صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

ایلان ماسک، جف بزوس و سایر میلیاردر‌های امریکایی به تنهایی تصمیم می‌گیرند که چگونه میلیارد‌ها دلار را هزینه کنند. تصمیماتی که باعث توسعه اقتصادی در برخی مناطق و منجر به افول اقتصادی در مناطق دیگر می‌شود. در واقع، عده‌ای اقلیت ثروتمند برای میلیون‌ها نفر که از قدرت اقتصادی و اجتماعی بی‌بهره هستند تصمیم گیری می‌کنند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۰ - ۲۹ آذر ۱۴۰۰

فرارو- ریچارد دی ولف*، هر جا و هر زمانی که افراد ثروتمند وقیحانه وجود داشته‌اند همواره از ثروت خود و امتیازاتی که حاصل کار افراد غیر ثروتمند برای آنان بوده محافظت کرده اند. امپراتورها، پادشاهان، تزارها، اربابان مزارع عظیم بردگان، بزرگ فئودال‌ها (زمین داران) و سهامداران عمده و مدیران ارشد شرکت‌های بزرگ سرمایه داری این کار را با استفاده از زور وحشیانه یا از طریق اعمال قدرت و رشوه دهی انجام داده اند.

هم چنین، آنان از اقناع ایدئولوژیک استفاده کرده‌اند، اما نه بیش‌تر از سرمایه داران امروزی. در حالی که به گفته «کارل مارکس» «سلاح انتقاد هرگز نمی‌تواند جایگزین نقد سلاح شود» نقد ثروت زشت سرمایه داری امروز و توجیهات ایدئولوژیک آن مسئله‌ای بسیار ضروری است.

یکی از تلاش‌ها برای توجیه ثروت زشت طرح این استدلال است که ثروت، پاداش جامعه برای افرادی است که سهم مهمی در رفاه و پیشرفت اجتماعی داشته اند. به عنوان مثال، برخی استدلال می‌کنند که «ایلان ماسک» میلیاردر در ساخت خودروی برقی مشارکت داشته است. با این وجود، خودروی برقی ماسک آخرین گام در تکامل طولانی مدت برق، باتری و خودرو بود. خلق این تکامل علمی توسط بسیاری از افراد دیگر صورت گرفت.

مشارکت ماسک بدون مشارکت پیشین آن افراد غیر ممکن بود و در نتیجه، به تلاش آنان وابسته بوده است. پاداش عادلانه دادن به مشارکت کنندگان مستلزم پاداش دادن به همه آنان است نه منحصرا به «ایلان ماسک» پاداش دومی آشکارا غیر قابل توجیه و ناعادلانه است.

برای فهم بهتر موضوع مثالی را مطرح می‌کنم. فرض کنید در روستایی برای فرار از سیل ناشی از طغیان قریب الوقوع رودخانه همه اهالی روستا تلاش می‌کنند. گروهی از روستائیان جمع می‌شوند تا کیسه‌های شن را تهیه کنند، عده‌ای دیگر شن‌ها را آماده می‌کنند تا کیسه‌ها را با آن پر کنند و سپس کیسه‌ها توسط فردی به فرد دیگر انتقال می‌یابد تا آخرین فردی که نزدیک‌ترین فرد به رودخانه است. این فرد، امروز «ایلان» نام دارد! انتقال صورت می‌گیرد تا او بتواند کیسه‌ها را در ساحل رودخانه قرار دهد.

در نهایت، یک دهکده سپاسگزار، ۱۰ هزار دلار جمع آوری می‌کند تا به «ایلان» جایزه دهند! چک ۱۰ هزار دلاری به ایلان تحویل داده می‌شود به جای آن که این چک بین همه کسانی که برای کسب نتیجه همکاری کردند داده شود. این پاداش بیش‌تر مشوقی برای قرار دادن یک فرد در جایگاهی خاص به جای پاداش دادن به همه روستائیانی است که در نتیجه مشارکت داشتند.

در واقع، پاداش دادن به این روش احتمالا به عنوان یک عامل بازدارنده برای مشارکت در موقعیت‌های دیگر است. این پاداش باعث می‌شود تا سایرین سعی کنند جای «ایلان» قرار گیرند. اگر مشارکت کنندگان در تلاش برای مقابله با سیل برای کسب موقعیت ایلان با یکدیگر رقابت کنند خود چنین رقابتی خطر سیل را به همراه دارد.

