bato-adv
کد خبر: ۲۲۵۷۰۷

تحصیل‌کرده‌هایی که «بازار» را خراب می‌کنند!

محمد ماکویی

تاریخ انتشار: ۱۳:۳۲ - ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ شاید کمتر کسی به این موضوع اندیشیده باشد که در کشور ما نه تنها تحصیلات عالیه کارمندان و کارگران، موجبات افزایش حقوق و دستمزد و عایدی آن‌ها را فراهم نمی‌کند، بلکه سبب می‌شود که حقوق و دستمزد و دشتی کسانی که تحصیلات عالیه ندارند نیز پایین کشیده شود!

دلیل عمده این موضوع هم فرهنگیان و معلمینی هستند که آنقدر مدام توی کله بچه‌ها و دانش آموزان خود کرده‌اند که علم بهتر است از ثروت! که این اطفال معصوم بدون آنکه بیندیشند که شاید تنها سر کلاس انشا علم از ثروت بهتر باشد!، در بزرگسالی نیز همچنان پاک و معصوم مانده‌اند! به گونه‌ای که در ورود به بازار کار و مواجهه با مدیران و روسا از هر دری سخن رانده‌اند! الا از حقوق و دستمزد و عایدی و دشتی و مواجب و پاداش و دیگر چیزهایی که بوی پول می‌دهد و بنابراین زشت است پیش یک بزرگتر -دست کم از لحاظ سمت اداری- و در آن هنگام که هنوز مهر فارغ التحصیلیشان خشک نشده حرفشان را پیش بکشند!

متاسفانه والدین گرامی نیز برای آنکه اذهان فرزندان خویش را تنها متوجه درس کنند جز اینکه به آن‌ها بیاموزند که اگر تنها به درس و تحصیلشان فکر کنند و در ‌‌نهایت درس‌خوانده و تحصیل‌کرده بار بیایند، عاقبت پول از هر جایی هست آن‌ها را یافته و در دامانشان خواهد افتاد!، کاری نکرده‌اند!

ضمن آنکه برخی از پدر‌ها و مادر‌ها به فرزندان خود آموخته‌اند که در بدو استخدام خیلی در قید و بند پول نباشند و فقط کاری را بدست آورده و آن را در این بدی وضع «بازار» حسابی بچسبند! «اول حسابی خودت را نشان بده و بعد انتظار حقوق و دستمزد درست و حسابی را داشته باش!» نیز از دیگر رهنمودهایی است که خانواده‌ها به فرزندان تحصیلکرده خود می‌کنند؛ رهنمودهایی که باعث شده خیلی از فارغ التحصیلان، بیست-سی سالی را فقط صرف نشان دادن خودشان و توانایی‌های علمی و قابلیت‌های انجام کارشان بنمایند!

پذیرش «دانشگاه چیز زیادی یاد آدم نمی‌دهد» از سوی دانشگاهیان و تحصیلکرده‌ها نیز عامل دیگری است که موجب شده روسا و مدیران بی‌خیال ارزش افزوده‌ای شوند که علی القاعده می‌بایست از صدقه سری تحصیلات عالیه نصیب فارغ التحصیلان گردد! و تازه این روسا و مدیران بر خلاف خیلی از همتا‌هایشان دست کم این انصاف را دارند که هزینه آموزش ضمن خدمت تحصیلکرده‌ها را به پای آن‌ها حساب نکرده و آن را از حقوق و دستمزد ماهیانه فارغ التحصیلان کم نکنند!

به همه این‌ها می‌بایست این نکته را افزود که تحصیلکرده‌ها معمولا از خانواده‌هایی می‌آیند که یا دستشان به دهانشان می‌رسد و یا دست کم آنقدر دارند که هزینه‌های تحصیلی فرزندانشان را یک جورهایی جور کنند! روی حساب همین بی‌نیازی و یا کم نیازی نسبی-در مقایسه با کسانی که فرزند دانشگاهی ندارند! -است که فرزندان بزرگ شده در این خانواده‌ها چندان که باید و شاید قدر و قیمت و ارزش پول را نمی‌دانند! به گونه‌ای که عده کثیری از آن‌ها نه به درستی آگاهند که زندگی خانوده آن‌ها با چه درآمدی اداره می‌شود و نه بخوبی می‌دانند که سر برج چقدر باید عایدی داشته باشند تا دست کم خودشان را تا ته برج اداره کرده و کمی‌ها و کسری‌هایشان را پس از سر کار رفتن نیز با کمک‌ها و یارانه‌های مرحمتی والدین جفت و جور نکنند!

