صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۶۶۱۵۹
در تهران از هر ۳ ازدواج یکی منجر به طلاق می‌شود! این آمار، تکان دهنده است؛ اما دست کم این حسن را دارد که به آن‌هایی که می‌خواهند زیر یک سقف بروند توصیه می‌کند که کمی بیشتر چشم و گوش خود را، قبل از خوانده شدن خطبه عقد، باز کنند!
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۱ - ۳۰ مرداد ۱۴۰۳

محمد ماکویی؛ بچه دو ساله‌ای که در چاه افتاده و مرگ غم انگیز خود را رقم زده بود دل بسیاری از ما ایرانی‌ها را به درد آورد!

ظاهرا بچه دو ساعتی گم شده بود و مادر، در طی این مدت، خبری از او نگرفته بود!

بعد هم بچه نزد چاه همسایه رفته و در چاه بدون حفاظ افتاده بود

آخر سر هم دمپایی‌های طفل معصوم، که نزدیک چاه افتاده بودند، خبر از واقعه‌ای شوم و جانگداز داده بودند!

در میان کامنت‌های زیر خبر، دو کامنت جلب توجه من را کرد؛ کامنت‌هایی که به بی حفاظ بودن چاه و بی مبالاتی مادر اشاره داشتند.

در باره چاه‌های بی حفاظ و مشکلاتی که به ویژه برای کودکان آسیب پذیر ایجاد می‌کنند صحبت‌های بسیاری شده و عنوان کردن دوباره آن‌ها جز به معنی آب در هاون کوفتن نیست!

بر عکس؛ کمتر در باره مادران بی مبالات و اتفاقات نشات گرفته از این بی مبالاتی‌ها حرف و حدیث به میان می‌اید! احتمالا به این دلیل که نکند اطلاع رسانی در باره مشکلات فراوان "فرزند پروری" در یکی از سیاست‌های اصلی مسئولین امر، تشویق مردم به "فرزند آوری"، خلل جدی ایجاد کند!

یک نفر در ذیل خبر مربوط به در چاه افتادن کودک خردسال در کمال عصبانیت حرف درست و حسابی "بعضی‌ها فقط بلدند بزایند! " را نوشته بود.

این حرف واقعا حرف حساب است؛ همچنانکه عده‌ای گمان دارند تنهایی فقط لایق خداست و همه آدم ها، در هر شرایطی که باشند، باید آستین بالا زده و یا "بله" گفته و با یک نفر دیگر، هر که می‌خواهد باشد، زیر یک سقف بروند!

در کتاب زیبای پاتریشیای تنها، که سال‌ها پیش خواندم، متن زیبایی نوشته بود: "عقد ازدواج؟ واقعا در آسمان‌ها بسته می‌شود؟ مردم بدون در نظر گرفتن هیچ چیزی و فقط به صرف آنکه عقد ازدواج در آسمان‌ها بسته می‌شود تشکیل خانواده می‌دهند و آنوقت. واقعا چند درصد ازدواج‌های صورت گرفته در این مملکت موفقیت آمیز بوده اند؟ چند درصد آن‌ها به طلاق ختم شده اند؟ "

در یک فیلم ایرانی هم در باره نوع تفکر رایج در باره ازدواج دیالوگ زیبایی رد و بدل شده بود:

چرا دختر خاله ات را گرفتی؟ (پرسش از مردی که به دلیل ازدواج فامیلی صاحب فرزند معلول شده بود)

پس دختر خاله که را می‌گرفتم؟! (اشاره به اینکه آن‌ها که دختر خاله دارند باید حتما با دختر خاله ازدواج کنند!)

در تهران از هر ۳ ازدواج یکی منجر به طلاق می‌شود! این آمار، تکان دهنده است؛ اما دست کم این حسن را دارد که به آن‌هایی که می‌خواهند زیر یک سقف بروند توصیه می‌کند که کمی بیشتر چشم و گوش خود را، قبل از خوانده شدن خطبه عقد، باز کنند!