در نتیجه، همگان را از پاداش محروم می‌سازد. راه حل بهتر برای روستا آن است که ۱۰ هزار دلار جمع آوری شده را برای پاداش دادن به همه روستائیانی که در جلوگیری از آسیب‌های ناشی از سیل همکاری کردند توزیع کند. ثروت زشت علاوه بر ناعادلانه و مخاطره‌آمیز بودن به مثابه مشوق و انگیزه‌ای کاملا غیر ضروری است.

در بسیاری از زمینه‌ها در فعالیت‌های انسانی مخترعان و نوآوران به طور منظم مورد قدردانی قرار می‌گیرند، اما از پاداش‌های مشابه صاحبان ثروت زشت برخوردار نشده اند. نوازندگان، هنرمندان، کشاورزان، کارگران کارخانه ها، معلمان و بسیاری دیگر راهکار‌های نوآورانه‌ای برای مشکلات جامعه عرضه کرده اند. به عنوان مثال، «جان مینارد کینز» اقتصاددان که منتقد بی‌ثباتی سرمایه داری خصوصی بود سیاست‌های پولی و مالی را برای مقابله با این بی‌ثباتی که از دهه ۳۰ میلادی به طور گسترده‌ای مستقر شده بود ارائه داد.

مشارکت او و نفع‌اش برای جامعه بسیار زیاد بود، اما پاداش مالی‌ای که عاید او شد در مقایسه با میلیارد‌ها دلار جمع آوری شده توسط کارآفرینانی، چون جف بزوس و ایلان ماسک بسیار کم‌تر بود. جایزه نوبل که در حدود ۱ میلیون دلار است پاداش بزرگی برای اقتصاددانان محسوب می‌شود، اما این جایزه به کینز نرسید. به همین ترتیب موتسارت، بتهوون، لوئی پاستور و آلبرت اینشتین و عده بسیار دیگری از مشارکت کنندگان مهم در زندگی مدرن از ثروت زشت سودی عایدشان نشد.

واقعیت آن است که این سرمایه داری است که زمینه انباشت چنین ثروت ناخوشایندی را فراهم می‌سازد مانند فئودالیسم و برده داری در گذشته. اغلب مخترعین نادیده گرفته شده و یا فریب داده می‌شوند. در مقابل، فردی که یک شرکت سرمایه داری را برای انحصار تولید یا استفاده از آن چه توسط دیگران اختراع شده تاسیس کرده با استفاده از ارتباطات خوب، ثروت خانوادگی، رشوه خواری، فساد و نفوذ سیاسی و عوامل بی‌شمار دیگر غیر مخترعان را به سرمایه‌گذاری بر روی اختراع اشخاص دیگر ترغیب می‌کند. در سرمایه داری انحصار بر یک اختراع فرصت بسیار خوبی را برای انباشت ثروت زشت و ناخوشایند فراهم می‌سازد.

انباشت ثروت ناخوشایند و زشت با دموکراسی نیز به رویارویی می‌پردازد. خواست برابری اغلب همراه با نیاز به دموکراسی است. اعضای جوامعی که نابرابری گسترده‌ای از ثروت و درآمد در آن وجود دارد به سرعت در می‌یابند که ثروتمندان از ثروت خود برای جلوگیری، دستکاری یا نابود کردن دموکراسی استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، آنان درک کرده‌اند که رای گیری جهانی اکثریت غیر ثروتمند را به رای دادن برای تایید نابرابری ثروت جامعه تبدیل می‌کند. بنابراین، ثروتمندان مانعی در مسیر تحقق اشکال مختلف دموکراسی هستند. نمونه آن را می‌توان در امریکا با طرح ادعا‌های ضد دموکراتیک حزب جمهوری خواه و مانور‌های آن حزب و حتی مبارزه آن با برنامه‌های نسبتا مترقی بایدن از جمله برنامه مالیاتی او دید.

ایلان ماسک، جف بزوس و سایر میلیاردر‌های امریکایی به تنهایی تصمیم می‌گیرند که چگونه میلیارد‌ها دلار را هزینه کنند. تصمیماتی که باعث توسعه اقتصادی در برخی مناطق و منجر به افول اقتصادی در مناطق دیگر می‌شود. در واقع، عده‌ای اقلیت ثروتمند برای میلیون‌ها نفر که از قدرت اقتصادی و اجتماعی بی‌بهره هستند تصمیم گیری می‌کنند. این در تضاد با دموکراسی است.

