رابرت رایش برنده چندین جایزه شده است از جمله جایزه بنیاد ویژن واسلاو هاول در اکتبر ۲۰۰۳ میلادی، جایزه «لوئیس براونلو» در زمینه بهترین کتاب در مورد مدیریت دولتی از آکادمی ملی مدیریت دولتی در سال ۱۹۸۴ میلادی و جایزه «برونو – کرایسکی» به عنوان بهترین کتاب سیاسی سال (ابر سرمایه داری) در سال ۲۰۰۹ میلادی. کتاب «پس از شوک» نوشته او با ترجمه دکتر «محمد نقی زاده» و «ریحانه فردانش» توسط شرکت سهامی انتشار به فارسی ترجمه و چاپ شده است.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، اگر هفته گذشته درسی به همراه داشته باشد هزینههای اجتماعی «طمع» است. سرمایه داری مبتنی بر حرص و آز است. با این وجود، بر روی نردههای محافظ (که از آن تحت عنوان قوانین و هنجارها یاد میشود) استوار و بنا شده که مانع از آن میشود که حرص و طمع به حدی زیاد شود که کل سیستم را تهدید کند. با این وجود، زمانی که طمع به ویژگی تعیین کننده یک دوره تبدیل میشود مانند آن چه اکنون در جریان است، نردههای محافظ توان تحول و مقاومت را نخواهند داشت. قوانین و هنجارها نمیتوانند جلوی جمعآوری میلیاردها دلار توسط ثروتمندان را بگیرند.
اظهارنامههای مالیاتی دونالد ترامپ که به تازگی علنی شده نشان میدهد که او برای کاهش بدهی مالیاتی خود در سال ۲۰۲۰ میلادی از معافیتهای جعلی برخوردار شده است. در مجموع، او ۶۰ میلیون دلار زیان در دوران ریاست جمهوری خود گزارش کرده و در عین حال به کسب درآمدهای کلان ادامه میدهد.
هر رئیس جمهوری به غیر از ترامپ از زمان ریاست جمهوری نیکسون به این سو، اظهارنامه مالیاتی خود را منتشر کرده است. ترامپ به آمریکا گفت که نمیتواند این کار را انجام دهد زیرا در جریان بازرسی خدمات درآمد داخلی (سازمان دولتی و اداره زیر مجموعه وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا) قرار داشت.
با این وجود، اکنون دریافتهایم که خدمات درآمد داخلی هرگز نتوانست ترامپ را در دو سال نخست ریاست جمهوریاش مورد حسابرسی قرار دهد؛ علیرغم آن که طبق قانونی که پیشینه آن به زمان ماجرای واترگیت باز میگردد، آن سازمان ملزم به انجام این کار شده بود و قانون بیان کرده بود که «اظهارنامه مالیاتی فردی برای رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور مشروط به بررسی اجباری» میباشد.
البته ترامپ در حال حاضر مترادف با حرص و آز و نقض تهاجمی قوانین و هنجارها در جستجوی پول و قدرت است. بدتر از آن، زمانی که رئیس جمهور سابق ایالات متحده این ویژگیها را مثال میزند با خرسندی آن را بیان میکند شبیه سمی زیرزمینی که درمیان یک جمعیت نفوذ میکند.
در همین، هفته گذشته سم بنکمن فراید متهم شد که از ابتدا به صورت غیر قانونی از پول مشتریان صرافی FTX برای تامین مالی امپراتوری ارزهای دیجیتال خود استفاده کرده بود. در متن اتهامات مطرح شده علیه او آمده است: «او از ابتدا برخلاف آن چه به سرمایه گذاران و مشتریان تجاری صرافی گفته بود به طور مداوم وجوه مشتریان را به مسیرهایی که خود میخواست منحرف میکرد و سپس از آن وجوه برای ادامه رشد امپراطوری خود استفاده کرد. او از میلیاردها دلار برای سرمایهگذاریهای خصوصی نامشخص، مشارکت در فعالیتهای سیاسی و خرید املاک و مستغلات استفاده کرده بود».
