روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان «از پلاسکو تا لسآنجلس» به عملکرد ضعیف ایالات متحده در اطفای حریق لسآنجلس پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: سال ۱۳۹۵ ساختمان ۵۴ ساله پلاسکو تهران به خاطر بیدقتی برخی کسبه یا فرسودگی سیستمی در آتش سوخت و فروریخت. ساختمانی که گفته میشود اولین ساختمان مدرن غرب آسیا و بزرگترین آسمانخراش ایران دهه ۴۰ بود. در آن حادثه تلخ، چند آتشنشان قهرمانمان به شهادت رسیدند و بخش زیادی از مغازههای این مجتمع بزرگ پوشاک، به کلی از بین رفت و سرمایههای آنان نابود شد. اگرچه پلاسکوی جدید و مدرن، به سرعت و با کیفیت عالی به جای آن ساخته شد ولی آن حادثه تلخ و ناراحتکننده نه تنها خانوادههای شهدای آتشنشان و کسبه پلاسکو و نه تنها مردم تهران که تمام مردم ایران را ناراحت کرد. البته به غیر از یک عده خاص و محدودی که کاسب مصیبتها هستند.
هرساله در آمریکا به خاطر بیدقتی یا شرایط اقلیمی یا هر دلیل دیگری، آتش سوزیهای مهیبی صورت میگیرد که نمونه اخیر آن آتشسوزی کالیفرنیاست. آتش سوزی هولناکی که پس از جشنهای سال نو میلادی شروع شده و جنگلها و خانهها را پشت سر هم میسوزاند و در روزهای گذشته تلاشها برای مهار زبانهها ناکافی و ناکام بود. در این مدت، افکار عمومی جهان که در میان اخبار قطره چکانی و کنترل شدهای که از آنجا درز میکند، کم و بیش در جریان قرار میگیرد، متحیر مانده که مگر میشود ابرقدرت جهان تا به این اندازه زیرساخت ضعیفی در برابر بحرانها داشته و با وجود اتفاقات مشابه در سالهای گذشته، هنوز نتوانسته حتی اقدامات ابتدائی را انجام دهد؟
مشابه این اتفاقات در هرجای جهان که باشد تلخ و ناراحتکننده است و ما به سفارش دین و هدایت عقلمان به حقیقت بنی آدم اعضای یک پیکرند پی بردهایم و از این بابت، ناراحت و نگران این حوادثیم. به ویژه اگر در این بین مردم بیگناهی متضرر شوند و آسیب ببینند. کدام فرقههای عقدهای از مُردن مردم بیگناه شاد میشوند؟ و چه کسی از غصه مردم و تخریب طبیعت و هدر رفت سرمایهها خوشحال میشود؟ کدام انسان میتواند زجر دیگران را ببیند و بشنود و آرام باشد؟ چه کینهای میتواند چنان دل را سیاه و چرکین کند که احساسات مکدر نشود و تاب آورد؟
وقتی پلاسکو سوخت و فروریخت، غیر از آتش و آوار، ضدانقلاب و خودتحقیرها هم به جان مردم و غصههای آنها افتادند و تا توانستند با دروغ و دغل مردم و کشور خود را تحقیر کردند. آتش زبانه کشید و پلاسکو آوار شد ولی این دو قماش، کوتاه نیامدند. زبان ملامت و سرزنش و تحقیر و تزویر آنها سوزانتر از زبانههای آتش بود و به کام نمیرفت. اصلاً پلاسکو برایشان مهم نبود، جمهوری اسلامی و ایران و ایرانی بود که باید زیر آوار طعنه و تحقیر له میشد. آنچنان غرب را جلوه میدادند و وطن خویش را میپلاساندند که گویی هفت پشتشان دشمن خونی ایران بوده است. با دشمن فرض میجنگیدند و پرابهام و تهمت، از مسئولین تا پلههای آتشنشانان قهرمان را به سخره گرفتند. بیحیا و بیمحابا هرچه خواستند گفتند و مردم داغدیده، متحیر این حجم نامردی مانده بودند.
