صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۶۳۵۲
سپهبد رُستم سورن‌پهلَو که در منابع تاریخی غربی او را به نام خاندانش «سورن» یا «سورنا» نامیده‌اند، در اوایل قرن اول پیش از میلاد متولد شد؛ او یکی از برجسته‌ترین فرماندهان نظامی تاریخ ایران باستان بود که دربارۀ شکوه و عظمت و قدرتش حتی مورخان غیرایرانی نیز فراوان سخن گفته‌اند.
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۰ - ۲۳ مهر ۱۴۰۳

پلوتارک مورخ مشهور رومی سپهبد رستم سورن‌پهلَو را این‌گونه توصیف می‌کند: «سورن بلندقدترین و خوش‌قیافه‌ترین مرد [در میان ایرانیان]بود؛ او فردی عادی نبود؛ از نظر ثروت، خاندان و شهرت، دومین شخص در پادشاهی بود و در شجاعت و دلاوری، نخستین. از نظر قامت و زیبایی بدنی، هیچ‌کس شبیه او نبود. زمانی که سفر می‌کرد، هزار شتر برای حمل بارهایش، دویست ارابه برای همسرانش و هزار مرد مسلح به‌عنوان محافظ همراه داشت، به‌علاوه تعداد زیادی سرباز سبک‌اسلحه و دست‌کم ده هزار سوارکار از خدمتگزاران و همراهانش بودند».

به گزارش فرادید، آنطور که پلوتارک نقل می‌کند، خاندان سورن از دیرباز این افتخار را داشتند که تاجگذاری پادشاهان اشکانی به دست ایشان انجام شود. پلوتارک همچنین نقل می‌کند که در زمان تصرف شهر سلوکیه، سورن «اولین کسی بود که از دیوار‌های شهر بالا رفت و مدافعان روی دیوار را شکست داد؛ و با وجود این که در آن زمان بیش از سی سال نداشت، به خاطر خرد و تیزهوشی‌اش بسیار شهرت داشت».

اما مهم‌ترین رویداد زندگی سپهبد رستم سورن‌پَهلَو، پیروزی او در نبرد سرنوشت‌ساز حران (Carrhae) علیه نیرو‌های متجاوز رومی بود که توسط مارکوس لیکینیوس کراسوس رهبری می‌شدند. دلاوری و تدبیر سپهبد سورن در آن میدان قطعاً از مشهورترین و افتخارآمیزترین رویداد‌های دوران اشکانی بود.

تندیس مفرغی بزرگ‌زادۀ اشکانی در موزه ایران باستان؛ برخی این تندیس را به سپهبد سورن منتسب می‌کنند

افسانۀ «رستم»

عظمت و جایگاه رستم سورن به حدی است که برخی مورخان گمان می‌کنند که او همان شخصیت واقعی تاریخی است که شخصیت افسانه‌ای «رستم دستان» با الهام از او خلق شده است. طبق این دیدگاه، شهرت دلاوری‌های رستم سورن‌پهلو پس از مرگش با افسانه‌ها و داستان‌های گوناگون آمیخته شده بود و آنچه را که ما امروزه از شخصیت رستم می‌شناسیم شکل داده بود.

در تایید این دیدگاه برخی اشاره کرده‌اند که روایت‌های فردوسی دربارۀ رستم در شاهنامه، در حال و هوا و فضایی بیان شده که بی‌شباهت به حال و هوای دوران پادشاهی اشکانی نیست.

اما بزرگترین افتخار نظامی سپهبد سورن چگونه شکل گرفت؟

پیش‌زمینه نبرد حران

امپراتوری اشکانیان همواره از سوی ارتش‌های متخاصم در شرق و غرب تهدید می‌شد و پیشتر نیز از تجاوزات ژنرال رومی به نام پومپه آسیب دیده بود. با این حال، ساختار غیرمتمرکز و فئودالی امپراتوری اشکانی احتمالا مانع این شده بود که ایرانیان تهاجم قدرتمندی را علیه رومیان آغاز کنند.

