کسانی که دنبال استفاده سیاسی هستند، میگویند چرا پیامبر(ص) از الفاظی که بتواند این پیام را نشان دهد؟ مثلا میگویند چرا پیامبر نگفت علی(ع)، خلیفه، پادشاه، امیر و رئیس بعد از من بر شماست؟ جواب این است که پیامبر در آن روزگار برای مردم پادشاه، رئیس، امیر و خلیفه نبود اما در عین حال رهبری سیاسی و دینی را توامان داشت و با این خطبه این دو جایگاه را به امیرالمومنین(ع) واگذار کرد.
به گزارش ایکنا؛ سیداحمدرضا خضری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص خوانشهای موجود در خصوص خطبه غدیر گفت: باید واقعه غدیر را با جمیع حوادث و رویدادهای پیش از آن و همینطور مسائلی که بعد از آن روی داده است، به صورت یکپارچه و یک منظومه دید. ماجرای غدیر تنها یک حدیث نیست که ما بخواهیم بر اساس آن برداشتهای خاص خودمان را داشته باشیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: نوعا برخی افراد که در مورد این ماجرا میخواهند اظهارنظر کنند، تنها یک بخش از حدیث را هم مورد بررسی قرار میدهد و بر آن اساس نگاه و تحلیل خود را ارائه میدهند، در حالی که می توانیم بگوییم غدیر یک واقعهای است که در وقوع آن شک و تردیدی وجود ندارد و عموم منابع شیعه و سنی در آن را تایید میکنند. بنابراین باید اینکه قبل، در زمان وقوع و بعد از آن چه روی داده است، به صورت منظومهای رویدادها مورد توجه واقع شود.
وی تصریح کرد: پیامبر اسلام(ص) در جریان حجةالوداع یک دور، تمام آموزههای دینی را با مومنان و مسلمانان مرور کرد و دوره ۲۳ ساله بعثت خود را به ایشان یادآور ساخت و در هر یک از فرازهای این یادآوری، از ایشان میپرسید که «الا هل بلغتُ» یعنی آیا من آنچه وظیفهام بود را به شما ابلاغ کردهام؟ و مسلمان هم در جواب به ایشان میگفتند که «بلی بلغتَ یا رسول الله» یعنی بلی ای رسول خدا ابلاغ کردی.
خضری افزود: اما وقتی ماجرای حج تمام شد و مسلمانان در حال برگشتن به سرزمینهای خود بودند، در محل جعفه یا غدیر، پیامبر از مسلمانان جدا میشد تا به مدینه بازگردد در آنجا این آیه به پیامبر نازل شد که « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ: اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى كند» (المائده، ۶۷)
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه این آیه صراحتا میگفت آنچه به مردم رساندهای به جای خود اما موضوعی را به رغم گواهی مردم به ایشان ابلاغ نکردهای، گفت: بنابراین خداوند تصریح داشت که این ابلاغ به طور کامل صورت نگرفته است. خداوند پس رویداد مکه و مرورها و یادآوریهایی که صورت گرفته بود، به پیامبر(ص) میگفت که بخشی از آنچه را که باید ابلاغ میکرده است را ابلاغ نکرده و اینجاست که پیامبر اسلام(ص) میآید و خطبه غدیر را ایراد میکند.
وی افزود: آنچه پیامبر(ص) در خطبه غدیر گفته است یک جمله نیست، یک خطبه است که در آن مسائل مختلفی بیان میشود، از جمله این نکته که همه میدانید خدا مولای من است و من هم مولای شما مومنانم و هر کس که مولای او هستم، از این پس علی مولای اوست.
خضری ادامه داد: از این سخن پیامبر اکرم(ص) میتوان برداشت معنوی یا برداشتهای دیگری کرد و باید بگویم در این زمینه چهار دیدگاه وجود دارد.
