فرارو-بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در مصاحبهای تلویزیونی گفت: «اسرائیل برای مدت نامعلومی مسؤولیت کامل امنیتی در غزه را بر عهده خواهد گرفت. زیرا ما دیدیم که وقتی این مسؤولیت امنیتی را برعهده نگیریم چه اتفاقی میافتد.» این سخنان در شرایطی مطرح میشود که با گذشت بیش از ۳۰ روز از آغاز جنگ، طرحهای متعدد و تلاشهای دیپلماتیک برای آتش بس در غزه همچنان بی نتیجه مانده است.
به گزارش فرارو، سخنان بنیامین نتانیاهو درباره کنترل نوار غزه پس از پایان جنگ در شرایطی مطرح میشود که از یک سو طرح «دو دولت» از سوی کشورهای عرب به عنوان یک طرح کاهش تنش مطرح شده و از سوی دیگر بسیاری از کشورها از جمله ایران و ایالات متحده این طرح را قابل قبول ارزیابی کرده اند. از سوی دیگر، سفرهای پیاپی مقامهای امریکایی به منطقه نیز که با هدف راهکاری برای کنترل دیپلماتیک شرایط در نظر گرفته میشد، تا این لحظه دستاورد ویژهای را رقم نزده است.
موضع گیریهای نتانیاهو، حمایت همه جانبه آمریکا (حداقل به لحاظ ظاهری) تحت تاثیر قرار نداده است و سه شنبه ۱۶ آبان ماه، جان کربی هماهنگکننده ارتباطات راهبردی در شورای امنیت ملی کاخ سفید، گفت: «ما از نسلکشی در غزه حمایت نمیکنیم، اما از نظر ما چنین چیزی رخ نمیدهد و با این توصیف موافق نیستیم». پیش از این نیز آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا بارها تاکید کرده که تلآویو حق دارد این حملات را انجام دهد. با این وجود یکی از طرحهایی که ایالات متحده نیز بر آن تاکید دارد، وقفه موقت در جنگ است که میتواند فرصتی برای ارسال کمکها به غزه ایجاد کند.
اما شرایط فعلی در ایالات متحده و افزایش فشار حزب جمهوری خواه بر دولت جو بایدن، با ادامه دار شدن جنگ غزه و احتمال تشدید تنشها در نبرد زمینی بین نیروهای حماس و ارتش اسرائیل یک کلاف پیچیده از پرسشهای پرشمار را ایجاد کرده است. از جمله این که آیا این اسرائیل است که مواضع خود را بر ایالات متحده تحمیل میکند یا آمریکا است که در کنترل شرایط موفق خواهد شد و در صورت ادامه درگیریها دیپلماسی منطقهای چگونه خواهد بود؟ علی بیگدلی، کارشناس ارشد سیاست خارجی و تحلیلگر روابط بین الملل در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
وی افزود: «البته نتانیاهو ترجیح میدهد جنگ را ادامه دهد، چون اگر این جنگ ادامه دار نباشد، نه تنها کابینه وی سقوط خواهد کرد، بلکه ممکن است پای نتانیاهو به زندان باز شود؛ بنابراین نتانیاهو به دنبال ادامه دادن جنگ با هدف پوشش مشکلات داخلی است. حزب راست افراطی مذهبی که برای نخست وزیری از نتانیاهو حمایت کرده بود، اکنون با وی به شدت مخالف است، خانوادههای گروگانها نیز به شدت با وی مخالفند. سفرهای وزیر امورخارجه آمریکا به منطقه نیز، چندان موفقیت آمیز ارزیابی نمیشود. غیر از سفر کوتاهی که بلینکن به عراق انجام داد، دیگر سفرها را نمیتوان در دسته سفرهای موفق قرار داد.»
