با هم همکاری نمیکنند. آنها اجتناب میکنند.
وقتی تعارضات دائم زیر فرش زده میشوند، علامتی است از اینکه روابطه ممکن است هرگز قادر نباشد به یک عشق عمیقتر و بالغانهتر تبدیل شود.
شاید چیزی ناخودآگاه شما را از حل این تعارضات منع میکند. احتمالا یکی از شما دو نفر نمیخواهد تعارضات حل شوند. دلیل آن هر چه که باشد، باید بدانید رابطه معنادار نیازمند آن است که با اختلافنظرها مواجه شوید و با شریک عاطفیتان به دنبال پیدا کردن یک راه حل باشید.
این تنها راهی است که بدون بازپخش دائمی مسائل یکسان یک رابطه میتواند پیشرفت کند.
رابطه چیزی فراتر از رابطه صرفا فیزیکی است، اما نباید اهمیت لمس شریک عاطفی را نادیده گرفت. آغوش، بوسه و لمس آرام شانه میتواند باعث عمیقتر شدن پیوند عاطفی شود.
در ابتدای رابطه صمیمیت فیزیکی به وفور مشاهده میشود. هجوم هورمونها و عینکهای صورتی هستند که دارند نقش ایفا میکنند. اما خیلی زود اغلب زوجها متوجه میشوند صمیمت فیزیکی بین آنها فروکش کرده است.
گاهیاوقات این اتفاق خیلی زود رخ میدهد. در روابط بلندمدت برای حفظ شور و حرارت اولیه باید تلاشهای آگاهانه انجام شود. برخی ممکن است استدلال کنند که این تلاشها برای حفظ رابطه عمیق عاطفی ضروری است. زیرا بدون صمیمیت جسمی دو نفر صرفا به دو دوست معمولی یا همخانه تبدیل میشوند.
اگر احساس میکنید که میل فیزیکی کاهش یافته است میتوانید آن را نشانهای در نظر بگیرید از اینکه این رابطه تا آنجا که ظرفیت داشته به شما درسش را آموخته است؛ ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که به سراغ عشقی سفر کنید که برایتان به لحاظ عاطفی و احساسی رضایتبخش باشد.
خیلی بامزه است که تا این حد به کسی نزدیک باشید، اما فرسنگها به لحاظ دیدگاهها درباره آینده و ارزشها از هم فاصله داشته باشید. ممکن است در رابطهای باشید که در ظاهر عالی است، اما ارزشهای عمیقتان مثل دو خط موازیاند... میتوانند خیلی نزدیک شوند، اما هرگز به هم نمیرسند.
یک طرف زندگی سرشار از ماجراجویی و رشد فردی را تجربه میکند و طرف دیگر دوست دارد همین وضع موجود را حفظ کند. ارزشها و دیدگاههای مشترک در مورد آینده حکم ستاره قطبی را در یک رابطه ایفا میکند. آنها شما را هدایت میکنند، شما را در مسیر درست نگه میدارند و در شما حس هدفمندی ایجاد میکنند.
در فقدان این ارزشها ممکن است که حس کنید حرکتتان بسیار بیهدف است و آنچه میتوانست به یک عشق عمیق تبدیل شود، به ارتباطی از دسترفته تبدیل میشود.
اگر این ناهمسویی را مشاهده میکنید از کنارش به راحتی عبور نکنید. درعوض، آن را نشانهای در نظر بگیرید از اینکه رابطه هدفش را ایفا کرده است. این رابطه به شما نشان داده که ارزشهای حقیقیتان چیست و درسی که باید میگرفتید را از آن گرفتهاید. حالا میدانید چه چیزهایی در عمق وجودتان برایتان ارزشمند هستند و کدام معنا از عشق برای شما آشناست.
گاهی رابطه قرار نیست که مقصد نهایی باشد بلکه یک سنگ بنای آغازین است. رها کردن رابطه سطحی آسان نیست، اما پذیرفتن این نشانهها کمکتان میکند تا عشقی که واقعا با روح شما همخوانی دارد را کشف کنید.
درسی که از رابطه آموختید را بپذیرید و یادتان باشد که عشق لبریزکننده همین نزدیکیها انتظارتان را میکشد!