bato-adv
کد خبر: ۵۶۹۸۰۲

(ویدئو) داستان دلخراش فروش کودکان افغان در حکومت طالبان

(ویدئو) داستان دلخراش فروش کودکان افغان در حکومت طالبان
قضیه صفیه یک مسئله نوپا نیست، بلکه به یک پدیده در افغانستان تبدیل شده است، جایی که تجارت کودکان در آن توسعه یافته است، اما بسیاری جرات نمی‌کنند در این موضوع بحث و گفتگو کنند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۲ - ۳۱ مرداد ۱۴۰۱

اعراب در توصیف فقر و تنگدستی می‌گویند: فقر پیراهن آتش است، اما کسی که به دلیل فقر مجبور است یکی از فرزندانش را بفروشد تا به بهای آن چیزی بخرد و بقیه بچه‌هایش را سیر کنند، بدون شک بدترین و آشکارترین حالت فقر است.

به گزارش فرارو، افغانستان پس از اینکه جنبش طالبان یک سال پیش قدرت را در این کشور به دست گرفت، بیش از پیش در گدازه‌های بحران‌های ریشه‌دار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فرو می‌رود و فقر شدید به ویژگی غالب اکثر جمعیت ۳۸ میلیون آن تبدیل شده است.

میر نذیر افغانی سال گذشته مجبور شد دختر پنج ساله خود صفیه را به مبلغ ۳۰۰ یورو به برادرش بفروشد و طبق توافقنامه منعقد شده بین فروشنده و خریدار دختر حق ملاقات با پدر فقط سه روز در ماه را دارد.

پدر صفیه در تشریح شرایط زندگی خود می‌گوید: در طول یک سال گذشته وضعیت خیلی تغییر کرده و زندگی من خیلی بدتر شده است و فقط می‌توانم یک وعده غذایی در روز برای فرزندانم تهیه کنم.

وی می‌افزاید: خیلی‌ها بچه هایشان را به غریبه‌ها می‌فروشند، من هم می‌خواستم همین کار را بکنم که برادرم دخالت کرد و گفت پول را به تو می‌دهم و وقتی پول را به من برگردانی دخترت را پس می‌گیری.

صفیه در پاسخ به این سوال که آیا می‌خواهد پیش خانواده‌اش بماند یا با عمویش در خانه‌اش زندگی کند، می‌گوید: در خانه عمویم کسی نیست که با او بازی کند، برادران و خواهرانم اینجا هستند. وقتی آنجا هستم خیلی دلم برایشان تنگ می‌شود و وقتی گریه می‌کنم زن عمو مرا می‌زند.

قضیه صفیه یک مسئله نوپا نیست، بلکه به یک پدیده در افغانستان تبدیل شده است، جایی که تجارت کودکان در آن توسعه یافته است، اما بسیاری جرات نمی‌کنند در این موضوع بحث و گفتگو کنند.

در حومه کابل، آسوشیتدپرس کسانی را یافت که مایل به صحبت در مورد این قضیه بودند، حمید و همسرش خدیجه، که از طریق یک مغازه پیشنهادی دریافت کرده بودند که کسی را می‌شناخت که حاضر بود برای نوزاد شش ماهه آن‌ها ۵۰۰ یورو بپردازد.
حمید می‌گوید: شش ماه پیش چهار (بچه) داشتیم، یکی را فروختیم، خریدار قول داد پول بفرستد، گفت: می‌روم خارج از کشور. اما او ناپدید شد و از آن زمان دیگر خبری از او ندارم.

شهروند افغان می‌افزاید: بچه هایم مرا سرزنش می‌کنند که برادرشان را فروختم، به آن‌ها گفتم شیر و غذایی ندارم که به آن‌ها بدهم، چه کنم.

خدیجه، مادر کودک فروخته شده هم می‌گوید: دقیقه‌ای نمی‌گذرد که به پسرم فکر نکنم، تلخی و اندوه دارم و متعجبم که چه بلایی سر او آمده است. من نمی‌توانم او را فراموش کنم، خدا می‌داند الان کجاست و شرایط و شرایطش چگونه است.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین