روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی به مهدی نصیری کنایه تندی زد.
این روزنامه نوشت: خوشبختانه بسیاری از افراد روحانی که اهل انتقاد هستند، روش اعتدالی را پیشه خود کردهاند و از افراط و تفریط پرهیز میکنند.
مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید از منتقدین منصف و معتدل تقدیر به عمل آورند و به مطالبی که مطرح میکنند توجه جدی نمایند و ترتیب اثر بدهند. منتقدین منصف، خیرخواهان نظام و مردم و کشور هستند و وجود آنها برای جلوگیری از انحراف حکمرانان از مسیر حق و عدل، ضرورت دارد و فقدانشان به ضرر کشور و حتی به ضرر حکمرانان است.
اهمیت استقبال حکمرانان از منتقدین منصف و معتدل در اینست که ترتیب اثر دادن به نقطه نظرات آنان، راه را بر افراد تخریبگر و برانداز که در پوشش منتقد ظاهر میشوند میبندد و جامعه را از عوارض منفی آنچه آنها مطرح میکنند مصون نگه میدارد. مسئولان نظام اگر به این نکته بسیار ظریف و در عین حال مهم توجه و به آن عمل کنند، این کار آنها منشأ دو فایده بزرگ خواهد بود.
یک فایده اینست که عملکرد خود حکمرانان تصحیح میشود و فایده دوم اینست که زمینهای برای میداندار شدن منتقدان تخریبگر و برانداز باقی نمیماند و مردم بطور طبیعی آنان را طرد میکنند و به مطالبشان اهمیتی نمیدهند. نتیجه این میشود که جامعه صاحب حکمرانی سالم و مطلوب خواهد شد و در چنین جامعهای جائی برای تخریبگران و براندازان وجود نخواهد داشت.
آنچه مایه تأسف است اینست که در اثرعدم توجه مسئولین به انتقادهای منصفانه و خیرخواهانه، عرصه برای کسانی که در پوشش انتقاد، اغراض براندازانه خود را دنبال میکنند باز میشود. مهمتر اینکه با میداندار شدن عناصر افراطی، فرهنگ اعتدال به فراموشی سپرده میشود و در تمام زمینهها فرهنگ افراط رشد میکند. این، خطر بزرگی است که روحانیت باید با آن مبارزه کند و به آن اجازه رشد یافتن ندهد.
یک آفت بزرگ که از بطن روشهای افراطی سر برمیآورد، اِعمال بغضهای ایمانسوز است. معیار افراد افراطی به جای آنکه حمایت از حق و مبارزه با باطل باشد، مخالفت با هر چیزی است که فلان شخص میگوید و هدفی است که او آن را دنبال میکند خواه حق باشد یا باطل.
به عبارت روشنتر، افراطیون وقتی با کسی مشکل داشته باشند، او اگر در زمانی که آفتاب به همه جا تابیده بگوید الآن روز است، افراطیون خواهند گفت نه خیر اینطور نیست و الآن به هزار دلیل شب است و اگر در شب تار، او بگوید الآن شب است آنها خواهند گفت الآن روز است! چنین کژراههای را حتی از افراد غیرمنتسب به روحانیت نمیتوان پذیرفت چه رسد به افرادی که مدعی برخورداری از علوم دینی هستند.
متأسفانه این روش افراطی و بشدت انحرافی در حال گسترش است و کار به جائی رسیده که بعضی از این افراد حتی حاضر شدهاند برای نشان دادن بغض خود به تعفن برجامانده از رژیم شاهنشاهی پناه ببرند. البته این، نتیجهعدم تعادل کسانی است که از چاله تفریط به چاه افراط غلطیدهاند و انتظار دیگری از افرادی با چنان سابقهای نمیتوان داشت، سوختن ایمان در آتش بغضهای جاهلی.
روحانیت باید خطر بغضهای ایمانسوز را جدی بگیرد و با تقویت روش اعتدالی در تمام زمینهها، مانع گسترش روشهای افراطی شود. رسیدن به این هدف مهم، نیازمند فرهنگسازی است و با اظهار تأسف و بیعملی هیچ مشکلی حل نخواهد شد.