ورود فارغ التحصیلان به بازار کاری که از آن کوچک‌ترین سررشته‌ای ندارند نیز موجب می‌شود که آن‌ها در مقایسه با همتاهای کاری غیر تحصیلکرده خود دستمزد و عایدی کمتری دشت کنند! البته اینکه فارغ التحصیلان به علت پیدا نکردن شغل متناسب با رشته و درسی که خوانده‌اند به کاری رضا بدهند که نیاز به تحصیلات عالیه ندارد منطقی است؛ ضمن اینکه این نیز منطقی است که دریافتی آن‌ها به علت بی‌انگیزی در انجام کاری که دونشان خود می‌دانند از‌‌ همان بدو امر هویدا باشد و مدیران و روسا را مجاب کند که حقوق و دستمزد دریافتی ایشان را در قد و قواره کسانی که کار آن‌ها را بدون داشتن تحصیلات عالیه انجام می‌دهند و بخوبی هم انجام می‌دهند، نیز ندانند! به ویژه اینکه روی چنین پرسنلی نمی‌توان حسابی طولانی مدت باز کرد! زیرا هر آن ممکن است آن‌ها با پیدا کردن کاری که دون شأن خود نمی‌دانند شغل فعلی خود را‌‌ رها سازند! جالب است که مشترک بودن این ایده نزد کارمند و کارفرما، به کمک کارفرما شتافته و کارمند را مجاب می‌کند که برای تصدی شغلی که قرار نیست طولانی مدت یا دایمی باشد، خیلی هم چک و چانه حقوق و دستمزد نزند!

کارفرما‌ها و کارمندان تحصیلکرده به توافقاتی دیگر نیز که نه گفته شده و نه بر روی کاغذ آمده هم رسیده‌اند که دودش مستقیما توی چشم فارغ التحصیلان می‌رود! به این صورت که کارفرما‌ها با توجه به اینکه تحصیلکرده‌ها «زود‌تر یاد می‌گیرند» قبول کرده‌اند که بی‌خیال طی دوره‌های کوتاه مدت آموزشیی شوند که پرسنل می‌باید قبل از تصدی شغل‌هایی خاص بگذرانند و تحصیلکرده‌ها قبول کرده‌اند که به این مناسبت و به خاطر اینکه آن‌ها قرار است در طی خدمت کارآموزی هم بکنند، عایدی و دشتیشان کمتر از کسانی باشد که با طی این دوره‌ها وارد بازار کار شده‌اند!

از همه این‌ها گذشته قدرت چانه زنی بر سر حقوق و مواجب فارغ التحصیلانی که به انجام کاری که درسش را نخوانده‌اند مبادرت می‌کنند بسیار پایین می‌آید زیرا اینان هم از حمایت فارغ التحصیلان دیگر که خوش اقبال‌تر از آن‌ها بوده و شغلشان با درسی که خوانده‌اند جور در می‌آید بی‌بهره‌اند؛ که قدر و منزلت خود را آنچنان که باید و شاید نشناخته‌اند!؛ و هم از طرفداری غیر تحصیلکرده‌هایی که رقبایشان شده و بازار کارشان را خراب کرده‌اند، چندان که باید و شاید-نباید و نشاید! - برخوردار نیستند!

کار دانشجویی نیز کاری دیگر است که موجبات خراب شدن بازار کار را فراهم آورده است! زیرا کارفرمایان با دادن فرصت به پرسنل خویش که در هنگام کار درسشان را هم بخوانند، توقع دارند که کارمندان دانشجو دریافتیی کمتر از دیگران داشته باشند! ضمن اینکه متوقعند دانشجویان با فراغت از تحصیل نیز خوبی آن‌ها را تلافی نمایند و این فرصت را در اختیار ایشان قرار بدهند که حقوق و دستمزد آن‌ها را که فارغ التحصیل شده و کارشان از حالت «پارت تایم» به «فول تایم» تغییر شکل یافته، به میزان قابل تاملی ترمیم ننمایند!

واقعیت وجودی «علم بهتر از ثروت نیست!» که از مشاهده «علم ثروت نمی‌آورد» و «ثروت علم می‌آورد» ناشی شده و نمونه‌هایش را هم می‌توان در علمایی مشاهده کرد که با فقر و تنگدستی روزگار می‌گذرانند و هم می‌شود در ثروتمندانی جست که به برکت خرید مدرک عالم و دانشمند و اندیشمند شده‌اند، سبب شده که علم و عالم بیش از پیش از سکه افتاده و کسی برایشان تره هم خرد نکند!

شاید با این اوصاف دیگر مشاهده آگهی‌های فراوانی که به در و دیوار چسبیده و در آن‌ها برای ساده‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین کار‌ها نیز حداقل مدرک تحصیلی مورد نیاز لیسانس یا کار‌شناسی قید شده، چندان تعجب آور نباشد!

bato-adv
مجله خواندنی ها