صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«دسته دختران» از ابتدایی‌ترین تصورات و تصدیقات و بدیهیات و ارزش‌های هنری تهی است: فیلمنامه نامسنجم و شلخته و ابتر و بی‌رمق و گل درشت و بی‌افق، کارگردانی مغلوط و حفره‌دار و باسمه‌ای و تباه شده، بازی‌های اغراق‌آمیز شعاری، بلوا و غوغای دافعه‌برانگیز و صوری، جعل تاریخ، انحراف داستان، پی‌رنگ بی‌ارزش و به شدت نحیف، طراحی صحنه و لباس پر گاف و ادا، و البته مجموعه معتنابهی از مقادیر بی‌شماری داد و قال و خون و انفجار و آتش و سر و صدا‌های مهیب و اعصاب خردکن دیگر!
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ - ۰۳ تير ۱۴۰۲

کیهان نوشت:مهم‌ترین اشکال فیلم «دسته دختران» در بی‌افق بودن آن است. بی‌افق بودن یعنی هیچ تلقی درستی از مفهوم ضمنی و اصلی داستان، فهم نسبتا کاملی از روندی که روایت بناست بر آن استوار شود و شکل بگیرد، و البته سایر ملزومات و مقدورات و اولیات و بدیهیات کار فیلم‌سازی که تابع نکته اول و دوم است، نداشته باشیم و در چنین فضایی دست به تولید یک فیلم «بیگ پروداکشن» آن‌هم از نوع «ملی» بزنیم!

ما قاعدتا در چنین حالتی تنها کاری که از دستمان برمی‌آید این است که با شعار‌های دهان پرکن و مدیر رنگ کنی مثل «فیلم ملی» و «ارزش‌های دفاع مقدس» و ... و غیره، سر آن کسی را که می‌شود سرش شیره مالید، بمالیم!

«دسته دختران» از ابتدایی‌ترین تصورات و تصدیقات و بدیهیات و ارزش‌های هنری تهی است: فیلمنامه نامسنجم و شلخته و ابتر و بی‌رمق و گل درشت و بی‌افق، کارگردانی مغلوط و حفره‌دار و باسمه‌ای و تباه شده، بازی‌های اغراق‌آمیز شعاری، بلوا و غوغای دافعه‌برانگیز و صوری، جعل تاریخ، انحراف داستان، پی‌رنگ بی‌ارزش و به شدت نحیف، طراحی صحنه و لباس پر گاف و ادا، و البته مجموعه معتنابهی از مقادیر بی‌شماری داد و قال و خون و انفجار و آتش و سر و صدا‌های مهیب و اعصاب خردکن دیگر!

داستان الصاقی فیلم مدعی است می‌خواهد چنین موقعیتی را به تصویر بکشد: دوسال پس از انقلاب در شرایطی که کشور هنوز در تلاطم است ارتش بعث عراق به فرماندهی صدام با تجهیزات کامل نظامی به جنوب حمله کرده و در حال پیشروی است. مردم به سختی مقاومت می‌کنند، اما به دلیل کمبود سلاح و مهمات و نیروی تعلیم دیده، سقوط خرمشهر نزدیک است؛ و «دسته دختران» که دومین اثر منیر قیدی است و میراث او در ژانر دفاع مقدس، به حضور زنان در جنگ پرداخته است. فیلم مدعی است روایت متفاوتی از مقاومت زنان در روزهای‌اشغال خرمشهر دارد. زنانی که قصد دارند شجاعانه اسلحه به دست بگیرند و همپای رزمندگان بجنگند، اما با مخالفت مردان و تحقیر و تمسخر آن‌ها مواجه می‌شوند.