در عوض، ایران به طور معمول در موضع دفاعی باقی می‌ماند. بنابراین، جنگ‌های بین ایران و روم توسط ایرانیان آغاز نمی‌شد، بلکه این روم بود که دست به تجاوز می‌زد. روم خود را ملزم به ادعای میراث اسکندر مقدونی می‌دانست و همواره سعی در تصرف کشور‌هایی داشت که قبلا به تصرف اسکندر درآمده بودند.

به عنوان بخشی از این تلاش بود که مارکوس لینیوس کراسوس، یکی از اعضای حکومت سه‌نفرۀ روم (در کنار ژولیوس سزار و پومپه)، در سال ۵۴ قبل از میلاد علیه ایران دست به تهاجم زد.

قدرت دو ارتش

از نظر تعداد نیروها، به نظر می‌رسد که ارتش روم از نظر عددی بسیار برتر بوده است. طبق معتبرترین گزارش‌ها که از پلوتارک نقل شده، کراسوس فرماندهی «هفت لژیون، با کمی کمتر از چهار هزار سواره‌نظام و همین‌طور تعداد مشابهی سرباز سبک‌اسلحه» را بر عهده داشت. یک چهارم این سربازان نیرو‌های گالیایی بودند که ژولیوس سزار آنها را به کراسوس قرض داده بود. برخی منابع دیگر تخمین‌های بالاتری از تعداد کل نیرو‌ها ارائه داده‌اند. با کمترین تخمین، ارتش کراسوس در مجموع حدود ۳۶ هزار نفر را شامل می‌شد.

سردیس باستانی منتسب به مارکوس کراسوس

از سوی دیگر نیرو‌های ایرانی تحت فرماندهی سورنا، به گفته پلوتارک، شامل هزار نفر «کاتافراکت» یا «سوار زره‌پوش» بود که به عنوان گارد محافظ ژنرال عمل می‌کردند. نه هزار نفر کماندار سوار نیز تشکیل‌دهنده بدنه اصلی ارتش بودند و یک کاروان از هزار شتر نیز برای حمل ذخایر اضافی تیر‌ها در اختیار بود. تمام نیرو‌های اشکانی سواره‌نظام بودند و بنابراین در شرایط صحرایی از تحرک بالایی برخوردار بودند. با این حال، از نظر تعداد، به نظر می‌رسید که نیروی رومی برای انجام مأموریت کافی است.

نبرد حران

در ابتدا رومیان آماده شدند تا در یک صف گسترده به سمت دشمن پیشروی کنند. سپس کراسوس لژیون‌ها را به شکل مربع درآورد و به سمت رودخانه فرات پیشروی کرد. برخلاف نظر افسرانش، او تصمیم گرفت در کنار آب اردو نزند و با عجله نیرو‌ها را از رود عبور داد و خیلی زود با طلایه سپاه ایران رو به رو شد.

حمله اول، یورشی از سوی نیزه‌داران گارد زره‌پوش بود که به رهبری شخص سورنا انجام شد. سپس، با دیدن پایداری لژیونر‌های رومی، تیراندازان اسب‌سوار ایرانی کار خود را آغاز کردند. آنچه پس از آن اتفاق افتاد یک کشتار تمام عیار بود که نیرو‌های رومی را مثل برگ خزان بر زمین می‌ریخت. چابکی سواران کماندار ایرانی که از همه‌سو با تیر‌های تمام‌نشدنی‌شان به رومیان هجوم می‌آوردند، کاملا غیرقابل دفاع و مرگبار بود.

رومیان سعی کرده بودند با استفاده از پیاده‌نظام سبک که با سواره‌نظام گالیایی مخلوط شده بودند، کمبود سواره‌نظام خود را جبران کنند. اما چنین تاکتیک‌هایی در برابر بهترین سواره‌نظام جهان در آن دوران چندان مؤثر نبود. لژیونر‌ها به زودی تحت فشار شدید قرار گرفتند و تقریباً محاصره شدند، به طوری که کراسوس مجبور شد به پسرش پوبلیوس که فرمانده یکی از جناح‌ها بود، دستور دهد با نیروهایش حمله‌ای انحرافی انجام دهد.