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی گفت: «بین آمریکا و اسرائیل، اختلافاتی جدی وجود دارد، اما آمریکاییها تلاش دارند، جنگ را محدود نگه دارند تا از کنترل خارج نشده و دیگر کشورها را وارد جنگ نکند. آمریکا عمیقا درگیر سرگردانی شده است. حتی بلینکن به نتانیاهو پیشنهاد آتس بس چند ساعته موقتی را داد، ولی نتانیاهو موافقت نکرد. علت این رفتارها این است که به محض این که نتانیاهو به کاهش تنش رضایت دهد، باید در لاک دفاعی رفته و از اقدامات خود دفاع کند. حیات سیاسی نتانیاهو به ادامه این جنگ بستگی دارد. نتانیاهو راهی ندارد به جز مخالفت با پیشنهادهای امریکا. از سوی دیگر دولت بایدن نیز به شدت تحت فشارهای داخلی و خارجی قرار دارد آن هم در شرایطی که عملا کار خاصی از بایدن بر نمیآید. نتانیاهو مشتاق شکست انتخاباتی بایدن و بازگشت ترامپ به عرصه قدرت در امریکا است. چرا که نتانیاهو با ترامپ روابط شخصی و دیپلماتیک بهتری دارد تا بایدن. نتانیاهو کاملا اگاهانه و به عمد در حال اعمال فشار روی کابینه بایدن است و دولت بایدن را در تله انفجاری قرار داده است.»
این استاد روابط بین الملل در ادامه گفت: «یکی از درخواستهایی که امریکا از کشورهای عرب داشت این بود که هیجانی برخورد نکنند و موضوع جنگ را بزرگ نکرده و از حد خارج نشوند. ایران نیز سعی کرده تا کنون اظهارنظرهایی مشابه با اظهارنظرهای مقامات مصر و اردن مبنی بر تنش زدایی منطقهای و لزوم اتش بس مطرح کند. با این وجود، شرایط فعلی بسیار خطرناک و ژئوپلیتیک منطقه در حال تغییر است. اگرچه نتانیاهو نمیداند باید با غزه چه کند و جنگ خانه به خانه را چگونه ادامه دهد. همچنین تکلیف جمعیت آواره نامشخص است. به هم ریختگی فعلی تا حدی است که تاکید دارم نتانیاهو نیز نمیتواند به قطعیت درباره نقطه پایان جنگ صحبت کند.»
وی افزود: «ایران در برابر تحولات منطقه به حد کفایت از ابزار دیپلماسی استفاده نکرده است. برخی میگویند سفر آقای رئیسی به ریاض با هدف استفاده از ابزار دیپلماسی است. نکته دیگر این که، بن سلمان نیز طی هفتههای اخیر، رویهای بسیار خنثی را در پیش گرفته بود. این در حالیست که حتی در نخستین بیانیه خود در روزهای ابتدای جنگ، دو طرف را به خویشتن داری، دعوت میکرد. این در حالیست که این نوع بیانیههای نرم و لطیف اساسا با فرهنگ دیلماسی عربستان همخوانی نداشت. دنیای عرب، درگیر انشقاق است. نتیجه این که، گرچه دولتهای عرب، سمت و سوی دیگری دارند، اما برای اقناع افکار عمومی و آرام کردن ملتهای خود، بیانیه میدهند یا واکنشهای جدی رسانهای نشان میدهند. صحبتهای برخی مقامات کشورهای منطقه از جمله اردوغان نیز صرفا لفاظی است و اعتبار ندارد. اردوغان نقاط مشترک و منافع متعددی با اسرائیل دارد. هر دو کشور سرمایه گذاریهای متقابلی کرده اند. حجم این منافع، به ویژه در آذربایجان بسیار بالا است؛ بنابراین سخنان امثال اردوغان بیشتر مانورهای سیاسی است و فاقد اهمیت ارزیابی میشود. سفر بلینکن به عراق و سپس سفر السودانی به ایران نشان دهنده اهمیت کنترل تنش در منطقه برای امریکا و ارسال پیام برای ایران است. حجم بالای تسلیحاتی که آمریکا وارد منطقه کرده، مستقیما برای حمله به غزه نیست، بلکه برای نشان دادن قدرت نظامی در منطقه است. با توجه به وضعیت متزلزل بایدن و کابینه او و البته با توجه به این که انتخابات ایالات متحده نزدیک است، شرایط اسرائیل و حماس برای ایالات متحده در بالاترین سطح پیچیدگی قرار گرفته است. این پیچیدگی هم گریبان اسرائیل را گرفته و هم امریکا و حتی کشورهای عرب منطقه را.»