فرارو- آلون پینکاس تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل روزنامه هاآرتص.
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه هاآرتص، بنیامین نتانیاهو ممکن است هرچقدر بخواهد ادعا کند که دونالد ترامپ رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، او را مجبور به این اقدام کرده است. او اکنون در تلاش است این روایت را به شرکای افراطی، مسیحایی و جنگطلب خود در ائتلاف حاکم بفروشد که: «چارهای نداشتم؛ ما توانستیم این مسئله را برای ماهها به تأخیر بیندازیم.»، اما حقیقت آشکار است: او با توافقی موافقت کرده که میتوانست و باید ماهها پیش آن را امضا کند. اما گروگانها برای او اولویتی نداشتند. این همان شخصیت و ذات واقعی اوست.
آیا واقعاً کسی باور میکند که فرستاده جدید ترامپ به خاورمیانه، استیو ویتکوف – یک توسعهدهنده و سرمایهگذار موفق املاک از نیویورک – نتانیاهو را به این اقدام وادار کرده است؟ پاسخ مثبت است، اگر نتانیاهو را بشناسید. او تمایل داشت تحت فشار قرار گیرد، آن هم درست در آستانه مراسم تحلیف ترامپ در دوشنبه آینده.
توافقی که از ماه مه گذشته روی میز بوده است و بار دیگر در ماه ژوئیه مطرح شد و از آن زمان تاکنون آماده اجرا بوده است. اما بنیامین نتانیاهو، به بهانه «جنگی وجودی» که قرار بود به «پیروزی کامل» ختم شود، منتظر ماند؛ نخست برای انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده و سپس مراسم تحلیف رئیسجمهور، تا در نهایت با این توافق موافقت کند.
ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی افراطی اسرائیل، در مخالفت با این توافق بهصراحت اشاره کرد که چگونه پیشتر با تهدید نتانیاهو مانع از دستیابی به چنین توافقی شده بود. این اعتراف، نشاندهنده آن است که محاسبات نتانیاهو از ابتدا بر پایه انگیزههای سیاسی استوار بوده است. او هرگز قصد پایان دادن به جنگ را نداشت، حتی وقتی که یوآو گالانت، وزیر دفاع برکنار شده و ارتش اسرائیل اعلام کردند که تمام اهداف نظامی محقق شده است. ادعای او درباره «اهمیت راهبردی» کریدور فیلادلفی در مرز غزه و سینا نیز چیزی جز یک بهانه ساختگی و فرصتطلبانه نبود.
دو دوره زمانی مشخص در این ماجرا وجود دارد. نخستین گسست زمانی از اکتبر ۲۰۲۳ تا ژوئیه ۲۰۲۴ بود؛ دورهای که در آن نتانیاهو بر این باور بود که هرچه جنگ بیشتر ادامه پیدا کند و غزه بیشتر تخریب شود، فاصله او از فاجعه ۷ اکتبر – که بهعنوان بدترین روز در تاریخ اسرائیل شناخته میشود – بیشتر خواهد شد. دومین گسست زمانی از ژوئیه ۲۰۲۴ آغاز شد؛ زمانی که جو بایدن از رقابت برای ریاستجمهوری کنارهگیری کرد. این دوره از آن زمان تا انتخابات نوامبر و سپس تا مراسم تحلیف ترامپ در دوشنبه آینده ادامه یافت.
جنگی که فاقد اهداف سیاسی مشخص باشد و در آن اهداف نظامی نتوانند از اهداف سیاسی روشن و هماهنگ استخراج شوند، به ناچار بدون دستیابی به دستاوردهای سیاسی خاتمه خواهد یافت. در چنین شرایطی، حتی بزرگترین موفقیتهای نظامی نیز ناتوان از تبدیل شدن به نتایج سیاسی مؤثر خواهند بود.
بنیامین نتانیاهو، نخست پیشنهادهای ارائهشده از سوی ایالات متحده برای چارچوبی بهمنظور مدیریت وضعیت «پساجنگ غزه» را نادیده گرفت. این طرح که از دسامبر ۲۰۲۳ توسط دولت بایدن ارائه شده بود، بهطور مکرر از سوی نتانیاهو به تأخیر انداخته شد، رد شد و سرانجام از هرگونه بررسی جدی کنار گذاشته شد. این طرح شامل حذف حماس از قدرت در غزه و جایگزینی آن با یک ائتلاف موقت عربی بود؛ مفهومی که عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، مصر، اردن و تشکیلات خودگردان فلسطین با آن موافق بودند. اما نتانیاهو با تمسخر و با این استدلال که «بدون پیروزی کامل و نابودی حماس، چنین اقدامی امکانپذیر نیست»، این پیشنهاد را رد کرد.