پوبلیوس با ۱۳۰۰ سواره‌نظام، ۵۰۰ تیرانداز و هشت گروه پیاده‌نظام که مجموعاً حدود ۴۰۰۰ نفر بودند، به حمله پرداخت. در ابتدا، ایرانیان در مقابل آنها عقب‌نشینی کردند، اما پس از آن که نیرو‌های پوبلیوس از نیروی اصلی رومی جدا شدند، به سرعت محاصره شدند و به هدفی تقریباً بی‌دفاع برای بارش تیر‌ها تبدیل شدند. در نهایت، پوبلیوس جوان از پا درآمد و ۵۰۰ تن از سربازانش زنده ماندند تا به عنوان برده اسیر شوند.

شکست تاریخی روم

در این زمان، کراسوس که پسرش را از دست داده بود، کاملاً از شدت ناامیدی درمانده بود. اکتاووس و کاسیوس، دستیاران او، به این نتیجه رسیدند که تنها امید نجات فرار در تاریکی شب و پناه گرفتن پشت دیوار‌های شهر حران است. به این ترتیب، آنها به‌طور بی‌صدا از اردوگاه گریختند و بالاخره با هر زحمت و تلفاتی بود به داخل شهر حران رسیدند.

تندیس باستانی از یک سوار کماندار اشکانی

اما در شهر حران، منابع کافی برای یک محاصره طولانی وجود نداشت و همچنین هیچ امیدی به نیرو‌های کمکی از خارج نبود، زیرا کراسوس تمامی نیرو‌های رومی در شرق را در ارتش خود متمرکز کرده بود. بنابراین، فرمانده رومی تصمیم گرفت در شب دوم از شهر خارج شود و به پناهگاه تپه‌های ارمنستان برسد. اما راهنمای او، آندرومکوس، که طرفدار اشکانیان بود و پس از شکست رومیان به فرمانداری حران منصوب شد، عمداً رومیان را در تاریکی به بیراهه کشاند، به‌طوری که با طلوع آفتاب آنها بیش از یک مایل از پناهگاه تپه‌ها فاصله داشتند.

با طلوع خورشید، کراسوس و نیروهایش یک برآمدگی متصل به رشته‌کوه اصلی را اشغال کردند. زمانی که تحت حمله قرار گرفتند، اکتاووس و افرادش از ارتفاعات پایین آمدند تا به آنها کمک کنند. در این لحظه، سورنا پیش‌روی کرد و در درگیری‌ای که پیش آمد، تمام رومیانی که همراه کراسوس بودند کشته شدند و خود او نیز به احتمال زیاد به اسارت درآمد؛ گرچه برخی نیز گفته‌اند که او در همان میدان نبرد از پا درآمد. گفته می‌شود که از کل نیرو‌های رومی بیست هزار نفر کشته و ده هزار نفر اسیر شدند. این‌گونه بود که کارزار فاجعه‌بار روم در حران به پایان رسید و رود فرات به‌عنوان مرز مشخص بین دو امپراتوری تثبیت شد.

شکست رومیان، ایران را به عنوان یک قدرت نظامی برتر از روم به اثبات رساند و احیای امپراتوری ایران به‌عنوان یک ملت متحد را تضمین کرد؛ این اتحاد و افتخاری بود که پس از شکست هخامنشیان از اسکندر، ایرانیان سخت به آن نیازمند بودند.

مرگ سورن

با این حال، این پیروزی برای سپهبد سورن نیز چندان فرجام نیکویی نداشت. شاهنشاه اُرُد دوم، ظاهراً به دلیل حسادت به موفقیت سورن و ترس از دست‌اندازی او به تاج و تخت، دستور قتل او را صادر کرد و به این شکل ایران را از یک فرمانده نظامی کاریزماتیک و نیرومند محروم ساخت. این پایان کار مردی بود که با پیروزی خود بر رومیان، نقطه عطفی در تاریخ نظامی دنیای باستان را رقم زده بود و بار دیگر ایران را به یک قدرت برتر جهانی تبدیل کرده بود.

ارسال نظرات