علی مطهری و محمد مهاجری به ردصلاحیت حسن روحانی در ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان واکنش نشان دادند.
به گزارش شرق، علی مطهری، نماینده ادوار مجلس در گفتگویی گفت:
به باور من ردصلاحیت حسن روحانی توسط شورای نگهبان کار نادرستی بود؛ چراکه این تصمیم برخلاف رهنمودهای رهبر انقلاب برای شکلگیری انتخابات با مشارکت حداکثری است.
با اینحال ردصلاحیت حسن روحانی شبیه به ردصلاحیت مرحوم هاشمیرفسنجانی در سال ۹۲ بود که باوجود کنارگذاشتن ایشان، باعث شور انتخاباتی شد؛ بنابراین میتوان این انتظار را داشت که مردم در پاسخ به ردصلاحیت حسن روحانی و همچنین دیگر کاندیداها به نامزدهای طیف معتدل، میانهرو و مستقل رأی بدهند تا آنها با پایگاه رأی مردمی بیشتر بتوانند منشأ اثر مثبتی در مجلس آتی باشند. همین واکنش مردم پای صندوقها باعث شکلگیری مجلسی قویتر و بازگشت مجلس به جایگاه خود در قانون اساسی میشود.
پس اگرچه اشتباه شورای نگهبان در ردصلاحیت حسن روحانی جای دفاع ندارد، اما مردم با مشارکت بیشتر در انتخابات این ردصلاحیت را به نتیجه مطلوب بدل کنند تا طیف معتدل و میانهرو، هم در میان کاندیداهای مجلس شورای اسلامی و هم مجلس خبرگان رهبری بتوانند تحولی جدی را در کشور رقم بزنند.
البته بعید به نظر میرسد که شورای نگهبان، حسن روحانی را در مرحله رسیدگی به شکایات تأیید کند. چون در همان سال ۹۲ هم، باوجود انتظار فراوان، مرحوم هاشمیرفسنجانی درنهایت نتوانست به انتخابات راه پیدا کند. بهخصوص که برخی از جریانهای داخلی، آقای روحانی را ادامه راه و مسیر مرحوم هاشمیرفسنجانی تلقی میکنند و به دلیل بداخلاقی پررنگ و عجیب با مرحوم هاشمی که اکنون همان بداخلاقی به حسن روحانی هم منتقل شده است، احتمال بسیار کمی وجود دارد که او (روحانی) هم در نهایت بتواند در انتخابات حضور پیدا کند؛ بنابراین بهترین پاسخ و واکنش مردم به این ردصلاحیت، حضور پررنگ در پای صندوق و انتخاب طیف میانهرو و معتدل است.
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا نیز درباره ردصلاحیت حسن روحانی گفت:
ردصلاحیت اینگونه افراد درواقع ردصلاحیت مردم بهعنوان انتخابکنندگان است. بعد از این ردصلاحیت میتوان عنوان داشت که تعریف از انتخابات عوض شده است. اگر برخی جریانهای سیاسی چنین چیزی میخواهند صراحتا به مردم اعلام کنند تا تکلیف جامعه نیز روشن شود و دیگر سراغی از دموکراسی و مردمسالاری نگیرند. در کشوری مانند عربستان یا چین انتخاباتی وجود ندارد. مردم هم تکلیفشان با ساختار سیاسی و تصمیمگیری روشن است. در عوض این کشورها به دنبال تأمین معاش، امنیت، رفاه و حتی دادن آزادیهای اجتماعی هستند، منتها حق انتخاب را از مردم در ساختار سیاسی گرفتهاند. پس اینجا هم مانند همان چین که سنگش را به سینه میزنیم، تکلیف مردم را با انتخابات روشن کنیم و به آنها بگوییم که قرار نیست شما ساختار سیاسی و تصمیمگیری را تعیین کنید.
زمانی که تنوع انتخاب مردم با حذف گزینهها کاهش پیدا میکند، انتظار مشارکت در انتخابات کاملا غلط است. وقتی مقام معظم رهبری بر انتخابات مشارکتی تأکید دارند، به معنای آن است که باید گزینههای متنوعی برای انتخاب مردم وجود داشته باشد تا همه سلایق جامعه را نمایندگی کند. اگر برای جریانهای سیاسی قرار بر تنوع نامزدها در انتخابات نیست، پس اصل مشارکت هم زیر سؤال خواهد رفت.