در کشور بیگانه، پناهجویی نه تنها مایه خفت و خواری خود پناهجو میشود، بلکه به آبروی هممیهنان و کلا کشور وی نیز آسیب میزند. میپذیرم که شوربختانه عرصه برای برخی (و نه همه) بسیار تنگ شده است، اما اگر بسیاری از کارهایی که دیدهام پناهجویان ایرانی در ترکیه انجام میدهند را، در همان ایران انجام دهند، وضعیتمان خیلی بهتر از اینها میشود.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ عکس و خبرش به سرعت در فضای مجازی پیچید و واکنش تند و تیز بسیاری از ایرانیان را نیز در پی داشت. پشت شیشه یک اغذیهفروشی در شهر دنیزلی ترکیه، کاغذی چسببانده شده که روی آن نوشته: «ورود مشتریان ایرانی، سوری و افغانستانی به این فروشگاه و خریدشان ممنوع است. اگر وارد شوند، کتک میخورند و مسئولیتش با ما نیست».
بهعنوان کسی که چندین سال است در ترکیه زندگی میکند و پایاننامه دکترایش هم درباره ایرانیانی است که به ترکیه میآیند، چند نکته را درباره این عکس توضیح میدهم:
یک) بارها در یادداشتهای رسانهای دیگر شرح دادهام که نگاه کلی و عمومی ترکیهایها به ایرانیان، و بهویژه گردشگران ایرانی بسیار خوب است. ترکیه بخش عمدهای از اقتصادش بر پایه گردشگری است و ایرانیان هم بخش عمدهای از گردشگرانش به ترکیه میروند. بنابراین هم دولت و مردم این کشور تلاش دارند ایرانیان را در ترکیه راضی نگه دارند تا این بازار را از دست ندهند. همین است که برای نوروز، بسیاری از شهرهای شرقی ترکیه مراسم استقبال رسمی از گردشگران ایرانی برگزار میکنند و شهرهای دیگری همچون استانبول هم، پر است از بنرهایی که به فارسی نوروز را به ایرانیان شادباش گفته و از تخفیفهای نوروزی فروشگاههای گوناگون حکایت دارد. دو سال پیش هم که کلیپی از برخورد تند یک پلیس مرزی ترکیه با یک ایرانی منتشر شد، بسیاری از ایرانیان واکنش تند نشان دادند. همان موقع هم نوشتم که این برخوردها استثنایی است. سالانه نزدیک دو و نیم میلیون گردشگر ایرانی به ترکیه میرود و برخورد کلی با آنان محترمانه است. پیدا کردن استثناهایی از این دست، نمیتواند مایه صدور حکم کلی شود. هرچند باید به همانها هم واکنش «مناسب» نشان داد.
دو) در اینگونه موارد، سریعا موجی در ایران شکل میگیرد که سخن از تحریم گردشگری ترکیه به میان میآورد. واقعیت تلخ این است که ترکیه اکنون جزو اندکشمار کشورهایی است که گردشگران ایرانی را به سادگی میپذیرد و به آنان احترام میگذارد.
سه) فروشگاهی که پشت شیشهاش این جمله را نوشته بود، در شهر دنیزلی است. شهر دنیزلی اگرچه جاذبههای بسیار شناختهشدهای همچون چشمههای آبگرم پاموکقلعه را دارد، اما چندان مورد توجه گردشگران ایرانی نیست؛ چرا که نه ساحل دارد و نه بازارها و پاساژهای زیادی برای خرید. در عوض، بسیاری از پناهجویان ایرانی به این شهر فرستاده میشوند.
کافی است بدانیم بر پایه آمار سال پیش، نزدیک 10 هزار پناجوی سوری، نزدیک سه و نیم هزار پناهجوی ایرانی و بیش از دو هزار پناهجوی افغانستانی در این شهر به سر میبرند. اینها رتبه نخست تا سوم پناهجویان را در این شهر دارند. همانگونه که در یادداشتهای دیگر هم اشاره کردهام، شوربختانه بسیاری از ایرانیانی که در ترکیه درخواست پناهندگی میدهند، ادعاهایی همچون همجنسگرایی یا تغییر دین به مسیحیت دارند که با باورهای دینی مردم ترکیه به شدت ناهمخوان است. در چند ماه گذشته که شدت مهاجرت و درخواست پناهندگی ایرانیان به ترکیه شتاب گرفته، حضور این افراد هم در ترکیه پر رنگتر شده است.
با توجه به افزایش عوارض خروج از کشور از یکسو و گران شدن تورهای سفر به ترکیه به دلیل افت ارزش ریال، چنانچه میزان سفر گردشگران ایرانی به ترکیه هم کاهش یابد، در نتیجه دور از انتظار نیست که نگاه ترکیهایها به ایرانیان منفی شود. زیرا در حالیکه مزایای حضور گردشگران ایرانی را از دست دادهاند، باید با مشکلات اقتصادی و فرهنگی پناهجویان ایرانی دست و پنجه نرم کنند.
چهار) نصب حتی چندساعته این کاغذ پشت شیشه یک اغذیهفروشی در شهر نه چندان مهمی چون دنیزلی، میتواند برای ما ایرانیان یک تلنگر جدی باشد. با دیدن چنین صحنههایی، حس بسیار بدی به همه ما ایرانیان دست میدهد. اکنون بهتر میتوانیم خودمان را جای افغانستانیهایی بگذاریم که ورودی پارک صفه مینوشتیم ورود افغانستانی ممنوع، روی درب استخر مینوشتیم از پذیرفتن افغانستانیها معذوریم؛ روی دیوار مدرسه مینوشتیم که ما نمیخواهیم فرزندانمان در مدرسهای که افغانستانیها هستند درس بخوانند؛ روی دیوار برخی محلهها برای خروج افغانستانیها ضربالعجل تعیین میکردیم و... .
پنج) پلیس دنیزلی چند ساعت پس از نوشتن چنین متنی، وارد عمل شده و فروشنده را بازداشت و به اداره پلیس برد و کتک زد. سپس تعهد کتبی گرفت که دیگر چنین کاری را تکرار نکند. واکنش برخی از روزنامههای ترکیه و همچنین مردم این کشور در شبکههای اجتماعی، اعلام برائت و انزجار از این حرکت «نژادپرستانه» بود. کاش پلیس ما هم اگر با آزار دهندگان افغانستانیها در ایران مواجه میشود، همینگونه برخورد کند.
شش) تلنگر دیگر هم به ما مردم است و هم به مسئولینمان. در کشور بیگانه، پناهجویی نه تنها مایه خفت و خواری خود پناهجو میشود، بلکه به آبروی هممیهنان و کلا کشور وی نیز آسیب میزند. میپذیرم که شوربختانه عرصه برای برخی (و نه همه) بسیار تنگ شده است، اما اگر بسیاری از کارهایی که دیدهام پناهجویان ایرانی در ترکیه انجام میدهند را، در همان ایران انجام دهند، وضعیتمان خیلی بهتر از اینها میشود. مسئولینمان هم کاش از برج عاج پایین بیایند و ببینند که نرخ مهاجرت و پناهجویی ایرانیان در کنار کشورهایی همچون سوریه و افغانستان جای گرفته است. آیا منتظرند مشکلات ایران را عینیتر از این ببینند؟