اکنون که حماس بهطور قابلتوجهی از لحاظ نظامی تضعیف شده و بخش عظیمی از غزه ویران شده است، این سؤال مطرح میشود: آیا این توافق نشاندهنده «پیروزی کامل» یا «نابودی حماس» است؟ پاسخ منفی است. آیا دستیابی به چنین اهدافی بدون اشغال کامل و طولانیمدت تمامی نوار غزه امکانپذیر بود؟ قطعاً خیر.
در نیمه نخست سال ۲۰۲۴، بنیامین نتانیاهو عمداً مسیر تقابل مستقیم با کاخ سفید را در پیش گرفت. او با لحنی سرشار از تقدسنمایی و بیپایه ادعا میکرد: «ایالات متحده در تلاش است تا یک دولت فلسطینی را بر اسرائیل تحمیل کند.» تا ماه مه ۲۰۲۴، حتی از طرحی که خود پیشتر به جو بایدن ارائه کرده بود، عقبنشینی کرد و آن را بهطور کامل انکار نمود. این در حالی بود که در تمام این مدت، توافق گروگانها و آتشبس از مدتها پیش آماده بود و روی میز قرار داشت.
در طول هشت ماه، قطر و ایالات متحده بارها این توافق را پیشنهاد دادند، اما نتانیاهو تنها به بقا و آینده سیاسی خود میاندیشید. تمام تمرکز او بر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و سپس مراسم تحلیف دونالد ترامپ بود.
این میزان از بیرحمی، بیاعتنایی حتی تا حد متهم کردن آنان به تضعیف دولت – و همچنین ناتوانی در ارائه استراتژی مشخص و دستیابی به اهداف ملموس در جنگ، حتی با استانداردهای خود نتانیاهو هم تکاندهنده است. بسیاری از منتقدان سرسخت و مخالفان جدی او نیز نمیتوانستند تصور کنند که وضعیت به چنین نقطهای برسد.
فرض کنیم توافقی با رضایت طرفین حاصل شده و متن آن دقیقاً با چارچوب کلی که دوشنبهشب افشا شد، همخوانی دارد. این توافق شامل یک فرآیند ۴۲ روزه است که با آتشبس یا حداقل توقف مشروط خصومتها آغاز میشود. در ۱۶ روز نخست، ۳۳ گروگان اسرائیلی در ازای آزادی صدها زندانی فلسطینی آزاد خواهند شد. پس از آن، مذاکرات درباره مرحله دوم آغاز میشود. اگر این روند به سرانجام برسد، اسرائیل بهتدریج از نوار غزه خارج خواهد شد، اما یک منطقه حائل امنیتی محدود را حفظ خواهد کرد. همزمان، به ساکنان غزه اجازه داده میشود به مناطقی که از شمال غزه باقی مانده است بازگردند؛ مناطقی که حدود یک میلیون نفر از ساکنان آن پس از آغاز جنگ به جنوب گریختهاند.
در همین حال، انتظار میرود آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در روز سهشنبه چارچوب سیاسی پساجنگ را ارائه دهد. چارچوبی که به طرح دسامبر ۲۰۲۳ تا اواسط ۲۰۲۴ دولت بایدن شباهت دارد، طرحی که پیشتر توسط نتانیاهو رد شده بود. اکنون پرسشهای کلیدی مطرح میشود: آیا آتشبس پایدار خواهد ماند؟ نقض آشکار آتشبس چگونه تعریف خواهد شد؟ اگر درگیریهای پراکنده محلی میان گروههای کوچک غیرمرتبط با حماس رخ دهد، چه خواهد شد؟
این توافق بهشدت شکننده به نظر میرسد؛ هم بهدلیل ماهیت حماس و هم بهواسطه سوابق نتانیاهو. جای تعجب نیست اگر نتانیاهو به وزرای مردد و ناراضی کابینهاش بگوید: «نگران نباشید، این آتشبس دوام نمیآورد.» از نگاه او، چنین وضعیتی شاید همزمان بتواند او را از آشفتگیهای سیاسی داخلی و فشارهای ناشی از دونالد ترامپ مصون نگه دارد.