وی افزود: پس از دیدگاهی که کاملا معنوی است، یک دیدگاه این است که این فراز در منقبت امام علی(ع) است و چیزی بیش از این نیست. دیدگاه دیگر این است که پیامبر اسلام(ص) در این خطبه دستورالعملی برای آینده جهان اسلام تعیین کرده، یعنی به آن جامعه گفته است که هر نسبتی که من با شما دارم، همان نسبت را علی(ع) هم دارد. در اینجا باید پرسید پیامبر چه نسبتی با مردم داشت؟ ایشان پیامبر بود، اما آیا هیچ نسبت دیگری با آن جامعه نداشت؟ او علاوه بر پیامبری، مدیریت و رهبری سیاسی آن جامعه را هم برعهده داشت و وقتی میگوید هر کس من مولای او بودم علی نیز مولای اوست، یعنی هر نسبتی من با آن جامعه دارم، امام علی(ع) نیز آن نسبت را دارد و این برداشت صحیح است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: عدهای دیگر میگویند پیامبر در این خطبه علاوه بر منقبت حضرت امیر(ع)، شایستگی و توانمندیهای او را برای جانشینی خود بیان کرده و به مسلمانان توصیه کرده است که ایشان شایسته این کار هستند، اما در عین حال این بدان معنا نیست که پیامبر تحمیلی مد نظر نداشته است تا به مسلمانان تحمیل کند که علی بعد از او جانشین من باشد و جایگاهی سیاسی داشته باشد.
وی تصریح کرد: نگاه دیگر این است که پیامبر اکرم(ص) در این خطبه نگاه منقبتی را داشته و البته نگاه سیاسی را هم داشته اما این نگاه سیاسی را به اجتهاد و نظر جامعه موکول کرده است و در واقع این سخن پیامبر(ص) را در حد پیشنهاد تلقی میکنند و حتی آن را توصیه یا ترجیح نمیدانند.
خضری افزود: از جمیع بحثهایی که در این زمینه صورت گرفت به نظر می رسد پیامبر اکرم با توجه به سخنانی که از قبل گفته و رویدادهایی که قبل و بعد صورت گرفته است واقعا نگاهشان این بود که هر منصب، جایگاه و نسبتی که با آن جامعه داشت را به علی(ع) واگذار کند. هرچند اگر پیامبر(ص)، پیامبر بود امام علی(ع) نمیتواند این نسبت را داشته باشد زیرا پیامبری پایان یافته است، پس امیر مومنان(ع) نسبت به آن جامعه امام و پیشوایی دارد و میتواند هدایتگر آنها باشد. همچنین اگر پیامبر(ص) نسبت به آن جامعه رهبری سیاسی را داشته است، امام علی(ع) نیز میتوانست نسبت به آن جامعه رهبری سیاسی را داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: اما کسانی که دنبال این هستند که استفاده سیاسی بکنند، میگویند اگر این طوراست، چرا پیامبر(ص) از لفظ و الفاظی استفاده نکرده است که بتواند این پیام را نشان دهد؟ مثلا میگویند چرا پیامبر نگفت علی(ع)، خلیفه، پادشاه، امیر و رئیس بعد از من بر شماست؟ جواب این است که پیامبر در آن روزگار برای مردم پادشاه، رئیس، امیر و خلیفه نبود اما در عین حال رهبری سیاسی و دینی را توامان داشت که در قالب پیامبری و هدایتگری سیاسی تعریف میشد و با این خطبه این دو جایگاه را به امیر المومنین(ع) واگذار کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه برخی با استناد به پیمان عقبه اول و دوم و دلایلی دیگر معتقدند که سیاست و حکومت نه ذاتی دین که عرضی است، در این خصوص چه میتوان گفت: در این خصوص ترجیحم این است که بگویم که سیاست، حکومت و حاکمیت در اولویت دوم پیامبر اکرم بود، به این معنا که وظیفه اولیهاش این بود که ماموریت پیامبری یعنی انتقال پیام هدایت الهی به مردم را به انجام برساند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: اگر برای اجرای این امر لازم بود که پیامبر حکومت تشکیل بدهد، قطعا تاسیس میکرد، کما اینکه چنین شد، ایشان زمانی که در مکه بودند حکومتی تشکیل نداند، چون شرایطش فراهم نبود و موقعیتاش پیش نیامد اما زمانی که به مدینه هجرت کردند هم شرایط و هم موقعیت پدید آمد و بنابراین ضرورت ایجاب میکرد که برای پیشبرد اهداف دینی پیامبر از حکومت استفاده بکند. از این رو پیامبر(ص) حکومت تاسیس کرد.
