فرارو- محمد مهدی حاتمی؛ آمارها نشان میدهند که در سال ۲۰۲۰ میلادی، روزانه حدود ۱۸ میلیون بشکه نفت (تقریباً معادل ۲۰ درصد از نفت تولیدی در جهان) از تنگه هرمز عبور کرده است. این در حالی است که در سال ۲۰۲۰، هم تولید و هم تقاضا برای نفت خام در جهان، به دلیل همه گیری کرونا افت پیدا کرده بود.
به گزارش فرارو، این، اما چیزی از اهمیت تنگه هرمز و البته از اهمیت نفت خام در جهان کم نمیکند. تنگه هرمز، دست کم از منظر اقتصاد انرژی، استراتژیکترین تنگه در تمام جهان است. (از جمله تنگههای مهم دیگر، میتوان به «کانال سوئز»، «تنگه باب المندب» و «کانال پاناما» اشاره کرد.)
از آن سو، در حالی که پیش بینیها حاکی از افت اهمیت نفت تا سال ۲۰۴۰ میلادی هستند، تقریباً این اتفاق نظر وجود دارد که نفت حتی پس از آن زمان هم اهمیت خواهد داشت، هر چند نه به اندازه امروز.
ایران، عربستان و امارات به دنبال دور زدن «تنگه هرمز»
در این میان، رقابتهای منطقهای میان ایران و عربستان سعودی، تاثیراتی هم بر اقتصاد انرژی در جهان بر جای گذاشته و از جمله، به تلاشهایی از سوی ایران و عربستان برای دور زدن تنگه هرمز ختم شده است.
در ماههای اخیر، ایران تزریق نفت به خط لوله «گوره-جاسک» را آغاز کرده، خط لولهای که حدود ۲ میلیارد دلار برای آن هزینه شده و قرار است نفت تولیدی ایران در استان خوزستان را، به بندر جاسک در استان هرمزگان انتقال بدهد و به این ترتیب، بخشی از نفت ایران را از عبور از تنگه هرمز بی نیاز کند.
اهمیت این طرح به این است که در صورت بروز تنش نظامی در آبهای خلیج فارس و بسته شدن تنگه هرمز به هر دلیل، ایران بتواند دست بالا را در تداوم صادرات نفت خود داشته باشد. این، اما در حالی است که عربستان سعودی هم از سال ۱۳۶۰ خورشیدی، یعنی در روزهای اوج جنگ میان ایران و عراق، خط لولهای را افتتاح کرده بود که میتوانست بخشی از نفت تولیدی این کشور را بدون نیاز به عبور از تنگه هرمز، از سمت غرب به آبهای دریای سرخ برساند.
خط لوله شرق به غرب عربستان مسیری ۱۲۰۰ کیلومتری را میپیماید و میتواند دستکم ۵ میلیون بشکه در روز را از میدانهای نفتی اصلی عربستان در شرق این کشور به بندر «ینبُع» در ساحل دریای سرخ در این کشور برساند.
اما امارات متحده عربی هم ظاهراً دغدغههای مشابهی دارد. این کشور، از نظر مساحت کوچکتر از آن است که بتواند طرحهایی مشابه ایران و عربستان را اجرایی کند و با این همه، عملاً یک دهه پیش طرحی مشابه را کلید زده است.
خط لوله «حبشان-فجیره» در امارات، به طول ۳۶۰ کیلومتر، نفت تولیدی در شرق ابوظبی را از میدانهای نفتی حبشان به بندر فجیره در ساحل دریای عمان منتقل میکند و نخستین بار در سال ۱۳۹۱ نفت به آن تزریق شده است.
... و، اما «صلح» کارآمدتر است
این، اما در حالی است که در سال ۱۳۹۸ خورشیدی، خط لوله شرق به غرب عربستان مورد حمله پهپادی نیروهای حوثیِ یمن قرار گرفت، رخدادی که نشان داد حتی این مسیر هم برای عربستان امن نیست. حمله مشابه به اصلیترین تاسیسات نفتی عربستان سعودی در خاک این کشور هم وضعیت را بغرنجتر کرد.
اکنون، ایران و عربستان به سمت بهبود روابط میروند و وضعیت در سرزمینهای اشغالی فلسطین هم به گونهای است که گویی آمریکا پشت اسرائیلیها را خالی کرده است. از طرفی، گفته میشود سناریوی چینیها برای گسترش روابط تجاری و اقتصادی با ایران (از جمله در طرح «قرارداد راهبردی ایران و چین»)، با پیش شرطِ بهبود روابط میان ایران و عربستان به پیش رفته است.
بنابراین، ظاهراً مهره چینیِ ژئوپولتیک در منطقه، به سمت بهبود روابط میان برخی قدرتها و تشدید رقابت میان برخی دیگر از قدرتها به پیش میرود. وضعیت برای ایران، اما چندان بد نیست. کاهش تنش میان ایران و عربستان سعودی، میتواند به حل بحران یمن کمک کند؛ از پیشرویِ اسرائیل در عقد پیمانهای صلح با دولتهای عرب جلوگیری کند و سرمایه گذاری چین در ایران را هم تسهیل کند.
از آن سو، اما از این واقعیت نباید چشم پوشی کرد: شواهدی هستند که نشان میدهند تصویر بزرگتر برنامه آمریکا برای منطقه غرب آسیا (یا همان خاورمیانه)، شامل توازن بخشی و بالانس قدرت است. به این ترتیب، آمریکا تا حدی نوک اسرائیل و عربستان را میچیند؛ تا حدی با ایران راه میآید؛ استراتژی چماق و هویج را در مورد ترکیه اجرا میکند؛ بحران یمن را سر و سامان میدهد و در نهایت، بدون به هم خوردن توازن قدرت در غرب آسیا، از هزینههای حضور خود در این منطقه میکاهد.