ثروتمندان از طریق قدرتی که از ثروت‌شان به دست می‌آورند برای دور زدن تهدید مالیاتی با انتقال اموال از طریق ارث راهکار‌های فرار مالیاتی را پیدا می‌کنند. امروز صاحبان ملک تا ارزش ۲۳.۴ میلیون دلار برای زوج‌های متاهل از مالیات املاک معاف می‌شوند در حالی که املاک با قیمت بالاتر از آن مشمول نرخ مالیات ۴۰ درصدی می‌شوند.

امروز فرزندان این ثروتمندان در مقایسه با سایر کودکان از مزایای بی‌شماری برخوردار هستند. این مزایا با استفاده والدین ثروتمندشان از سیستم مالیات بر املاک امریکا میسر شد. فرزندان آنان احتمالا از ثروت به ارث رسیده برای دوام سیستم استفاده خواهند کرد.

ثروت زشت و ناپسند بی‌توجهی به قانون را به رخ می‌کشد. از پاناما تا اسناد پاندورا همگی نشان می‌دهند که ثروتمندان در پناهگاه‌های مالیاتی فعال هستند و ثروت خود را از مقام‌های مالیاتی، دادگاه‌های حقوقی و افکار عمومی پنهان می‌کنند. به دلیل‌عدم سخت گیری قانونی در قبال آنان این ثروتمندان بهشت‌های مالیاتی را خریداری می‌کنند (که به طور فزاینده در داخل امریکا در ایالت‌هایی مانند داکوتای جنوبی، نوادا و دلاور قرار دارند). بنابراین، تقریبا در همه جای جهان سرمایه داری، افراد غیر ثروتمند مالیات بیش‌تری می‌پردازند و از کمبود خدمات عمومی ناشی از فرار مالیاتی ثروتمندان رنج می‌برند.

ثروت افراطی ناعادلانه، غیر ضروری و غیر دموکراتیک حمایت از سرمایه داری جهانی را تضمین می‌کند. با این وجود، نظام موجود نابرابری اقتصادی را به حدی تشدید می‌کند که در نهایت واکنش‌ها هم ثروت زشت و هم خود سیستم را به خطر خواهد انداخت. در آن هنگام این «هگل» و «مارکس» خواهند بود که لبخند می‌زنند.

*استاد بازنشسته ممتاز اقتصاد در دانشگاه ماساچوست – امرست. او در فاصله سال‌های ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۸ به تدریس اقتصاد مشغول بود. در حال حاضر او استاد مدعو روابط بین‌الملل در مقطع تحصیلات عالی در دانشگاه نیواسکول شهر نیویورک است.

منبع: کانترپانچ

ترجمه: فرارو

برچسب ها: ایلان ماسک
ارسال نظرات
ناشناس
۱۶:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
یکی نیست بهش بگه شما اگه میتونستی که ایلان ماسک میشدی نه منتقد آبکی که هیچ منطقی تو جملات و مثال هاش نیست
ناشناس
۱۵:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
این چپ ها هم وقاحت را از حد گذرانده اند. خودش تلاش کرده و با زیرکی و هوشش توانسته پول سازی کند . مالیات کافی را داده و از رانت دولتی هم استفاده نکرده به شما ها ربطی نداره که میخواد با پولش چکار بکنه. این چپ ها همیشه توقعات زیادی دارن و جز گرفتاری برای ملتها کاری هم نکرده اند.
ناشناس
۱۳:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
حرف مفت زده.
ثروت ایلان ماسک و بزوش و ... ناشی از ارزش سهامه و نه دزدی دارایی بقیه.
ضمنا ایشون اگه عرضه دارن خودشون برن شرکت بزنن و مسئولیت ضرر کردن و سود کردن را هم قبول بکنن.
آروغ ناشتا زدن در جایی که عرضه انجام کاری را نداری روال رایج آدمهای حرافه!
ساکار
۱۱:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
دقیقا ،هیچ ثروت بیشتر از حد نیاز،خودبخود جمع نمی گردد مگر اینکه از دسترنج دیگران گرفته بشود.