اگر تمام اتهامات مطرح شده علیه او اثبات شوند مصداق یکی از بزرگترین کلاهبرداریها در تاریخ امریکا خواهند بود. تا همین اواخر بنکمن فراید یک قهرمان سرمایهداری محسوب میشد و به عنوان الگوی بشردوستی برای میلیاردها معرفی شده بود. او و شریک تجاریاش سخاوتمندانه به سیاستمداران امریکایی کمک مالی ارائه کرده بودند.
با این وجود، مانند ماجرای خدمات درآمد داخلی و ترامپ کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا احتمالا نمیتواند هزینههای اجتماعیای را که بنکمن فراید ایجاد کرده جبران کند نه تنها قادر به جبران ضرر مشتریان و سرمایه گذاران نخواهد بود بلکه نمیتواند بیاعتمادی و بدبینی عمیق ایجاد شده نسبت به کلیت سیستم را برطرف سازد. میلیاردرها راه ثروتمند شدن را از طریق نادیده گرفتن آشکار هنجارها و قوانین میپیمایند.
این موضوع ما را به ایلان ماسک میرساند که مانورهایش در توئیتر را شاهد بوده ایم. این موضوع پرسشهایی را در مورد تلاش دیگر ماسک یعنی تسلا مطرح میسازد. ارزش سهام آن شرکت سازنده خودروهای برقی در روز پنجشنبه تقریبا ۹ درصد کاهش یافت زیرا تحلیلگران به شدت نگران سرنوشت آن بودند. ماسک نه تنها نسبت به این کاهش سهام دچار غفلت شده بلکه از استعدادهای اجرایی تسلا برای کمک به خود در توئیتر استفاده میکند (ارزش سهام تسلا نسبت به سال گذشته بیش از ۶۴ درصد کاهش یافته است).
ماسک هرگز نگرانی بیش از اندازهای درباره قوانین و هنجارها نداشته است. به یاد دارید که او کارخانه تسلا در فریمانت در کالیفرنیا را در طول دوران شیوع کرونا باز نگهداشته بود علیرغم آن که مقامهای بهداشت عمومی اجازه انجام این کار را نداده بودند. با این وجود، او با فعال نگه داشتن کارخانه باعث افزایش شیوع آلودگی کووید در بین کارگران آنجا شد. برای ماسک همه چیز در تحمیل اراده عظیماش بر سایرین خلاصه میشود.
ترامپ، بنکمن فراید و ماسک هیولاهای سرمایه داری آمریکایی هستند. آنان به همان اندازه که محصول این دوران لعنتی هستند به همان اندازه در ایجاد آن مشارکت داشته اند. برای آنان و برای تمام افرادی که آنان را قهرمان قلمداد میکنند هیچ اخلاقی در تجارت یا اقتصاد وجود ندارد. در چنین سیستمی بیرحم ترینها برنده میشوند و رعایت اصول و هنجارها منحصر به دختر خانمها یا مردهای زن صفت قلمداد میشود!
در فقدان هرگونه معیار اخلاقی طمع تبدیل به خطر عمومی شده است. سم این مقوله را نمیتوان توسط قوانین یا هنجارهای پذیرفته شده مهار کرد. همگان مجبور هستند در برابر کلاهبرداریهای احتمالی بعدی از خود محافظت کنند چرا که در غیر این صورت کلاهبرداری بزرگتری رخ خواهد داد. قوانین هر زمان که منافع ناشی از شکستن آن بیش از آسیبهای ناشی از مجازاتش باشد شکسته میشوند و اعتماد اجتماعی از بین میرود.
«آدام اسمیت» این به اصطلاح پدر سرمایه داری مدرن هرگز خود را اقتصاددان نمیخواند. او خود را «فیلسوف اخلاق» نامید که درگیر کشف ویژگیهای یک جامعه خوب بود. او تصور میکرد که بهترین کتاباش «ثروت ملل» کتاب مقدس مدافعان سرمایهداری مدرن نیست بلکه نظریهای پیرامون احساسات اخلاقی است جایی که او استدلال میکرد اساس اخلاقی جامعه در شفقت نسبت به انسانهای دیگر نهفته است. احتمالا اگر آدام اسمیت امروز زنده بود نسبت به مشاهده نابرابریهای فزاینده، فساد و بدبینی ناشی از سرمایه داری مدرن و سه نمونه اصلی آن یعنی ترامپ، بنکمن فراید و ماسک ابراز تاسف میکرد.