خضری ادامه داد: من نمیپسندم که بگوییم حکومت برای دین امری عرضی است و بهتر است بگوییم این امر در اولویت دوم است و آن چیزی است که در مقام وقوع و تاریخ به وقوع پیوسته است، اما اینکه در مقام فلسفه و اندیشه وضعیت چگونه است، بحثی دیگر است و در این زمینه است که ما میتوانیم بگوییم که هدف پیامبر از همان روز اول تاسیس حکومت بوده است و الان وارد این بحث نمیشوم.
وی افزود: آنچه در تاریخ به وقوع پیوسته است و گزارش روشنی از آن دارد این است که پیامبر زمانی که ضرورت پیدا کرد، موقعیت پیش آمد و خواست مردم وجود داشت که مشروعیت او به مقبولیت عمومی منجر شود، حکومت تاسیس کرد. اگر فرض کنیم این خواست مردمی و موقعیت وجود نداشت، طبیعی بود پیامبر حکومت تاسیس نکند. چون قرار است که حکومت بر انسانها صورت بگیرد و اگر شرایط بر ای انسانها فراهم نباشد در آن صورت حکومت نمیتواند کار خود را به سامان برساند.
خضری در خصوص نقش غدیر در وحدت اسلامی در جهان اسلام، گفت: به طور کلی عموم اهل سنت اینکه چنین واقعهای روی داده و چنین خطبهای بر زبان پیامبر جاری شده است را قبول دارند و این در همه منابع اهل سنت وجود دارد و این چیزی نیست که منکر آن باشند هر چند در اقلیت برخی ذکری از این واقعه نیاوردهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: امروز باید از آن به بهترین نحو ممکن برای اتحاد و اتفاق حداکثری ایجاد کرد و نباید این رویداد به عاملی برای تشتت تبدیل شود. این وضعی که امروز میبینیم به خاطر گرایشهای افراطی است که در دو طرف وجود دارد. این سو استفادههایی که صورت گرفته است و لعن و تکفیرهایی که نسبت به طرف مقابل استفاده میکنند، منجر به وضعی شده است که امروز جهان اسلام با آن روبروست.
خضری افزود: به هر حال این واقعه به وقوع پیوسته است و اگر امروز ما تمام ابزارهای هستی را به کار بگیریم نخواهیم توانست که تاریخ را بازگردانده و تاریخ دیگری را رقم بزنیم و بیاییم جایگاه هر یک از خلفای صدر اسلام را عوض کنیم. این چیزی است که به وقوع پیوسته و تمام شده است.
وی افزود: آنچه که امروز وجود دارد این است که باید تلاش کنیم حق را بپذیریم و در هر زمانی پذیرش حق مهم است و اگر در زمانی اشتباه کردهایم باز گردیم و آن اشتباه را بپذیریم و این گام اول است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: وقتی حق را پذیرفتیم طبیعتا به سمت اتحاد همبستگی و همپیمانی پیش خواهیم رفت اما وقتی بر حرفی نادرست پافشاری کنیم این خود زمینهای خواهد شد تا سرسختی کنیم و این طور به سمت اتحاد نخواهیم رفت.
خضری در پایان گفت: از این رو اولین کار ما باید تبیین درست، عالمانه، آگاهانه، درست و مبتنی بر منابع و اسنادی باشد که بتواند حقانیت این موضوع را به زبان، منطق و و روش حق اثبات کند. در این صورت طبیعتا گامهای بعدی در راستای اتحاد و همسویی فراهم خواهد شد.