به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، در جریان انتخابات ریاستجمهوری، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، پیامهای مختلفی به جامعه بینالمللی و ایران ارسال کرد. او در کارزار انتخاباتی خود تأکید کرده بود که «مایل به امضای توافقی جدید با ایران است» و همچنین اعلام کرده بود که «هیچ تمایلی به ورود به جنگ با ایران ندارد». با این حال، تنها دو هفته پس از آغاز دوره ریاستجمهوری خود، فرمان اجرایی جدیدی را امضا کرد که بر اساس آن، سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران دوباره اجرایی شد.
با امضای این فرمان اجرایی و تشدید تحریمها، دولت ترامپ عملاً مسیر خود را به سمت افزایش فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران پیش برد. دونالد ترامپ در زمان امضای این فرمان اعتراف کرد که «از این تصمیم راضی نیست»، اما آن را گامی ضروری برای منافع آمریکا دانست. این اقدام باعث واکنش سریع تهران شد. در نشستی با مقامات ارشد نظامی، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، به صراحت اعلام کرد: «هیچ مشکلی در کشور از طریق مذاکره با ایالات متحده حل نخواهد شد.»
برخی تحلیلگران بر این باورند که این اظهارات نشاندهنده بسته شدن کامل مسیر مذاکره با آمریکا است و تهران دیگر به دنبال یافتن راهی برای توافق نیست. در مقابل، برخی دیگر این سخنان را تاکتیکی ارزیابی کرده و احتمال میدهند که ایران همچنان درهای مذاکره را باز نگه خواهد داشت، اما از موضعی قدرتمندتر و در شرایطی که تحریمها و فشارهای اقتصادی کاهش یابد. این تحولات، دو پرسش کلیدی را مطرح میکند:
آیا امضای فرمان اجرایی ترامپ برای بازگرداندن سیاست «فشار حداکثری» نقض وعده انتخاباتی او مبنی بر دستیابی به توافقی جدید با ایران محسوب میشود؟
آیا اظهارات آیتالله خامنهای، رهبر ایران، درباره عدم مذاکره با ایالات متحده نشاندهنده بسته شدن کامل مسیر مذاکرات و پایان احتمال دستیابی به توافقی جدید با واشنگتن است؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، که به دلیل رویکرد غیرمتعارف و اظهارات جنجالیاش شناخته میشود، بار دیگر با مواضعی جدید در قبال ایران خبرساز شده است. ترامپ که پیشتر طرحهایی بحثبرانگیز برای حل مناقشات جهانی ارائه کرده بود، مانند پیشنهاد انتقال فلسطینیها از نوار غزه و واگذاری بخشی از اراضی اوکراین برای پایان دادن به جنگ با روسیه، اکنون طرحی جامعتر از توافق هستهای دوره اوباما برای ایران ارائه داده است.
پس از امضای فرمان اجرایی «فشار حداکثری» علیه ایران، ترامپ در سخنانی تأکید کرد: «من از این تصمیم راضی نیستم، اما برای مقابله با ایران باید قاطع باشم. امیدوارم مجبور به اجرای این فرمان نشویم.» این اظهارات از سوی برخی تحلیلگران به عنوان سیگنالی مثبت به تهران تعبیر شد. گزارشهایی نیز منتشر شد که حاکی از ارسال پیامی خاص از سوی دولت آمریکا به مقامات ایرانی بهطور محرمانه بود.
تا کنون، هیچ واکنش رسمی از سوی ایران یا ایالات متحده در رد یا تأیید گزارش منتشرشده توسط وبسایت صابریننیوز درباره ۹ درخواست آمریکا از ایران مشاهده نشده است. شواهد نشان میدهد که ترامپ بهدنبال توافقی فراتر از مسأله هستهای ایران است. برخلاف توافق سال ۲۰۱۵ که تنها بر برنامه هستهای ایران تمرکز داشت، دولت ترامپ در پی توافقی جامعتر است که علاوه بر محدودیتهای هستهای، برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ایران را نیز در بر بگیرد.
اگرچه ترامپ بارها از تمایل خود برای مذاکره با ایران سخن گفته، اما اقدام او در امضای فرمان اجرایی مرتبط با سیاست «فشار حداکثری» نشاندهنده رویکردی کاملاً متفاوت است. این اقدام بیانگر آن است که رئیسجمهور آمریکا بهجای استفاده از مشوقهای دیپلماتیک، بر اعمال فشار اقتصادی و سیاسی برای کشاندن ایران به میز مذاکره تمرکز کرده است. به عبارت دیگر، ترامپ بهجای استفاده از روش سنتی «هویج و چماق» برای متقاعد کردن ایران به مذاکره، عملاً تنها بر گزینه «چماق» تکیه کرده است.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، آمریکا همواره مداخله نظامی در ایران را به عنوان یکی از گزینههای خود در نظر داشته است. با این حال، در طول این ۴۶ سال، این گزینه هیچگاه به اولویت اصلی سیاستهای واشنگتن تبدیل نشده است. در عوض، ایالات متحده ترجیح داده از ابزارهایی مانند تحریمهای اقتصادی، فشار دیپلماتیک و تقویت رقبای منطقهای ایران برای مهار نفوذ تهران و جلوگیری از دستیابی این کشور به تسلیحات هستهای استفاده کند.
بررسی مواضع دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش نشان میدهد که حتی او نیز گزینه نظامی را در اولویت سیاستهای خود قرار نداد. ترامپ بارها تأکید کرد که هدف اصلیاش جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است و ضمن اعلام آمادگی برای مذاکره با ایران و سایر بازیگران منطقهای، همواره هشدار میداد که تهران نباید به چنین تسلیحاتی دست یابد. با این حال، او سیاست «فشار حداکثری» را به کار گرفت تا شرایطی را تحمیل کند که در نهایت مذاکرهای مطابق با منافع آمریکا شکل بگیرد.
هرچند گزینه مداخله نظامی در سیاستهای ایالات متحده نسبت به ایران اولویت نخست محسوب نمیشود، اما این احتمال را نمیتوان بهطور کامل کنار گذاشت. بهطور کلی، دو سناریو میتواند واشنگتن را به اتخاذ رویکرد نظامی سوق دهد:
الف – دستیابی ایران به توانایی تولید سلاح هستهای یا نزدیک شدن جدی به این هدف
ب – اقداماتی از سوی ایران که موجودیت اسرائیل، به عنوان یک متحد راهبردی آمریکا را با تهدید جدی مواجه سازد
تا زمانی که هیچیک از این دو وضعیت رخ ندهد، به نظر میرسد واشنگتن همچنان بر استفاده از ابزارهای غیرنظامی از جمله اعمال تحریمهای شدید، فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی، تمرکز خواهد کرد تا ایران را به تغییر رفتار وادار سازد و اهداف استراتژیک خود را دنبال کند.