غیر از «ضدانقلابهای ماهوارهای» -که توقعی از آنان نیست و اصلاً برای خرجی و تمدید اقامتشان دروغ میگویند و خودفروشی میکنند- به خودتحقیرهای داخلی نمیشود گفت همه جیره مواجب میگرفته یا میگیرند برخی از آنها چنان حقیرند که دشمنان حتی پول سیاه هم خرج آنها نمیکنند و اگر بکنند خرج اتینا کردهاند. دشمنان مرض آنها را شناخته و به جای پول، آنها را با «رباتهای فالور» به کار گرفتهاند. اخلاق آنها بیشتر به بیماری «دیده شدن» و ویروس «خودباختگی» میماند و گاهی آنقدر از منطق و مفهوم به دور هستند که توجیه و تفهیم آنها هم فایدهای ندارد. به خودتحقیری خو کرده و چیزی جز تمجید غرب و تحقیر وطن نمیدانند. در همین چندساله اخیر، چقدر از کسانی که خود را سلبریتی مینامیدند، در رسای غرب و در مذمت وطن و تحقیر هموطن مطلب منتشر کردند؟ بماند.
حدود ده روز است که لسآنجلس و کالیفرنیا در آتش میسوزد. با حیوانات و گیاهان و سرمایههایش. هالیوود، موزه، مجموعههای نفیس، عمارتهای سلبریتیها، ویلاهای سرمایهداران و. در اینکه باید با تهدید و تخریب طبیعت و محیط زیست مقابله نمود و با کسانیکه به آن لطمه میزنند مبارزه کرد شکی نیست؛ و در اینکه کشورهای بزرگی که با آسیب جدی به آب، خاک، هوا و اتمسفر باعث خشم طبیعت شدهاند باید پاسخگو و جبرانکننده جنایت خود باشند نیز کسی مخالفتی ندارد. آنها اگر نمیفهمند یا نمیخواهند از این سرمایههای همگانی مثل انسان استفاده کنند، نهادهای حقوق بشری و انجمنهای دفاع از طبیعت که برای همین منظور تشکیل شدهاند چرا باید ساکت و بیحس بمانند؟
آتشنشانی شرایط آنجا را «فوقالعاده بحرانی» معرفی کرده و دهها هزار هکتار از جنگلهایی که سرمایه جهانی است با حیوانات و پرندههایش ذغال شده است. بین ۲۵۰ تا ۲۷۵ میلیارد دلار برآورد خسارت کردهاند. اعلام میکنند حدود ۳۰ نفر کشته شده و همین حدود هم ناپدید شدهاند. ولی بازهم منتظر فروکش کردن آتشاند تا بتوانند بقایای سوخته را تشخیص دهند. همه دیدند و مردم آمریکا سرافکنده شدند که آتشنشانهایی که در فیلمها به عجیبترین و به روزترین ابزار آتشنشانی مجهزند و یک تنه یک جنگل را خاموش میکنند، به جای کپسول اطفاء حریق و آن تجهیزات کذایی، از کیف زنانه و سطل شیر و ماست برای خاموش کردن شعلههای آتش استفاده میکردند. در این مدت هم، مقامات دولت مرکزی با مقامات ایالتی کلنجار میروند و یکدیگر را مقصر میدانند.
گفتهاند با وجود آتشسوزیهای سالانه، صدها آتشنشان در سال گذشته میلادی در این ایالتها بازنشسته یا بازخرید شدهاند. تجهیزات آتشنشانی به اوکراین بخشیده شده تا در جنگ علیه روسیه به کار گرفته شود. منبع آب چند میلیون لیتری لسآنجلس پر نشده بود؛ و دولت آمریکا به جای تهیه و تجهیز زیرساختهای حیاتی خود، حدود ۳۰ میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده تا در جنگ علیه زنان و کودکان غزه، به کار گرفته شود. صدها هزار نفر خانهها را تخلیه کرده و آواره شده و حدود ۹۰ هزار نفر دیگر اخطار ترک منطقه گرفتهاند که بسیاری از آنها ایرانیاند. اجاره ماهانه خانه آنجا به ماهی ۱۵۰ هزار دلار رسیده و عملاً بیمهها توان جبران خسارت ندارند. پلیس حدود سی نفر را به جرم غارت خانهها بازداشت کرده و به صاحب خانهها اجازه بازگشت نمیدهد.
به اینها که گفته شد، میتوان دهها مورد غیرقابل باور دیگر اضافه کرد و تنها یک سؤال پرسید. چرا رسانههای غربی و سلبریتیهایی که زنده باد انسانیت میگفتند در مورد این مصیبت بزرگ مردم لسآنجلس و کالیفرنیا و دادخواهی آنها سکوت کردهاند؟
واقعا سوال مردم هم همین است، چه کسانی از رنج و بدبختی و مرگ مردم خوشحال می شوند؟؟؟