از آنطرف؛ هیچ آماری از خشونت‌های خانگی روا شده! از سوی پدر و مادر نسبت به فرزند و دسته گل‌هایی که بابا و مامان‌های بی مبالات آب داده و فرزندان را دچار مرگ‌های زود هنگام و یا بیماری‌های صعب العلاج و یا آسیب‌های روحی و جسمی وحشتناک می‌کنند در دست نیست!

جالب است که در حالی که در گذشته "بابا رو بیشتر دوس داری یا مامان رو؟ " از بیشتر بچه‌ها پرسیده می‌شد و این امر علیرغم توصیه اولیای تعلیم و تربیت، که بر نادرستی این پرسش صحه گذاشته بودند، کماکان ادامه می‌یافت؛ این روز‌ها از فرزندان زیر پنج سال، به ویژه از طریق مجریان صدا و سیما، سوالی پرسیده می‌شود که اصلا مناسب سن و سال آن‌ها نیست: "دوست داری بابا و مامان یک خواهر و یا برادر کوچولو برایت بیاورند؟ "

عجیب نیست که از چگونگی رفتار بابا و مامان‌ها با کوچولو‌ها پرسشی صورت نمی‌گیرد! آن‌هایی که می‌گویند باید این سوال بشود مانند "من قدیم" هستند؛ منی که تا قبل از مشاهده یک سریال معتقد بودم پدر و مادر‌هایی که با بی مبالاتی فرزندان ضعیف و بد تربیت می‌کنند باید به اشد مجازات برسند!

در سریال نام نبرده سکانسی بود که تکان اساسی به روح و جسم من داد و عقیده مرا، در باره تربیت فرزند، زیر و رو کرد!

وقتی در این سکانس فرد دارای مشکلات فراوان روانی به روانپزشک گفت که پدر و مادر خود را به دلیل بلا‌هایی که سرش آورده بودند نخواهد بخشید و بعد از متخصص "چرا با من اینطور تا می‌کردند؟ " را پرسید، درمانگر به آرامی جواب داد: "چه انتظاری داشتی؟ مگر خود آن‌ها (برای فرزند پروری) اصلا آموزش دیده بودند؟ آن‌ها با تو همانطور تا کردند که پدران و مادران آن‌ها با ایشان! "

روانپزشک کاملا درست می‌گفت. می‌گویند خانمی که به دلیل نداشتن گواهی نامه تخلف کرده و پس از فرمان ایست پلیس متوقف شده بود وقتی با سوال "لطفا گواهی نامه! " مواجه می‌شود لبخند ملیحی زده و می‌گوید: "سرکار! اصلا گواهی نامه داده اید که حالا می‌خواهید آن را بگیرید! "

در مورد فرزند پروری هم سوال این است که کدام پدر و مادری پس از احراز صلاحیت خود و همسر گرامی به فکر بچه دار شدن افتاده و فرزند آوری را چیزی بیش از یک امر طبیعی قلمداد می‌نماید؟

عجیب این است که مسئولین گرامی برای سال‌های زیادی در تلاش این بودند که "آموزش و پرورش" را تبدیل به "پرورش و آموزش" کنند تا برای پدر و مادرانی که بچه‌های خود را به مدرسه می‌فرستند "تربیت مهمتر از تعلیم است" را جا بیندازند!

واقعا حالا چه شده که این همه مشوق برای فرزند آوری داده می‌شود، اما برای پدران و مادرانی که فرزند خوب و صالح تحویل اجتماع می‌دهند کسی ارزش زیادی قائل نمی‌شود و فقط از زبان بچه‌های شایسته می‌شنویم که بد نیست اولیای امور گوشه چشمی هم به بابا و مامان‌های خوب داشته باشند و همه والدین گرامی را به چشم سر یا ته یک کرباس نگیرند!

پ ن: بچه بزرگ کردن واقعا کار آسانی نیست. در این باب یک نفر چنین گفته است: قبل از ازدواج ۷ ایده در باره نحوه تربیت فرزند داشتم. الان ۷ فرزند دارم و دیگر هیچ ایده‌ای در باره نحوه تربیت فرزند ندارم!

 

ارسال نظرات