یادداشت دریافتی- حبیب رضازاده*؛ برخلاف دورههای قبل، انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری چندان فضای عمومی و رسانهای کشور را فرا نگرفته است، آنهم به رغم کمتر از دوماه ماندن به زمان انتخابات!
دلیل این امر هر چه باشد، به اندازه نفس رقابت و پیروزی جریان اعتدالی عقلانی مهم نیست.
سوال اصلی و مهمی که شایسته توجه است، این است که آیا روحانی به عنوان نماینده جریان اعتدالی عقلانی برای بار دوم هم انتخاب خواهد شد؟
پیش از پاسخ گویی به سوال فوق، ذکر یک آموخته خالی از فایده نیست، نیمه دوم سال ۱۳۸۷ بود و فضای انتخاباتی از مدتها قبل حداقل بر دانشگاهها مستولی گشته بود. در کلاس درس دکتر فیرحی، ایشان مطلبی بیان کردند که بسیار جالب بود. ایشان درباره انتخابات دور دهم گفتند: معمولا وقتی رئیس جمهوری برای دومین دوره خود کاندیدا میشود، جناح رقیب با کاندیداهای اصلی خود وارد عرصه رقابت نمیشود، چراکه رویه این است که روسای جمهور دو دورهای هستند و لذا جناح رقیب حاضر نیست، مهرههای اصلی خود را در چنین رقابتی بدل به مهره سوخته کند. ایشان در ادامه بیان کردند، اما اینبار برخلاف رویه گذشته جناح مقابل با مهمترین چهرههای خود وارد عرصه انتخابات شده و اکنون با بهرهگیری از مطلب فوق به موضوع اصلی خودمان بازگردیم.
با توجه به رویه شکل گرفته در سپهر سیاسی ایران در خصوص انتخابات ریاست جمهوری، نبایست جناح رقیب مهرههای اصلی خود را وارد عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ۱۳۹۶ نماید، اما موضوع اصلی این است که جناح رقیب دیگر فاقد چهره شاخص است. چهره هایی که پیشتر طعم شکست را در مقابل شخص روحانی چشیده اند نمیتوانند شاخص باشند، چهره هایی، چون آقای بذرپاش که نیز فاقد مرجعیت و اقتدار بین اصولگرایان میباشد یا آقای بقائی هم که اگر بتواند وارد عرصه رقابت گردد، شانسی برای پیروزی نخواهد داشت. چون نمیتواند به عنوان کاندیدایی که بیرون از گود است به نقد وضع موجود بپردازد، اتفاقا به عنوان فردی که در شروع بحرانهای متعدد چند سال قبل از این دولت، نقش موثری داشته است بایست پاسخگو باشد.
در خصوص آقای رئیسی که اکنون تولیت آستان قدس را برعهده دارند، هرچند تا کنون ایشان در خصوص آمدن یا نیامدن خود به عرصه رقابت ریاست جمهوری حرفی نزده اند، اما با توجه به نوع سخنرانی ها، اقدامات ایشان و کمپین هایی که در دعوت از ایشان شکل گرفته، در واقع باید بیان داشت که ورود ایشان به عرصه رقابت ریاست جمهوری برای ایشان یک ریسک سیاسی پرخطر میباشد چرا شکست در این عرصه -که احتمالش کم نیست- میتواند آینده سیاسی ایشان را نیز متاثر نماید.
باید توجه داشت هدف اصولگرایان و رقبای جریان اعتدالی عقلانی، نه شکست یکباره آقای روحانی به عنوان نماینده اکنون این جریان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ - البته، چون این هدف دور از دسترس است، وگرنه آرزوی تمام رقبای آقای روحانی و جریان اعتدالی عقلانی پیروزی در انتخابات ۹۶ میباشد- بلکه شکست این جریان در درازمدت میباشد.
در واقع حضور آقای احمدی نژاد با حمایت جریان اصولگرایی -هر چند اکنون بسیاری وی را از خود نمیدانند- در راس امور اجرایی و پیامدهای سکانداری اینان برای مردم و کشور، بسیاری از مردم را به تدبیر جریان اعتدالی عقلانی امیدوار کرده است. در واقع ناامید کردن مردم از این جریان هدف اصلی و درازمدت رقبای آقای روحانی میباشد.
این مسائل موجب میشود که وسوسه شویم و روحانی را پیروز انتخابات بدانیم و این فضای کم رونق پیش از انتخابات را متاثر از این دلیل بدانیم، اما روحانی پیروز با حداقل رای در واقع چنان فردی میماند که فقط یک نبرد را پیروز شده و جنگ را شکست خورده است!
روحانی تنها در صورتی توامان پیروز نبرد و جنگ خواهد بود که با رای بالا پیروز رقابت گردد تا بتواند با اقتدار بالایی برنامههای موردنظر خود را -که بیشتر از گذشته متوجه اصلاح ساختارها و فرآیندها خواهد بود- پیش ببرد و موجبات ایجاد سرمایه اجتماعی عظیمی برای جریان اعتدالی و عقلانی گردد، تا این جریان در آینده نیز مورد اقبال جامعه بوده و راه طی شده توسط اقای روحانی از تداوم برخوردار گردد.
آری اینبار پیروزی سختتر است، چون رقیب برای شکست جریان اعتدالی عقلانی در کوتاه مدت تلاش نمیکند، بلکه شکست این جریان را در درازمدت مدنظر دارد.
دلسوزان و باورمندان به مسیر اعتدال و عقلانیت به عنوان راه صحیح توسعه و آقای روحانی به عنوان نماینده اکنون این جریان، باید بیش از سال ۹۲ برای پیروزی تلاش کنند.
* دانشجوی دکتری علوم سیاسی (گرایش مطالعات ایران) دانشگاه تربیت مدرس و مدیر مسئول فصلنامه علمی-تخصصی سیاست.