روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: تقابل ملیت و اسلامیت ظلم به هر دوست. این دو عنصر جدایی ناپذیرند. ما همان لحظهای که زاده میشویم، هم مسلمانیم و هم ایرانی.
آنان که به نام دین، بر ملیت میتازند و یا با پرچم ملی به دین هجوم میبرند، در حقیقت به پای خود و حتی به مغز و قلب خویش شلیک میکنند. کاری چنین نابخردانه، فقط از کسانی ساخته است که از ایمان و فهم حداقلی هم محروم مانده باشند. ما در دفاع مقدس این را تجربه کردهایم که تضعیف هرکدام نهتنها به تقویت دیگری نمیانجامد که آن را ضعیفتر هم میکند.
امروز هم به هشدار باید گفت، حذف نشانههای ملیت - چون حذف تصویر تخت جمشید از ایران چکهای ۱۰۰ هزارتومانی و… - به افزایش رویکرد به دین و مذهب نمیانجامد بلکه تعلق مردم به هویت و چهارچوبه شناختی خویش را به شدت فروخواهد کاست که به واقع بسان چهاردیواری خانه عمل میکند.
کدام خردمند را میتوان تصور کرد که کلنگ در پایههای خانه خود بزند؟ تصورش لرزه بر اندام آدمی میاندازد چه رسد به این که به واقع هم افرادی را ببینیم که چنین میکنند. آنان را که با تبر به جان درخت ملیت افتادهاند، باید گفت، «گیریم این درخت را از ریشه برکندید، به جای آن چه خواهید کاشت؟» مطمئن باشید درختی نخواهد رست که میوهاش را بخورید و در سایهاش، آرام بگیرید.
تضعیف ملیت، دیوار فرو ریخته هویت ملی میشود همان شکاف بزرگی که دشمن از آن رد میشود و پای بر گرده همهمان میکوبد. دیگر سوی ماجرا نیز چنین است و کسانی که از پنجره ملیت به درخت مذهب سنگ میزنند را هم باید هوشیار کرد که عاشورا عمق استراتژیک ما و پیشران قدرتها برای نگهداری ایران است.
مهمترین عمل تولید قدرت برای در هم شکستن تجاوز عراق مستظهر به قدرتهای شرقی و غربی، عاشورا بود. کسانی که به نام ملیت بر دین قلم میکشند، نه ملیگرا که ملیستیز هستند. براندازان ایرانند نه هواخواهان ایران. این دو گروه با ۱۸۰ درجه اختلاف دولبه یک قیچی را تیز میکنند، که منافع ملی و باورهای دینی را قطع میکند. برای شکستن این قیچی با تمام توان برای ارتقای باورهای دینی و ملی بکوشیم. الترام به مؤلفههای مذهبی و ملی را به عنوان یک «باید» انقلابی و اسلامی و وطنی، مورد توجه قرار دهیم. راه حراست از عظمت ایران و نگهداشت سرمایههای دینی، همین است. بدان همت کنیم.