bato-adv
کد خبر: ۱۶۹۹۷۲

100 روز شد یا 1000 روز؟

تاریخ انتشار: ۰۷:۴۳ - ۰۳ آذر ۱۳۹۲
صبح پیدا شده اما آسمان چهارراه استانبول پیدا نیست. آنهایی که در این محدوده راه می‌روند، اصلی‌ترین ناراضیان دولت اعتدال و امید هستند. امیدوارانی که فکر می‌کردند، جیغ‌بنفش مردم، حباب دلار را می‌شکند، حالا سر دشمنی با سیف بانک مرکزی دارند و دست به جیب، پای تابلو قیمت صرافی‌ها ایستاده‌اند. دلار همچنان با 50‌تومان بالا و پایین، حال‌گیری می‌کند از واردکننده‌ها. مرد جوان با پوزخند می‌گوید: «پس این روحانی داره چی‌کار می‌کنه؟» بغل‌دستی‌اش می‌گوید: «هنوز زوده، معلوم نیست مذاکرات چی بشه، اون مهمه».

از فرصت استفاده می‌کنم و حرف توی حرف می‌اندازم: «ولی داره صد روز می‌شه که روحانی اومده، تو این مدت باید یه اتفاقی بیفته دیگه؟!» آن جوان اولی می‌گوید: «شد دیگه! دلار سه‌وخرده‌ای بود، حالا سه تومنه، اگه سیف حرف نمی‌زد، شاید می‌شد دووششصد». بغل‌دستی‌اش موافق نیست: «قرارش این بود که زودتر برای کار یه فکری بکنه، با دلار سه‌تومن، هیچ کارگاهی نمی‌تونه کار کنه. کارا خوابیدس هنوز!» هر دو برای دو کارگاه کوچک صنعتی کار می‌کنند، آمده‌اند دلار بخرند برای خرید چند قلم جنس که در بازار خودمان فقط با دلار خریدوفروش می‌شود؛ «مفتول لحیم چدن» و «شمش برنز».

آن‌طرف‌تر، سفارت انگلیس هنوز بسته است و نشانه‌ای بر یکی دیگر از وعده‌های هنوز عملی‌نشده روحانی اما دم سفارت ترکیه مردم صف ایستاده‌اند و منتظرند تا درها باز شود، حالا ترکیه هم کشور واردات مغز شده! راننده‌های  تاکسی، کنار میدان فردوسی ایستاده‌اند، اصلا خبر ندارند که صد روز از انتخاب روحانی گذشته است اما فکر می‌کنند، مشتری‌هایشان این‌روزها حال بهتری دارند. رضا می‌گوید: «وضع ما که فرقی نکرده اما مردم، بهترن، کمتر چونه می‌زنن، کمتر می‌افتن به کتک‌کاری. انگار یه‌جورایی اخلاقشون بهتر شده.» بابک، راننده تاکسی دیگر به این حرف‌ها دو، سه جمله هم اضافه می‌کند: «همه ما انتظاراتی داشتیم و داریم، اما قرار نیست یک‌شبه حل بشن. اونم تو این مملکت که نون مردمش به دلار بنده!»

در نزدیکی‌های پل کریم‌خان، سه خوابگاه دانشجویی است. دانشجوها با شکم‌های سیر یکی‌یکی می‌آیند سمت هفت تیر. وقتی می‌پرسم که می‌دانند امروز صدمین روز دولت روحانی است، شانه بالا می‌اندازند. انگار یادشان رفته، صدروز پیش زیر همین پل، چه جیغ‌های بنفشی کشیده‌اند. آنکه مهندسی متالوژی امیرکبیر می‌خواند می‌گوید: «در دانشگاه جو آرام‌تر شده اما هنوز، در عمل فقط یکی از دوستانمان که مشکل سیاسی داشت، توانسته برگردد دانشگاه. آقای روحانی باید برای دانشجویان ستاره‌دار محکم‌تر عمل کند، بخشنامه کافی نیست.» آن یکی که قد کوتاه‌تری دارد و مکانیک امیرکبیر می‌خواند به این توضیحات چند جمله دیگر اضافه می‌کند: «اما خودمونیم‌ها، فکر نمی‌کردیم رفتن احمدی‌نژاد اینقدر ساده باشه. هزارروز گذشته دیگه؟!» شوخی نمی‌کند، دوباره می‌پرسد: «بچه‌ها واقعا صدروز گذشت یا هزارروز؟» کمی توی فکر فرومی‌روند، بعد به بالا نگاه می‌کنند، هنوز آسمان پیدا نیست با اینکه دارد ظهر می‌شود.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv