مأموران بعد از کسب مجوز قضائی وارد خانه موردنظر شدند و به بازرسی از آنجا پرداختند. درحالیکه به ظاهر موضوع مشکوکی وجود نداشت، ناگهان آنها متوجه شدند خاک باغچه بهتازگی جابهجا شده است. به همین دلیل به کندوکاو در آنجا پرداختند و ناگهان خود را در برابر جنازهای دیدند که دست و پا و چشمانش بسته شده بود.
کارآگاهان جنایی تحقیقات گستردهای را برای افشای راز قتل مردی که جسدش در باغچه خانه یکی از دوستانش پیدا شده آغاز کردند. این در حالی است که تنها مظنون این جنایت فراری است و هنوز مأموران موفق به دستگیری او نشدهاند.
به گزارش شرق، رسیدگی به این پرونده از زمانی آغاز شد که زنی میانسال نزد کارآگاهان پلیس آگاهی استان خراسان رضوی رفت و خبر داد شوهرش گم شده است.
او گفت: شوهر ۵۵ سالهام به نام عباس صبح دیروز- روز حادثه- بعد از خوردن صبحانه از خانه خارج شد و قرار بود خیلی زود برگردد، اما تا ظهر خبری از او نشد، به همین دلیل با تلفن همراهش تماس گرفتم، ولی جواب نداد. هرچه منتظر ماندم، فایدهای نداشت تا اینکه با پسرم تماس گرفتم و از او پرسیدم آیا خبری از پدرش دارد یا نه. او بیخبر بود. ما بهشدت نگران شده بودیم، به همین دلیل به همه فامیل و آشنایان تلفن زدم، اما باز هم ردی از عباس پیدا نکردم. تمام شب را در انتظار و اضطراب بودم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم. مأموران بعد از شنیدن حرفهای این زن به تحقیق از پسر او پرداختند. این مرد جوان همان گفتههای مادرش را تکرار کرد و توضیح داد برای یافتن پدرش به تمام بیمارستانها سرکشی کرده و حتی به پزشکیقانونی هم رفته، اما اثری از او نبوده است.
کارآگاهان که میدانستند عباس سوار بر خودروی شخصیاش از خانه خارج شده است، مشخصات این اتومبیل را به واحدهای انتظامی اطلاع دادند و از این طریق سعی کردند ردی از مرد ناپدیدشده به دست بیاورند. این ترفند مأموران نتیجه داد و خودروی عباس درحالیکه کنار یک خیابان پارک شده بود، پیدا شد.
مأموران به بازرسی از خودرو پرداختند، ولی در آن هیچ سرنخی وجود نداشت. سپس آنها این فرضیه را مطرح کردند که عباس با اراده خودش به آن محل مراجعه کرده و احتمالا به یکی از خانههای همان خیابان رفته است، به همین دلیل ابتدا زنگ خانهای را که ماشین جلوی آن پارک بود زدند. مردی جوان وقتی مأموران را دید و شنید که آنها دنبال عباس میگردند، گفت: عباس دوست برادرم است که هرازگاهی به خانه ما میآید.
او چند روز پیش هم به منزل ما آمد و سپس گفت: قصد دارد با برادرم به جایی برود، به همین دلیل ماشین را با خودش نمیبرد و همانجا جلوی در میگذارد. من بعد از آن خبری ندارم که چه اتفاقی افتاده است. کارآگاهان که توانسته بودند ردی تازه از مرد میانسال پیدا کنند، تصمیم گرفتند درباره ادعای مرد صاحبخانه بیشتر تحقیق کنند. آنان بعد از کمی پرسوجو فهمیدند این جوان که محمود نام دارد، دروغ گفته و اصلا برادری ندارد. همین سبب شد مأموران به این نتیجه برسند که محمود، عباس را به قتل رسانده است. اینگونه بود که تیمی از مأموران سریع به خانه محمود رفتند، اما وقتی به آنجا رسیدند که این مرد منزلش را ترک و فرار کرده بود.
مأموران بعد از کسب مجوز قضائی وارد خانه موردنظر شدند و به بازرسی از آنجا پرداختند. درحالیکه به ظاهر موضوع مشکوکی وجود نداشت، ناگهان آنها متوجه شدند خاک باغچه بهتازگی جابهجا شده است. به همین دلیل به کندوکاو در آنجا پرداختند و ناگهان خود را در برابر جنازهای دیدند که دست و پا و چشمانش بسته شده بود.
در همان بررسیهای ابتدایی معلوم شد این مرد همان عباس است که به قتل رسیده و سپس جسدش دفن شده. بعد از افشای سرنوشت مرد میانسال، پرونده وارد مرحلهای تازه شد و اینبار کارآگاهان سعی کردند محمود را پیدا کنند، اما تاکنون ردی از او به دست نیامده و راز قتل عباس در هالهای از ابهام باقی مانده است.