یگانه، وجیهه و سیمین که آموزش نظامی دیده‌اند و کار با اسلحه را بلدند، سعی می‌کنند تا مثل مردان وارد جنگ و دفاع از خرمشهر شوند. اما مردان رزمنده، که وجودشان را مانع پیروزی می‌دانند با سرگرم کردن آن‌ها در پشت جبهه، سعی در دور کردنشان از میدان جنگ دارند. اما «دسته دختران» کوتاه نمی‌آید و با تماس مستقیم با فرمانده وقت، شهید جهان‌آرا مسئولیت حفاظت از انبار مهمات را برعهده می‌گیرد. آن‌ها در بیمارستان صحرایی با فرشته، پزشک بیمارستان آشنا می‌شوند و خانه او را مقر اسکان خود قرار می‌دهند. وقتی مهمات به دست آن‌ها می‌رسد، متوجه می‌شوند که این مقدار، برای تحویل به رزمنده‌ها بسیار کم است. پس تصمیم می‌گیرند تا با رفتن به گمرک، که زیر آتش مستقیم دشمن است، به مهمات اصلی دست پیدا کنند. در این راه آذر، خواهر یکی از شاگردان یگانه، فرشته و مردی که قصد فرار از جنگ را داشته با هم همسفر می‌شوند. در طول این مسیر، هرکس به سمتی کشیده می‌شود، فرشته به دنبال نامزد گمشده خود می‌رود، آذر در قبرستان شهر، مشغول دفن شهدا می‌شود، اما مرد که دلبسته سیمین شده در دسته می‌ماند و به دختران کمک می‌کند. در آخر آن‌ها موفق می‌شوند تا مهمات زیادی را از زیر آتش بیرون بکشند و به رزمنده‌ها برسانند.

منیر قیدی کارگردان فیلم «دسته دختران» در جایی گفته است: «هیچ شخصیتی در این فیلم به‌طور مستقیم از کتاب یا ماجرا یا حقیقتی شکل نگرفته بود، اما شخصیت‌ها برآوردی از مطالعات کارگردان هستند. همه کاراکتر‌ها ساختگی‌اند و باید بگویم که من تنها فیلم‌هایی را می‌سازم که به موضوع آن اشراف و احاطه داشته باشم. ما فیلم‌های بسیاری داریم که در سینمای دفاع مقدس الگو می‌شوند، اما سعی می‌کنم سینمای خود را داشته باشم و اگر قرار باشد الگویی داشته باشم، آن الگو بی‌شک فیلم «تنگه ابوقریب» نیست. ما درباره یک حقیقت فیلم ساختیم و متاسفانه همه ما می‌دانیم که خرمشهر سقوط می‌کند، اما این فیلم نه درباره سقوط خرمشهر که درباره عشق و امید به آینده بود.» و این یعنی تلقی ایشان نه تنها از سینما، ابتر و عقب افتاده و جعلی است بلکه فهمشان از تاریخ و واقعیت هم اشتباه و تباه است.

شما بر فرض محال هم که تاریخ و استنادات تاریخی آن مقطع را خوب بدانید که قطعا نمی‌دانید، وقتی افقی برای تصویرگری سینمایی ندارید و در عین حال حتی از اجرای یک پلان درخور و درست و به اندازه در موقعیتی که فیلم «دسته دختران» ادعایش را دارد، ندارید، چگونه و چرا سعی می‌کنید چنین تعابیر پرطمطراق و ساده‌لوحانه‌ای را تحویل مخاطب و منتقدان اثرتان بدهید.

فیلمساز محترم شما هنوز از جای درست دوربین و نحوه حرکتش در فیلم «بیگ پروداکشن» تان اطلاع درستی ندارید و حتی نتوانسته‌اید خوب و درست و فریبنده، کپی‌کاری کنید، آن‌وقت تلاش می‌کنید جای خالی این چیز‌های نسبتا مهم و اساسی را با شعار و ادعا و تبلیغات پر کنید؟!

بله؛ گفتیم که مهم‌ترین اشکال فیلم «دسته دختران» در بی‌افق بودن آن است. بی‌افق بودن یعنی هیچ تلقی درستی از مفهوم ضمنی و اصلی داستان، فهم نسبتا کاملی از روندی که روایت بناست بر آن استوار شود و شکل بگیرد، و البته سایر ملزومات و مقدورات و اولیات و بدیهیات کار فیلم‌سازی که تابع نکته اول و دوم است، نداشته باشیم و در چنین فضایی دست به تولید یک فیلم «بیگ پروداکشن» آنهم از نوع «ملی» بزنیم!

کدام عنصر از ملیت در فیلم شما تجلی یافته و بر دل نشسته؟! نکند آن دعوای خاله زنکی کاراکتر آمر به معروف و ناهی از منکر و دختر فکلی؟! یا عدم تشخیص باند از کفن؟! شوخی می‌کنید؟!

این توهمات جعلی و بیمار را بر کدامین استنادات جعلی تاریخی که «همه‌اش را به دقت خوانده و برآن اشراف یافته‌اید» و «نخواسته‌اید از تنگه ابوغریب هم الگو بگیرید»، استوار کرده‌اید؟!

و این آن چیزی نیست که دفاع مقدس ما و رزمندگانش از زن و مرد، لایقش باشند!

ارسال نظرات